جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
  حدود هفت ماه پیش، دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، از فعالان و کنشگران سیاسی با سابقۀ چند دهه اخیر ایران با ارسال نامه ای محرمانه به رهبر جمهوری اسلامی، ملاحظات مهمی را به وی خاطرنشان کرده و خواستار محاکمه و طرح عدم کفایت سیاسی محمود احمدی نژاد شده بود.

بنا به گزارش  جرس، وزیر دادگستری دولت موقت مهندس بازرگان، در سن 94 سالگی از موکل پیشین خود در نظام شاهنشاهی، و رهبر کنونی نظام سیاسی، می خواهد که "ضمن صدور دستور آزادی تمامی زندانیان سیاسی و به ویژه رفع حصر از آقایان مهندس میرحسین موسوی و حجه الاسلام و المسلمین مهدی كروبی و اعلام آشتی ملی، زمینه‌ی بازگشت به نظم و آرامش را فراهم نماید."

گفتنی است، این نامه پیش از فراخوان اخیر محمد نوری زاد و پیشنهاد وی برای ارسال نامه به رهبر جمهوری اسلامی، در 28 اردیبهشت ماه 1390 نگاشته و به شکل محرمانه برای آیت الله خامنه ای فرستاده شده است.

دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی، از بنیان‌گذاران نهضت آزادی ایران و فعالان نهضت مقاومت ملی؛ دکترای حقوق و علوم سیاسی؛ دادستان پایتخت در ابتدای دهه 40 و در دولت علی امینی؛ وکیل بسیاری از فعالان سیاسی و روحانیان (ازجمله حجت الاسلام خامنه ای و آیت الله منتظری) در دوران پهلوی؛ از تدوین کنندگان و نویسندگان پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ وزیر کشور و وزیر دادگستری در دولت موقت مهندس بازرگان؛ نماینده مجلس شورای ملی (مجلس اول پس از انقلاب 57)؛ سرپرست دائره المعارف تشیع؛ عضو کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه؛ برنده قلم طلایی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در سال 1388؛ و مسن ترین کنشگر سیاسی حال حاضر در ایران است.

دکتر حاج سیدجوادی در سال 1380 و در سن 84 سالگی در جریان بازداشت گروهی نیروهای ملی مذهبی، بازداشت و در سلول انفرادی بازداشتگاه 59 سپاه پاسداران، محبوس شد. ایشان بعدتر به قید وثیقه آزاد گردید.

این فعال دیرپای ملی - مذهبی در نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی که در شهریورماه سال جاری منتشر شد، با غیرقانونی خواندن دادگاه های انقلاب درخواست کرد که پرونده زندانیان سیاسی به دیوان عالی کشور ارسال شود تا دروغ بودن اتهاماتی که به آنان نسبت داده شده، آشکار گردد.

متن کامل نامه مهم دکتر احمد صدر حاج سید جوادی به رهبر جمهوری اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
« وَالصَق بِاهلِ الوَرعِ و الصِّدق، ثُمَّ رُضهُم عَلی أن لا یطروك و لایبَجِّحوك بِباطلٍ لَم تَفعَله، فَاِنَّ كَثرَه الاِطراء تُحدِثُ الزَّهوَ، و تُدنی مِنَ العِزَّه »
( نهج البلاغه – گزیده‌ای از نامه به مالك اشتر )
مقام محترم رهبری؛ حضرت آیت الله خامنه‌ای
با عرض سلام و تحییات و با استعانت از الطاف خاصه‌ی الهی در توفیق خدمت به ملت شریف ایران
مدت‌ها بود كه قصد آن داشتم تا مطالبی را خدمتتان معروض دارم، لیكن كهولت و بیماری شدید، رمقی بر جا نگذاشت تا رودررو، دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود را با جنابعالی در میان گذارم و دریغ كه موهبت قدرت و مشغله‌ی حكومت نیز مانعی جدی است تا مقامات، لااقل هرازگاهی از یاران و همراهان گذشته سراغی و احوالی بگیرند. از سوی دیگر، متعاقب تهدیدات مكرر تلفنی ماموران وزارت اطلاعات به چند تن از اعضای خانواده ( دختر و نوه‌ی پسری ) كه به جهت مكاتبات علنی و قانونی اینجانب به برخی مقامات داخلی و بین‌المللی صورت گرفته بود، دوستان و آشنایان بر حذرم داشته و می‌دارند كه مبادا موجبات زحمتی مضاعف برای دیگران فراهم آورده شود. نصیحت مشفقان، چندی قفل بر دهانم نهاد، لیكن مشاهده‌ی عسرت زندگی مردم و اختناق روزافزون حاكم بر جامعه به حدی آزرده‌ام ساخت كه وفای به عهد سكوت، روا ندیدم و دیگر نتوانستم بر هیچ مصلحت‌بینی و صلاح‌اندیشی فردی قناعت كنم و همچنین از باب وخامت اوضاع و احوال جسمانی كه چه بسا حتی گرفتن قلم بر دست نیز در روزگاری نه چندان دور میسر نباشد، بر خود واجب دیدم تا در این فرصت پایانی، مكتوب حاضر را عرضه دارم.

صرفنظر از حوادث سیاسی و اتفاقاتی كه این روزها در كشورهای دیگر منطقه در جریان است، رعایت مصالح ملی و ضرورت بازگشت صداقت و راستی به عرصه‌ی حكومت و نظم و آرامش به زندگی عامه‌ی مردم، جلب نظر آن مقام محترم به اشكالات و پیچیدگی‌های مسایل اجتماعی كه از طرف حكومت روا دانسته شده و موجب آزار روحی و فشارهای غیرقابل تحمل به مردم و به ویژه فعالان سیاسی و خانواده‌های ایشان شده است، غرض اصلی تقریر مكتوب حاضر و تصدیع اوقات جنابعالی بود و انتظار می‌رود تا با استفاده از مقام و امكاناتی كه هنوز در اختیار دارید، در رفع مشكلات و نگرانی‌ها، اقدام عاجل و موثر بفرمایید.

1. جنابعالی بارها و بارها از رییس دولت – آقای احمدی‌نژاد – حمایت كرده‌اید و حال آن كه به زعم اینجانب، ایشان محور بحران در جامعه‌ی ایران و عرصه‌ی بین‌المللی بوده و ادعاهایی داشته و دارد كه هیچ دستاوردی برای ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی مقام رهبری و جایگاه ولایت فقیه ندارد. ادبیات مادون شأنی كه امروزه بر كرسی ریاست قوه‌ی مجریه تكیه زده است، امر مكتومی نیست كه نیاز به توضیح فراوان داشته باشد. رییس دولتی كه در عرصه‌‌ی داخلی، كاری جز ویران كردن دستاوردهای مادی و معنوی انقلاب اسلامی و عدول از آرمان‌ها و هنجارهای قانون اساسی نداشته و در صحنه‌ی بین‌المللی نیز به مثابه‌ی كانون بحرانی در منطقه عمل كرده است.
2. آیا تا كنون اندیشیده‌اید كه حاصل حدود شش سال مدیریت آقای احمدی‌نژاد، جز زیر سوال بردن عموم دستاوردهای سالیان پیش از زعامت ایشان، نقض فراگیر و مستمر حقوق بشر، نقض آرمان‌های انقلاب و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، حذف یاران و مدیران بعضاً توانمند دولتی، تخریب زیرساخت‌های اقتصاد ملی، ویرانی صنعت كشور و فربه ساختن سرمایه‌داری تجاری مبتنی بر واردات بی‌رویه چه بوده است؟ آیا اندیشه كرده‌اید كه مراد از حبس افراد شایسته‌ای مانند آقایان مهندس صفایی فراهانی، محمد نوری زاد، مصطفی تاج‌زاده، دكتر ابراهیم یزدی و بسیاری خادمان دیگر ملت ایران چه می‌تواند باشد؟ آیا برای چنین امری، هدفی جز آسیب رساندن به جان افرادی می‌توان یافت كه عظیم‌ترین خدمات را به پیروزی انقلاب و برپایی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران داشته‌اند و از باب كهولت سن و یا فشارهای روحی و جسمی رایج در محیط زندان در معرض بیماری‌های سهمگین قرار دارند؟ آقای صفایی فراهانی ماه‌ها در بخش مراقبت‌های ویژه بهداری اوین محبوس بود و دكتر ابراهیم یزدی كه روزگاری به عنوان نماینده " جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر " از انجام هرگونه خدمتی برای قربانیان نقض حقوق بشر در ایران و از جمله جنابعالی دریغ نمی‌كرد و به رغم تمامی خطرات و تهدیدها به وظیفه‌ی دینی و ملی خویش عمل می‌كرد، پنج ماه در مكانی نامعلوم موسوم به خانه‌های امن وزارت اطلاعات ایام كهولت و كسالت را به تلخی و تنهایی‌گذراند. آیا حبس فردی مانند دكتر یزدی در خانه‌ی امن وزارت اطلاعات كه به مراتب از زندان رنج‌آورتر است با آن سوابق روشن، خدمات برجسته و حضور موثر و فداكارانه در دولت موقت و شورای انقلاب، در سی و دومین سالروز پیروزی انقلاب مردمی 1357، وهن آشكار انقلاب و آرمان‌های تاریخی آن محسوب نمی‌شود و آیا جنابعالی بر خود تكلیف نمی‌بینید كه در جهت كاهش این خسارات جبران‌ناپذیر اقدام موثری معمول دارید؟

3. حذف آشكار یاوران انقلاب و بار كردن عناوین غیرواقعی و توهین‌آمیزی چون " سران فتنه " برای كسانی كه بهترین سال‌های جوانی خود را برای برپایی انقلاب و تثبیت نظام هزینه كرده‌اند، با كدام توجیه می‌تواند در راستای تقویت نظام و آرمان‌های انقلاب ارزیابی شود و آیا برای جنابعالی كه در حال حاضر تنها عضو شورای انقلاب محسوب می‌شوید كه لااقل به ظاهر از تیرهای این جریان منحرف در امانید و یگانه كسی هستید كه هنوز از امكانات قابل توجهی برخوردار است، تكلیفی احساس نمی‌شود كه تا فرصت باقی است، تغییری ایجاد كرده و به اصلاح امور پرداخت.

نهضت آزادی ایران در سال 84 و با فاصله‌ی اندكی پس از پیروزی آقای احمدی‌نژاد در بیانیه‌ی شماره 1932 به صراحت اعلام نگرانی كرده و اذعان داشت كه تنها حاصل این انتخاب، انزوای رهبری ( پروژه‌ی تنهاسازی رهبر ) و تحمیل هزینه‌های سنگین به ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. گزیده‌ای از این بیانیه به شرح زیر است:
" انتخابات اخیر ایران شكاف بزرگ و آشكاری را كه به تدریج در میان مدیران سطح بالای جمهوری اسلامی پدید آمده بود به بیشترین حد رساند. چنین به نظر می‌رسد كه جریان ویژه‌ای آگاهانه این سیاست را در راستای جداسازی و منزوی كردن رهبری پیش می‌برد. اختلافات شخصیت‌های كلیدی حاكمیت در این انتخابات، فرآیند « همه با من »- و نتیجه‌ی اجتناب‌ناپذیر آن، یعنی جداسازی- را به آخرین مرحله‌ی خود رسانده است. نهضت آزادی ایران، فارغ از موضوع اعتقاد یا عدم اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه و رهبری، این روند را ناسالم و به زیان آینده‌ی جمهوری اسلامی و امنیت ملی می‌داند. نهضت آزادی ایران چنین ترتیباتی را، به ویژه در شرایطی كه در برابر تهدیدات خارجی قرار داریم، نه به نفع مصالح مملكتی و نه در راستای امنیت ملی می‌داند. "

آرا و نظریات نهضت آزادی ایران پیرامون نظریه‌‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه بر همگان آشكار است و با این همه از آن‌جا كه این نهاد، جزیی از اصول قانون اساسی بوده است، از سی و دو سال پیش تا كنون، بارها اعلام داشته‌ایم كه حاكمیت قانون، گام نخست در راستای تامین حقوق و حاكمیت ملت محسوب می‌شود و از این رو، به رغم اختلاف نظرهای بنیادین، التزام خود را به كلیه‌ی اصول این قانون ابراز داشته‌ایم، لیكن جریانی كه البته به دروغ دم از ذوب شدگی در ولایت می‌زند، با بحران‌سازی‌ و تحمیل هزینه‌های سنگین و غیرقابل جبران بر پیكره‌ی اقتصاد و اجتماع سیاسی ایران، در عمل به كل نظام و حتی جایگاه ولایت فقیه نیز آسیب‌های فراوان و جدی رسانده است، نمودار عملكرد این جریان به وضوح حكایت از آن دارد كه جز نقض كل قانون اساسی و حتی حذف این جایگاه و برقراری حكومتی نظامی – ایدلوژیك بنا بر قرائتی خرافی و خودساخته از اسلام، هیچ هدف و چشم‌انداز دیگری برای آن نمی‌توان ترسیم كرد. اجرای بدون تنازل قانون اساسی، خواستی اساسی است كه نادیده گرفتن آن از هر سو به گسترش دامنه‌ی بحران و افزایش خسارات مادی و معنوی جامعه‌ی ایران خواهد انجامید.

4. صدر نامه‌ی حاضر با كلامی از حضرت امیرالمونین (ع) آغاز شده كه ترجمه‌ی آن چنین است: « به پرهیزگاران و راست‌گویان بپیوند و از آنان بخواه كه تو را فراوان نستایند و به باطلی كه مرتكب نشده‌ای شادمانت ندارند. زیرا تمجید آمیخته به تملق سبب خودپسندی شود و آدمی را به سركشی وادار كند. »
آیا تا كنون نیاندیشیده‌اید كه نتیجه‌ی عملكرد این كارگزاران و مشاوران متملق در طی سالیان دراز زعامت حضرتعالی چه بوده است؟ آیا تا كنون اندیشیده‌اید كه مراد چاپلوسان از به كار بردن اوصافی مانند " امام خامنه‌ای " چه می‌تواند باشد؟ آیا این دروغ بزرگی نیست كه پایه‌های حكومت را سست می‌كند؟ و آیا ابزاری در دست تمامیت‌خواهان نیست كه با اتكای به آن، منویات و منافع خویش را پیش ببرند؟ دادگاه انقلاب، سی و دو سال پس از پیروزی انقلاب و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران از چه پشتوانه‌ی حقوقی، عقلی و اخلاقی برخوردار است و آیا زمان انحلال این نهاد قضایی ذاتاً موقت و اعلام دوران ثبات و تكیه بر قانون و اصول مسلم قضایی و در یك كلام تحقق حقوق شهروندی فرا نرسیده است؟ و آیا اساساً عنوان " دادگاه انقلاب "، كذب محض و استفاده‌ی ابزاری از اعتبار و نام انقلابی نیست كه مهم‌ترین آرمان‌هایش، تحقق آزادی و كرامت انسان بود؟
تداخل عملكرد ماموران امنیتی در اداره‌ی زندان‌ها و مدیریت عملی محاكم انقلاب در صدور و اجرای احكام سنگین علیه فعالان سیاسی و معترضان به عملكرد و شیوه‌های مدیریتی آقای احمدی‌نژاد، اصل تفكیك قوا و استقلال نهاد قضایی را منتفی ساخته است. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مسوولیت نهایی عملكرد قوه‌ی قضاییه بر عهده‌ی جنابعالی قرار دارد. از این رو توصیه می‌شود كه لااقل به منظور حفظ و اعتبار نام و پیشینه‌ی خود، نگذارید كه در دوران زمامداریتان، چنین نقشی از شما بر جای بماند. بنابراین انتظار می‌رود كه در اقدامی اساسی ضمن صدور دستور آزادی تمامی زندانیان دربند عقیدتی و سیاسی و انحلال تشكیلات دادگاه انقلاب، امكان پاسخ‌گویی و استیضاح دولت و هرگونه تصمیم نمایندگان ملت در خصوص بررسی كفایت دولت و آقای احمدی‌نژاد و همچنین، زمینه‌ای جدی برای بازگشت نظم و آرامش به جامعه و اعلام آشتی ملی را فراهم آورید.

5. حذف یارانه‌ها در غیاب نهادهای نظارتی بودجه مانند سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت و مطبوعات آزاد و مستقل و با روش و تعجیلی كه دولت دهم برگزید، تیر خلاصی بود كه رو به زندگی تنگدستان نشانه رفت. هشدار می‌دهد كه اعمال فشار روزافزون به معیشت مردم و كوچك كردن سفره‌ی فقرا، پیامدهای سهمگینی برای نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت و از سوی دیگر، هزینه‌های این اقدام نابخردانه را كسی جز مردم زحمتكش نمی‌پردازد و هرگز تحول ناشی از این طرح، مثبت و در راستای منافع ملی ارزیابی نخواهد بود. پرسش اساسی آن است كه آقای احمدی‌نژاد، همراهان و حامیانشان این همه منابع مالی را با چه هدفی مطالبه می‌كنند؟ بنا بر گزارش دیوان محاسبات كشور، دولت دهم 85% از قانون بودجه‌ تخلف و انحراف داشته است. حال در شرایطی كه دولت خود را به هیچ‌كدام از ردیف‌های قانون بودجه متعهد نمی‌داند، افزایش 46 درصدی بودجه‌ی سال 1390 چه معنایی می‌تواند داشته باشد جز تسلط بلامنازع دولت بر منابع عظیم مالی؟ و آیا نامی جز افساد فی‌الارض بر این اقدام می‌توان نهاد؟
رییس دولت دهم ابایی از ارایه‌ی آمار‌های دروغین و غیرواقعی ندارد و متاسفانه، نه وی خود را ملزم به پاسخ‌گویی می‌داند و نه هیچ مقام مسوولی، وی را به وظیفه‌ی قانونی خویش رهنمون می‌دارد. عدم ارایه‌ی رقم رشد اقتصادی و ادعای دروغین ایجاد یك میلیون و ششصد هزار شغل در سال گذشته تا جایی وقیحانه انجام می‌شود كه حتی صدای نمایندگان محافظه‌كار مجلس را نیز در می‌آورد. رشد اقتصادی صفر درصدی در حالی كه نفت بالغ بر صد دلار به فروش می‌رسد و توقف فعالیت بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی و افزایش بیكاری در دو ساله‌ی اخیر و همچنین عدم شفافیت موجودی صندوق ذخیره‌‌ی ارزی و ده‌ها دلیل و نشانه‌ی دیگر، دلایلی متقن‌اند كه حكایت از عدم صلاحیت مدیریتی و اخلاقی دولت دهم و رییس آن در اداره‌ی امور دارد.
این روزها خودشیفتگی، كیش شخصیت و استبداد رای آقای احمدی‌نژاد تا میزانی شدت گرفته كه حتی در عزل و نصب وزیران و همكاران خود، توجهی به عزت و مصلحت مملكت نكرده و بهترین گواه رفتاری است كه ایشان در همین اواخر نسبت به وزرای امور خارجه و اطلاعات نشان داد. البته پرسش بنیادین آن است كه رییس دولت دهم با اتكا بر حمایت چه بخش و یا افرادی تا بدین حد، بی‌پروا عمل كرده و حتی در برابر دستورات مقام رهبری كه روزگاری خود را متصف به پیروی از او می‌دانست، ایستادگی می‌كند؟ به راستی آقای احمدی‌نژاد و همراهانشان از كجا خط می‌گیرند؟

6. نتیجه‌ی عملكرد و شعارهای دولت دهم و شیوع خرافه‌گرایی و معرفی چهره‌ای از اسلام كه مغایر عقل و در تضاد با حقوق ملت‌ها است، در عرصه‌ی داخلی، افزون بر نارضایتی عمومی و نفی جمهوریت نظام، به افزایش گرایشات اسلام‌گریزانه در جوانان منجر شده و زمینه‌ی نفی اسلامیت نظام را فراهم كرده است. در عرصه‌ی بین‌المللی نیز همان‌گونه كه مشاهده شد، پاسخ قاطع مردم و رهبران سیاسی مصر و تونس، تاكید و اصرار بر این نكته بود كه به هیچ وجه خواست برپایی حكومتی مشابه با نظام جمهوری اسلامی ایران را ندارند. با تاسف باید اذعان داشت كه عملكرد نادرست مدیران حكومتی ایران نه تنها در سالیان اخیر به تقویت " موج بیداری اسلامی " كه زمانی الهام‌بخش نهضت‌های رهایی‌بخش خاورمیانه بود، نیانجامیده، بلكه منجر به تشدید نگرانی عظیمی تحت عنوان " جمهوری ‌اسلامی‌هراسی " در منطقه و حتی در میان گروه‌های اسلام‌گرا شده است. یادآوری می‌كند كه چندی پیش نیز، یكی از اعضای بلندپایه‌ی حماس صراحتاً اعلام داشت كه الگوی حكومتی مورد نظر ایشان، تركیه است و نه ایران.

ترسیم نمودار عملكرد و شعائر آقای احمدی‌نژاد، همراهان و حامیانشان در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی و همچنین میزان و حجم ثروت‌های ملی و منابع مالی ناشی از فروش نفت و واردات بی‌رویه در سال‌های اخیر كه فارغ از نظارت و در غیاب نهادهایی مانند سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت، مستقیماً به جیب ایشان وارد شده است، حكایت از آن دارد كه مشارالیه فراتر از اهدافی نظیر راه‌اندازی تاسیسات انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز و تامین برق برای مردم و بلكه در راستای تاسیس یك جریان تروریستی بین‌المللی مشابه القاعده و البته با گرایش شیعی به سرعت در حركت بوده و چنان‌چه جلوی این قطار بی‌ترمز به موقع گرفته نشود، بیم آن می‌رود كه چه بسا در آینده‌ای نه چندان دور، مردم جهان به تكرار تهدیدات و فجایعی هم‌تراز با جنگ‌های جهانی گواهی دهند.
تاكیدات بی‌سابقه و تبلیغات گسترده‌ مبنی بر ظهور قریب‌الوقوع امام زمان(عج) و حتی انتساب عملكرد و تصمیم‌سازی‌های غیرعقلانی و فاقد مبانی كارشناسی دولت به نظرات امام عصر و طرح و تكرار ادعای واهی مدیریت جهان، تكیه بر نوعی ناسیونالیسم نوظهور كه چفیه بر گردن تندیس كوروش انداخته و مكتب ایرانی را ترویج می‌كند، تعاملات آشكار و نهان با مقامات آمریكایی و اسراییلی و به‌كارگیری افرادی با سوابق ناشناخته مانند آقایان حمید مولانا، محصولی، مشایی، سعیدلو، هاشمی ثمره و ده‌ها موضوع دیگر، همه و همه از دلایل و نشانه‌هایی محسوب می‌شوند كه نگرانی فوق را واقع‌بینانه‌تر می‌نمایند.
آیا جنابعالی استحضار دارید كه آقای رحیم مشایی در سخنرانی اخیر در جمع محفلی یاران گرمابه و گلستان خویش به صراحت ابراز می‌دارد كه: « تفاوت مدیریت امام زمان و مدیریت به اصطلاح نایب امام زمان را در شعارهای مردمی كه در اعتراضات دیروز ( 25 بهمن ) شركت كردند می‌توان دید. استراتژی ما بعد از انتخابات 88 علیرغم این كه تمام شعارها علیه دولت و احمدی‌نژاد بود به این صورت تدوین شد كه تلاش كنیم مردم را متوجه مشكل اصلی كشور نماییم و در این راستا از بار فشاری كه بر دولت و احمدی‌نژاد بود بكاهیم. به لطف خدا و مدیریت امام زمان بر خلاف تظاهرات اعتراضی قبل، این بار رهبر بود كه هدف قرار گرفته بود و هیچ كس علیه دولت و رییس جمهوری شعار نداد. »

در ابتدا به اصالت این سخنان تردید داشتم، لیكن قضایایی كه اخیراً در مساله‌ی عزل وزیر اطلاعات رخ داد، نشان داد كه اساسی‌ترین پیامد این اقدام زیركانه‌ی رییس دولت دهم، مسوولیت‌گریزی و انتساب عملكرد ضد مردمی این وزارتخانه به عهده‌ی مقام رهبری و اقناع و جهت‌دهی افكار عمومی در راستای مواردی است كه پیشتر، آقای مشایی به آن‌ها اشاره كرده بود.

به خاك و خون كشیدن مردم و كشتن فرزندان و عزیزان این مملكت و آن‌گاه شانه خالی كردن از زیر بار مسوولیت و متوجه ساختن تمام تقصیرات به عهده‌ی رهبری و مدیریت كل سی سال گذشته از جمله پیامدهای حكومت آقای احمدی‌نژاد بوده است. ملكوك نمودن اصالت و آرمان‌های انقلاب اسلامی 1357 كه روزگاری امید مستضعفان جهان و الهام‌بخش نهضت‌های آزادی‌بخش، از خاورمیانه گرفته تا آفریقا و آمریكای لاتین محسوب می‌شد و تبدیل این ارزش‌ها به احساس ناامنی جهانی و منطقه‌ای و از سوی دیگر رواج خرافه‌گرایی و انجام اقدامات و تبلیغاتی كه به گسترش امواج اسلام‌گریزی انجامیده است و همچنین، ارزیابی پیامدهای ناشی از تحریك مقامات كشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج فارس، هم‌زمان با افزایش تنش‌های بی‌سابقه در ماه‌های اخیر در استان خوزستان، از جمله دغدغه‌هایی بوده‌اند كه نویسنده را به رغم كهولت سن و بیماری‌های متعدد جسمانی ناگزیر ساخت تا نگرانی خویش را از وضعیت ناگوار كنونی و خطری كه تمامیت ارضی، یكپارچگی ملت ایران و اعتبار باورهای اسلامی ایرانیان را تهدید می‌كند، عیان سازد. به جد باور دارم كه از حمله‌ی مغول به این سو، چنین تهدیدی كه توامان به سوی اسلام و ایران صورت گرفته باشد، بی‌سابقه بوده و بی‌تردید، این سنخ مخاطرات، تنها در راستای خواست و سیاست‌های محافل صهیونیستی و منافع افراطی‌های آژانس یهود قابل توجیه است.

مقام محترم رهبری!
در دوران مبارزه بارها تبرعاً وكالت و امر دفاع از جنابعالی را به عهده گرفتم و در طی سی سال گذشته كه در مسند قدرت قرار داشتید و در روزگاری كه چه بسا انگیزه‌ای برای كسب مال و جاه باید وجود می‌داشت، گواهی و تایید می‌فرمایید كه هرگز از بابت منافع و خواست شخصی، درخواستی نداشته‌ام اما اینك و در زمانه‌ای كه تنها، لقای محبوب مانع تداوم این همه درد و رنج جانكاه می‌شود، شرعاً و قانوناً حضرتعالی را وصی بر حفظ حقوق و جان اعضای خانواده و خانواده‌ی بزرگ‌ترم یعنی نهضت آزادی ایران و دیگر آزادی‌خواهان دربند اعلام می‌كنم. شایسته است تا به عنوان قدر متیقن حاكمیت و در مقام رهبری كل نظام و مردم ایران اقدام فرمایید و ضمن صدور دستور آزادی تمامی زندانیان سیاسی و به ویژه رفع حصر از آقایان مهندس میر حسین موسوی و حجه الاسلام و المسلمین مهدی كروبی و اعلام آشتی ملی، زمینه‌ی بازگشت به نظم و آرامش را فراهم نمایید. باشد كه مجلس و قوه‌‌ی قضاییه نیز در پرتو چنین سیاستی، از امكان بررسی كفایت سیاسی و اخلاقی رییس دولت دهم برخوردار شوند. امید دارد كه رد وصیت نكرده و به این آخرین خواسته‌ی فردی كه شاید روزگاری حقی بر گردن آقای سید علی خامنه‌ای و نه رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران داشته است، بی‌اعتنا نباشید.

ستم‌كاری و ظلم بر مردم، واقعه‌ی تازه و حادثی نیست كه بتوان پیامدهای آن را نادیده گرفت و آزموده را دوباره آزمود. سرنوشت خاندان شاه فراری و وقوع دو خودكشی در یك خانواده، حكایت از پریشیدگی بی‌مانندی دارد كه هیچ توجیه نیازمندی مالی و یا دلیل ظاهری دیگری بر آن نمی‌توان یافت و برای من و شما كه در ایجاد حكومت جدید نقش آفریده‌ایم، عبرت‌آموز است.

تلخی سخنم را با حلاوت بیان سعدی علیه‌الرحمه خاتمه داده و گزیده‌ای از حكایات گلستان را به عنوان تكمله، خدمتتان عرض می‌كنم:
« یكی را از ملوك عجم، حكایت كنند كه دست تطاول به مال رعیت دراز كرده بود و جور و اذیت آغاز كرده، تا جایی كه خلق از مكاید فعلش به جهان برفتند و از كربت جورش، راه غربت گرفتند. چون رعیت كم شد، ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
نكند جورپیشه سلطانی كه نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی كه طرح ظلم افكند پای دیوار ملك خویش بكند
والسلام علی من اتبع الهدی
احمد صدر حاج سید جوادی
عضو شورای انقلاب
28 / ردیبهشت / 1390

۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

جزئیاتی از نحوه جانباختن علیرضا صبوری، از شهدای ۲۵ خرداد ۱۳۸۸



خواهر شهید علیرضا صبوری میاندهی، از شهدای ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ می گوید "علیرضا هم مانند بسیاری دیگر از جوانان، به شرایط بد اقتصادی و اجتماعی حاکم در ایران و نداشتن چشم اندازی روشن برای آیندهٔ خود معترض بود و همیشه می‌گفت که چرا نباید اعتراض کرد، او معتقد بود که در این راه حد اقل کاری که می‌تواند انجام دهد شرکت در تظاهرات است. حتی پس از آنکه تا حدی بهبودی خودش را بازیافته بود، همیشه دلش می‌خواست حرف‌هایش را به گوش همه برساند که ماموران با مردم چگونه برخورد می‌کنند."  

به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، زنده یاد علیرضا صبوری میاندهی، در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همانند هزاران جوان دیگر، با دست خالی به خیابان رفت تا اعتراضش را نسبت به این نا‌بسامانی‌ها و نتیجهٔ بحث بر انگیز انتخابات ریاست جمهوری ابراز کند و در‌‌ همان روز در حوالی میدان آزادی، روبه روی پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا، در حالیکه به کمک هم‌ وطنانش که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند شتافته بود، ناگهان تیری پیشانی‌اش را شکافت؛ آنچنان که خودش بعد‌ها گفت، انگار چیزی در سرش منفجر شد و جهان در مقابل چشمانش به سیاهی رفت.

عده‌ای از معترضین پیکر نیمه جان وی را به بیمارستان بردند و پزشکان شبانه او را مورد عمل جراحی قرار دادند و موفق شدند که تکه‌هایی از گلوله را از سرش خارج کنند. ولی متاسفانه علیرضا به کما رفت و در این مدت خانواده‌اش تمامی بیمارستان‌ها زندان‌ها و سرد خانه‌ها را زیر و رو می‌کردند و به امید یافتن نشانی، از گم گشته‌شان هر روز به زندان اوین مراجعه می‌کردند. تا اینکه پس از گذشت حدود ۱ ماه علیرضا از مرگ بازگشته و به هوش آمد.
 
او که قسمت عمده‌ای از حافظه، قدرت تکلم و کنترل روده‌ها را از دست داده بود، در حالی که نیمی از بدنش فلج شده بود، پس از چند روز توانست به سختی شماره تلفن یکی از خواهرانش را به یاد آورد. پرسنل بیمارستان به سرعت جریان را به خانواده‌اش اطلاع دادند و به پیشنهاد مدیریت بیمارستان و به خاطر مسائل امنیتی، نام وی به عنوان بیمار تصادفی در پرونده‌های بیمارستان ثبت شد و‌‌ همان شب علیرضا را به خانه‌اش منتقل کردند تا باقی خدمات درمانی، در خانه به او ارائه گردد.

با کمک‌های بی‌دریغ مددکار و اعضای خانواده، علیرضا پس از چندی توانست مقداری از قوای از دست رفته‌اش را باز یابد ولی همچنان با مشکلات عمده‌ای مانند سردرد‌های شدید و مداوم و ضعیف بودن قدرت تکلم رو برو بود. به همین دلیل پزشکان برای بار دوم سعی کردند تکه‌های باقی مانده گلوله را خارج کنند اما تکه‌هایی از گلوله، در نقاط حساسی از بافت مغز او قرار گرفته بودند که با حرکت دادن آن‌ها، امکان داشت علیرضا جان خود را از دست بدهد یا برای همیشه فلج شود، به همین علت حتی پس از عمل جراحی دوم نیز تکه‌هایی از گلوله به جای ماند و تذکرات لازم راجع به وخیم بودن شرایطش و مراقبت‌های لازم به وی داده شد.

پس از آنکه علیرضا سلامت نسبی خود را بازیافت، به پیشنهاد و کمک خانواده‌اش و بدلیل رعایت مسائل امنیتی، از ایران خارج شد و به ترکیه رفت و مدارک خود را در اختیار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل قرار داد. سرانجام، پس از ماه‌ها، با در خواست وی موافقت شد و وی با امید به فردایی روشن و آزاد، اما در تنهایی مطلق، به شهر بوستون آمریکا فرستاده شد.

اما در کمال تاسف، پس از ۸ ماه به علت عوارض ناشی از وجود قسمت‌هایی از گلوله در بافت مغز، سر انجام در ۲۶ آبان ۱۳۹۰ علیرضا صبوری جان سپرد و پس از حدود ۲ ماه، و به درخواست خانواده‌اش، پیکرش را در شهر برلین آلمان به خاک سپردند.

در همین رابطه، نازآفرین صبوری (خواهر علیرضا صبوری)، که پس از حوادث انتخابات ۸۸ و اتفاقاتی که برای برادرش افتاد، از ایران خارج شده و هم اکنون به همراه خانواده‌اش در مالزی اقامت دارد، از جزییات ماجرا سخن می گوید:

لطفاً بفرمایید که در روز ۲۵ خرداد چه اتفاقی برای برادرتان افتاد.
در آن روز علیرضا هم مانند بسیاری دیگر از جوانان، در حوالی میدان آزادی تهران، در تظاهرات شرکت کرده بود و آنطور که بعداً از پرسنل بیمارستان شنیدیم، مردم او را در حالی که گلوله‌ای به پیشانی‌اش خورده بود به بیمارستان منتقل کرده بودند و‌‌ همان شب مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد اما در حین عمل جراحی به کما می‌رود و چند روز بعد برای بار دوم در یک بیمارستان دیگر تحت عمل جراحی قرار گرفته است.

علیرضا ۱ ماه در کما بود و ما هم هیچ اطلاعی از وضعیتش نداشتیم. همهٔ اعضای خانواده و فامیل، هر روز با نگرانی، به بیمارستان‌ها، کلانتری‌ها، و زندان اوین سر می‌زدیم. جلوی زندان اوین هر روز لیست اسامی بازداشت شده‌ها را می‌چسباندند اما خبری از علیرضا نبود. پس از چند روز با نا‌امیدی به سردخانهٔ کهریزک سر زدیم و در آنجا عکس کشته شده‌ها را به ما نشان می‌دادند که بسیار وحشتناک بود. حتی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتیم و یک آدرس به ما داد که به آنجا سر بزنیم اما آنجا هم نبود. پس از حدود ۱ ماه سرکشی به همهٔ مکان‌هایی که ممکن بود علیرضا در آنجا باشد، بسیار نا‌امید شده بودیم و برخی از خانواده‌های مجروحان به ما گفته بودند که تعدادی از کشته شده‌ها را در گور‌های دست جمعی در بهشت زهرا دفن کرده‌اند و ممکن است علیرضا هم در میان آن‌ها باشد.
 
سرانجام چگونه توانستید علیرضا را پیدا کنید؟
به واسطه تلاش پزشکان، علیرضا پس از ۱ ماه به هوش آمده و به زحمت توانسته بود شماره تلفن خواهرم را بگوید. پرسنل بیمارستان با خواهرم تماس گرفتند و ماجرا را به ما اطلاع دادند و ما هم به بیمارستان رفتیم. در بیمارستان از خانواده‌های برخی مجروحان و پرسنل بیمارستان شنیدیم که اگر ماموران مطلع شوند که یکی از مجروحان در بیمارستان است و او را شناسایی کنند ممکن است برای از بین بردنش دست به هر اقدامی بزنند تا شاهدی برای بی‌رحمی‌هایشان در برخورد با معترضین باقی نماند. حتی پرسنل بیمارستان به ما گفتند که در حال حاضر علیرضا را بعنوان مجروح تصادفی در پرونده‌های بیمارستان ثبت کرده‌اند و به پیشنهاد یکی از پزشکان، قرار شد تا ادامهٔ مراحل درمان علیرضا در منزل انجام شود و‌‌ همان شب علیرضا را به منزل منتقل کردیم.
 
وقتی علیرضا را به منزل منتقل کردید در چه وضعیتی قرار داشت؟
ما علیرضا را فقط به این علت که شناسایی نشود، در حالی که لازم بود تحت مراقبت‌های ویژهٔ پزشکی باشد، و نیمی از بدنش فلج شده بود و قادر به صحبت کردن نبود، حتی کنترل روده‌هایش را از دست داده بود به منزل آوردیم. برای بلند شدنش از رختخواب باید ۳ نفر به علیرضا کمک می‌کردند تا بتواند از جا بلند شود و در این مدت همهٔ اعضای خانواده به نوعی درگیر این مسئله شده بودند.

طی حدود ۸ ماه که بطور مداوم فیزیوتراپ و مددکار گفتار درمانی با او کار کردند، نهایتاً مقداری از توانایی‌هایش را توانست مجدداً به دست بیاورد و کمی از کارهای شخصی‌اش را خودش انجام دهد و تا حدی هم می‌توانست صحبت کند. خود علیرضا هم خیلی تلاش می‌کرد تا هرچه سریع‌تر از این وضعیت بیرون بیاید.
 
هزینه‌های درمان را چگونه پرداخت کردید؛ آیا توانستید از بیمهٔ دولتی استفاده کنید؟
خیر. خانوادهٔ ما منزل شخصیشان را که پس از بازنشسته شدن پدرم خریده بودند، فروختند تا هم بخاطر رعایت مسائل امنیتی آدرس منزلمان عوض شود و هم پول کافی برای تامین هزینه‌های بیمارستان و درمان در منزل فراهم شود. علیرضا بیمهٔ خدمات درمانی داشت ولی بعلت رعایت مسائل امنیتی مجبور شدیم تمام هزینه‌ها را بصورت شخصی پرداخت کنیم. در حال حاضر هم خانواده‌ام در یک منزل اجاره‌ای زندگی می‌کنند. همهٔ این‌ها مسائلی است که جمهوری اسلامی بر خانوادهٔ ما تحمیل کرده است.
 
آیا علیرضا خود را یک فعال سیاسی می‌دانست؟
خیر، علیرضا هم مانند بسیاری دیگر از جوانان، به شرایط بد اقتصادی و اجتماعی حاکم در ایران و نداشتن چشم اندازی روشن برای آیندهٔ خود معترض بود و همیشه می‌گفت که چرا نباید اعتراض کرد، او معتقد بود که در این راه حد اقل کاری که می‌تواند انجام دهد شرکت در تظاهرات است. حتی پس از آنکه تا حدی بهبودی خودش را بازیافته بود، همیشه دلش می‌خواست حرف‌هایش را به گوش همه برساند که ماموران رژیم با مردم چگونه برخورد می‌کنند. اما بدلیل ملاحظات امنیتی برای خانواده، سکوت می‌کرد و همین مسئله فشار زیادی به او وارد می‌کرد.
 
چه شد که علیرضا تصمیم گرفت از ایران خارج شود؟
علیرضا یک شاهد زنده بود برای اثبات دروغ بودن این ادعای رژیم جمهوری اسلامی که حقوق فردی و اجتماعی افراد را برای شرکت آزادانه در تظاهرات به رسمیت می‌شناسد. مسلماً وقتی به ماموران دستور داده شده است که سر و صورت تظاهر کنندگان را هدف بگیرند، از ترس آن است که شاهدی زنده بماند.

او مدرکی گویا برای اثبات نقض حقوق بشر در ایران بود و اگر سکوت خودش را می‌شکست، برای جمهوری اسلامی هزینه‌های حقوق بشری سنگینی در پی داشت و همین مسئله هم می‌توانست برای خودش و خانواده دردسر‌های زیادی ایجاد کند و اگر هم سکوت می‌کرد، طبیعتاً می‌بایست فشار روانی زیادی را تحمل کند. بنابراین حدود ۸ ماه پس از آن اتفاق، با تصمیم خانواده و رضایت خودش و به امید شروع یک زندگی عادی و آینده‌ای بهتر از کشور خارج شد.
 
برادرتان پس از خروج از ایران به کجا رفت؟
علیرضا پس از خروج از ایران، به همراه ۴ نفر از اعضای خانواده، که بعنوان همراه با او رفته بودند، و با قطار به ترکیه رفت و خودش را به کمیساریای عالی پناهندگان سارمان ملل در آنکارا معرفی کرد و سپس او را به شهر نیده منتقل کردند. او مدت ۷ ماه در ترکیه بود و در طول این مدت هیچگونه خدمات پزشکی و درمانی قابل توجهی از سوی سازمان ملل دریافت نکرد و حتی دارو‌ها و وسایل اولیه مورد نیازش را از ایران برایش ارسال می‌کردیم. در طول آن مدت بسیار اذیت شد و در سرمای شدید ترکیه برق مرتب قطع می‌شد و آب گرم به راحتی آماده نمی‌شد و حتی مجبور بود برای گرم کردن خانه از زغال سنگ استفاده کند که شرایط نامناسبی را به وجود آورده بود و نهایتاً او را در تنهایی مطلق به آمریکا فرستادند.

آیا در آمریکا نزد فامیل و یا اعضای خانواده‌تان فرستاده شد؟
خیر. ما در آمریکا هیچ فامیل و یا حتی دوست و آشنایی نداشتیم و این تصمیمی بود که دفتر پناهندگان سازمان ملل گرفت. درخواست ما این بود که علیرضا را به آلمان نزد خاله و دایی‌اش بفرستند تا از او مراقبت کنند ولی متاسفانه او را به شهر بوستون آمریکا فرستادند و در آنجا هم شرایط مناسبی نداشت. در ابتدا که مجبور بود با چند نفر در یک خانه زندگی کند. حتی برای استفاده از اینترنت به منزل دوستان دیگرش می‌رفت و پس از مدتی یک خانه با وسایل به او دادند و خدمات پزشکی محدودی به مدت ۶ ماه در اختیارش گذاشتند و بعد از آن هم تمام هزینه‌های درمانش را باید بصورت شخصی پرداخت می‌کرد. در طول ۱۱ ماه که در آمریکا بود تحت درمان پزشکان قرار داشت اما عملاً او را نه بستری کردند و نه خدمات درمانی قابل توجهی در اختیارش قرار دادند و حتی وضعیتش روز به روز بد‌تر می‌شد. خودش یکبار به من گفت که یکی از پزشکان با گفتن این مسئله که ممکن است به زودی تمام بدنش فلج شود و عمر زیادی نخواهی داشت، او را از ادامهٔ زندگی ناامید کرده است. همین مسئله تاثیر منفی زیادی در روحیه‌اش گذاشته بود که باعث شد در کلاس‌های زبان شرکت نکند و بیشتر وقتش را در خانه می‌گذراند. من فکر می‌کنم لازم بود که همیشه یک نفر یا یک پرستار در کنار علیرضا می‌بود و نمی‌بایست او را تنها می‌گذاشتند.

علیرضا همیشه از اینکه دست و پا‌هایش در خیابان بی‌حس می‌شود و ممکن است هر لحظه در خیابان بیافتد، برای ما می‌گفت و رفتن به بیرون از خانه برایش خطرناک بود. او همیشه از اینکه نمی‌توانست از امکانات زیادی که در آمریکا وجود داشت استفاده کند غمگین بود.

علیرضا تصمیم داشت بخاطر مشکلاتی که در آمریکا داشت برای ادامهٔ زندگی نزد من در مالزی بیاید اما تقدیر برایش طور دیگری رقم خورد و در ۲۸ آبان ۱۳۹۰ در حالی که در خانه‌اش پشت کامپیو‌تر نشسته بود بر اثر خونریزی مغزی فوت می‌کند.
 
شما چگونه متوجه فوت علیرضا شدید و چه شد که پیکرش را به آلمان منتقل کردید؟
ما ۲روز از علیرضا خبر نداشتیم. تا اینکه روز ۳۰ آبان ۱۳۹۰ خواهرم از ایران با من تماس گرفت و گفت که مسئولین سازمان اسکان مجدد شهر بوستون با او تماس گرفتند و موضوع را به اطلاع خانواده رسانده‌اند. آن‌ها همچنین گفته بودند که پس از کالبد شکافی، می‌توانند پیکر علیرضا را در آمریکا به خاک بسپارند و فیلم آن را برای خانواده ارسال کنند. اما خانواده ما تصمیم گرفتند که پیکر علیرضا را در جایی نزدیک‌تر به ایران و خانواده‌اش به خاک بسپارند و بخاطر مشکلات سفر به آمریکا و همچنین رعایت مسائل امنیتی که ممکن بود از سوی دولت جمهوری اسلامی پیش بیاید، پیکر علیرضا را به ایران منتقل نکنند و آن را به آلمان و نزد خاله و دایی بفرستند و در آنجا به خاک بسپارند.

این مراحل حدود ۵۰ روز طول کشید و نهایتاً در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۹۰ پیکر علیرضا به آلمان منتقل شد و تا طی شدن مراحل اداری و برگزاری مراسم خاکسپاری حدود ۲ هفته بعد یعنی روز جمعه ۳۰ دی ماه با حضور جمعی از اعضای گروه‌های فعال سیاسی و حقوق بشر ایرانی، در شهر برلین به خاک سپرده شد.

در همین جا لازم می‌دانم از همهٔ افرادی که در طول این مدت برای تسریع در روند انتقال پیکر علیرضا به آلمان تلاش کردند تشکر کنم.

۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

کروبی در انفرادی و بدون ملاقات است

در آستانه یازدهمین ماه از حصر خانگی رهبران جنبش و در حالی که مهدی کروبی نیز، همانند میرحسین موسوی با حداقل امکانات و برخورداری از کمترین حقوق شهروندی در زندان خانگی بسر می برد، اخیرا ماموران امنیتی همان امکانات و ملاقاتهای محدود را نیز قطع کرده اند.

به گزارش سحام، حسین کروبی با اعلام این خبر گفت: از روزی که پدرم پیامی را مبنی بر فرمایشی خواندن انتخابات توسط مادرم منتشر نموده اند از ان روز به بعد ملاقات هفتگی پدرم با مادرم را قطع کرده‌اند و همچنین آن دو روزنامه ای را که مدت کوتاهی برای مطالعه در اختیارشان قرار داده می شد دیگر نمی دهند و ایشان در یک آپارتمان به صورت انفرادی زندگی می کنند.

پیش از این نیز فاطمه کروبی در دیدار با زندانیان پیش از انقلاب به این موضوع اشاره کرده و گفته بود: آقای کروبی از من خواستند در باب انتخابات پیش رو مطالبی را به اطلاع هموطنان برسانم و من چنین کردم. اما بدنبال انتشار خبر، ملاقات من هم با ایشان قطع شده است و رفتار ماموران وزارت اطلاعات بسیار توهین آمیز شده است.

گفتنی است مهدی کروبی چندی پیش در پیامی خطاب به مردم در خصوص انتخابات آینده مجلس گفته بود: می خواهند انتخاباتی فرمایشی و دستوری ترتیب دهند. آقایان هیچ اعتقادی به رای مردم ندارند و از هم اکنون خود را برای برگزاری انتخاباتی فرمایشی آماده می‌کنند.

مادر هنرور شجاعی: چه کسی مسئولیت اتفاقی را که برای زندانیان بیمار می افتد، برعهده می گیرد؟

 آرش هنرور شجاعی وبلاگ‌نویس روحانی که با تمدید مرخصی استعلاجی وی موافقت نشد وارد هفتمین روز اعتصاب غذای خود شد. این روحانی دربند که در ششم آبان ماه سال گذشته بازداشت شد در طول مدتی که در زندان بود به مشکلات حاد جسمانی دچار شد. در طول مدت مرخصی مشغول معالجه بود که علی رغم ناتمام ماندن دوران درمان به زندان بازگردانده شد.
 
مادر آرش هنرور شجاعی با ابراز نگرانی از وضعیت فرزندش به "جرس" می گوید: "آرش به علت بیماریهای مختلفی که داشت به مرخصی استعلاجی آمد و مشغول مداوا بود اما با تمدید مرخصی او موافقت نکردند و به زندان بازگشت و آرش در اعتراض به این وضعیت دست به اعتصاب غذا زد. او ناراحتی قلبی دارد و دو  سه بار دچار حمله قلبی شد و در بیمارستان مشغول مداوا بود اما در آخرین مراحل درمان با مرخصی ایشان موافقت نکردند و درمانش ناتمام ماند. در حقیقت در طی این مدت که در مرخصی بود بیشتر معاینه می شد تا معالجه و همان داروهایی که در بهداری اوین داده بودند را مصرف می کرد تا پزشکان علت را تشخیص دهند و معالجه را شروع کنند. برای تمدید مرخصی هم گفتند پزشک قانونی باید تایید کند و بعد تصمیم می گیریم که چکار کنیم. منتهی تایید پزشک قانونی پنج مرحله داشت و باید دکترهای قلب، مغز و اعصاب و روانپزشک و دو متخصص دیگر که آنها معرفی کردند آرش را ویزیت می کردند که می دانید حتی برای گرفتن وقت از اینها یک زمان طولانی نیاز است که فرصت نشد و به زندان بازگشت."

وی می افزاید: "آرش برای میگرن و صرع هم قرص های زیادی مصرف می کند که دچار تشنج نشود. خود مسئولین در جریان مشکلات جسمی آرش هستند و باید برای بیماران امتیازی قائل شوند تا حداقل خانواده ها بتوانند درمان آنها را پیگیری کنند. این هم لازم است که بگویم روزی که آرش را به زندان بردند او هیچ مشکل قلبی و بیماری نداشت و در طول دوران بازداشت و زندان به این ناراحتی های جسمانی دچار شده است."

این روحانی منتقد در بند طی نامه ای سرگشاده پیرامون اقدامات دادگاه ویژه روحانیت، به گوشه ای از آنچه طی ماههای اخیر بر وی گذشته اشاره کرده و نوشته است: "دادسرای ویژه روحانیت می داند که من دچار تنگی دریچه میترال، نارسایی عضله قلب، ریفلاکس معده، زخم معده، زخم اثنی عشر، کاهش شنوایی گوش راست، اختلال در گوش میانی راست، گرفتگی کامل سمت چپ بینی و گرفتگی 80 درصد سمت راست، عفونت سینوس ها، نزدیک بینی و آستیگمات شدن هر دو چشم، صرع، آتروفی مغز و دیسک کمر و بیماری قند و یک بیماری دیگر که نام فارسیش را نمی دانم هستم و به یاد دارد که در تاریخ 19 مهر مرا خودشان در بیمارستان مدرس بستری کردند و می داند که برای معالجه به من مرخصی داده و مطلع است که در این چند هفته مرخصی 3 بار در بیمارستان های گوناگون بستری بوده ام، چندین حمله قلبی را پشت سر نهاده ام و چندین بار حمله های شدید صرع نزدیک بود کارم را به جاهای باریک بکشاند... و باز می داند که در تاریخ 20 دی باید به خاطر قلبم آنژیو شوم...اینها بسی بیش از شرایط لازم برای احراز عدم تحمل کیفر است...اما دادسرا چند روز پیش گمان می کنید چه تصمیم و تدبیری اندیشیده؟ که تمدید مرخصی ام تنها تا روز آنژیو باشد و بدون استراحت برگردم به داخل زندان و این هم منوط باشد به اجرای حکم 50 ضربه شلاق تعزیری که به آن محکومم کرده اند، آن هم در این حال و با این وخامت اوضاع جسمانی ام. این نامه صرفا مرقوم شد تا کمی در اعمال و احکام خود بیندیشید و چیزی هم نگفته ام، و الا می دانید که اگر بخواهم سخن بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ دارم..."

آرش هنرور شجاعی به خاطر مطالبی که در وبلاگش نوشته است اوایل آبان سال گذشته بازداشت شد و 5 ماه انفرادی بند وزارت اطلاعات(209) ، 3 ماه سلول دو نفره(209) و سپس به بند 350 منتقل شد. وی در دادگاه ویژه روحانیت به اتهام جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به مقدسات، توهین به رحانیت، جعل اسناد و مدارک تحصیلی به چهار سال حبس تعزیری،50 ضربه شلاق و 800 هزار تومان جریمه نقدی و خلع لباس روحانیت برای همیشه محکوم شده است.

مادر این روحانی در این خصوص می گوید: "از دادگاه تا ابلاغ حکم چهار ماه طول کشید و وکیلی که پرونده آرش را در دست داشت وکیلی بود که از بین اسامی وکلایی که دادگاه ویژه در اختیار ما گذاشته انتخاب کردیم. ما در ابتدا وکیلی را خودمان انتخاب کردیم و به دادگاه ویژه دادیم اما دادگاه ویژه این وکیل را قبول نکرد و لیست ده، پانزده نفر وکیل را به ما داد و گفت باید از بین اینها وکیل انتخاب کنید. بعد از صدور این حکم آرش اول می خواست به حکمش اعتراض کند اما بعد منصرف شد و گفت دادگاه و قاضی همان است بنابراین اعتراض فایده ای ندارد."

خانم شجاعی با آرزوی آزادی همه عزیزان دربند تصریح می کند: "واقعا نمی دانم این کسانیکه در زندان بیمار می شوند و بهداری اوین در درمان آنها کوتاهی می کند، چه کسی مسئولیت اتفاقی که برای سلامتی آنها می افتد بر عهده می گیرد؟ اما من بعنوان یک مادری که مثل همه مادران عمر و جوانی اشان را برای سلامتی فرزندانشان می گذارند برای سلامتی فرزندم "نگران" و "ناراحت" هستم و متاسفانه دستم هم به هیچ جا بند نیست. به هر جا از دادگاه ویژه تا دادستانی که مراجعه می کنم یا به دیگری پاس می دهند یا می گویند مرخصی هستند و وقت ندارند و امثال اینها... من هم کاری از دستم بر نمی آید حالا دوباره مراجعه خواهم کرد تا مدارک پزشکی آرش را ببرم و بگویم معالجه او ناتمام مانده و باید با مرخصی او موافقت شود اما اینکه تا چه موفق شوم نمی دانم؟"

۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

نامه امید کوکبی به قاضی القضات: بازجوها من و خانواده ام را به گروگان گرفته اند

امید کوکبی دانشجوی نخبه دکترا در دومین نامه خود به رییس قوه قضاییه از فشارهای متعدد به خود و خانواده اش پرده برداشته و می پرسد: چگونه می‌شود به کسی که متهم به جاسوسی یا ارتباط با اجانب است اطمینان کرد و او را به محرمانه‌ترین و سرّی‌ترین بخش اسرار نظام دعوت کرده و از او درخواست همکاری نمود‌؟
به گزارش کلمه، او با اشاره به وعده و وعیدهایی که به او و خانواده اش شده بلکه او با امنیتی ترین بخش کشور همکاری کند، استدلال کرده: امروز که هیچ خطایی نکرده‌ام و هیچ اطلاعی از موضوعات و فعالیت‌های محرمانه نظام ندارم با من اینگونه رفتار می‌شود و تمام زندگی و خانواده‌ام را به واقع گروگان گرفته‌اند. در آینده اگر راضی به همکاری شوم و به سبب آن از این اطلاعات و اسرار مطلع شوم با من چه رفتاری خواهد شد؟ و چه چیزی را برای حصول اطمینان و اعتمادشان از من به گروگان خواهند گرفت؟
وی با اشاره به نامه اول خود به صادق لاریجانی از تشدید فشارها سخن می گوید و با انتقاد و گلا یه ازعدم بیطرفی قاضی پرونده اش می گوید که حتی از نمایش و تصویرگری یک دادرسی به ظاهر قانونی و بی‌طرفانه عاجز مانده و به وضوح و آشکارا به قوانین و مقررات و مصالح نظام و کشور بی‌اعتنایی کرده و بد‌تر از آن اینکه در جلسه دادگاه با عصبانیت اقدام به تحقیر و تهدید من کرده و با به کاربردن الفاظی که اینجانب شرم دارم در این نامه به ذکر آن‌ها بپردازم، از من به اصرار می‌خواست که مطابق خواسته وی اقرار به ارتباط با آمریکا و خیانت به کشورم کنم.
امید کوکبی، دانشمند جوان ایرانی، هشت ماه است که به اتهامات واهی، پشت میله های زندان اوین محبوس است. دوازدهم بهمن سال جاری، قرار است دادگاه این پژوهشگر کشور برگزار شود. محاکمه امید کوکبی در حالی انجام خواهد شد که این هموطن اهل سنت و ترکمن هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی نداشته و هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
این نخبه ی ایرانی در نامه خود اعلام کرده که بعد از این حاضر نیست در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بکند و آورده است: اگر هم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سکوت کرده و دفاعی نخواهم کرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه که از قبل برای من تجویز کرده‌اند حکم دهد هر چند که ممکن است این موضوع موجب طولانی‌تر کردن عمدی زمان رسیدگی به پرونده من شود.
امید کوکبی با کسب رتبه ۲۹ در کنکور توانست به طور همزمان در دو رشته فیزیک و مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کند. وی فوق لیسانس و دکترای خود را در اسپانیا در رشته فیزیک اتمی در گرایش لیزر کسب کرد. این دانشمند جوان از سال گذشته در دانشگاه تگزاس آمریکا در مقطع فوق دکتری مشغول به تحصیل بود.
خانم صفربی بی حق نظری، مادر امید کوکبی که تمام دوران زندگی خود را صرف تربیت ۹ فرزند با مدارج بالای علمی کرده است، از مسئولان قضایی خواسته بود که بیشتر از این باعث رسوایی سیستم قضایی کشور نشوند و با برخورد درست با پرونده اندک آبروی باقیمانده خود را حفظ کنند.”
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفت به شرح زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه
حضرت آیت اله صادق آملی لاریجانی
سلامٌ علیکم
اینجانب امید کوکبی فرزند نوبت، زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین دومین باری است که برای شما نامه می‌نویسم و امروز که این نامه را تحریر می‌کنم حدود ۱۰ ماه است بدون هر گونه دلیل و مدرکی (‌و شاید در اثر یک سوء تفاهم) در بازداشت به سر می‌برم. پس از چند بار تفهیم اتهام متفاوت از جمله شرکت در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم و امنیت، نهایتاً اتهاماتی واهی و بی‌اساس که روحم را آزرده کرده است با عنوان «ارتباط با دول متخاصم و کسب درآمد نامشروع» را به من تفهیم کردند که یقیناً این اتهامات با توجه درخواست‌ها و عملکرد مسئولین امر کاملاً منافات دارد و با هیچ منطق و عقل سلیمی همخوانی ندارد. چگونه می‌شود به کسی که متهم به جاسوسی یا ارتباط با اجانب است اطمینان کرد و او را به محرمانه‌ترین و سرّی‌ترین بخش اسرار نظام دعوت کرده و از او درخواست همکاری نمود‌؟ دعوت‌های مکرر مسئولین امنیتی و اطلاعاتی و تحت فشار قرار دادن خانواده‌ام جهت متقاعد کردن من به همکاری و نشان دادن در باغ سبز و وعده حمایت‌های مختلف همچون آزادی و ادامه تحصیل در‌‌ همان دانشگاه قبلی خودم (دانشگاه آستین تگزاس) برای کسی که تاکنون هیچ فعالیتی خارج از دانشگاه و محافل علمی دنیا نداشته و با عالم سیاست بیگانه است چه معنا و مفهومی را تداعی می‌کند؟ و در پشت این اتهام زنی‌ها و فشار‌ها چه هدفی نهفته است‌؟ اگر چه من به عنوان یک ایرانی حاضر به همه گونه خدمت و جانفشانی برای کشورم هستم لیکن بنده همیشه این استدلال وپاسخ را به بازجویان و نمایندگان اعزامی از نهادهای مختلف داشته و دارم که: امروز که هیچ خطایی نکرده‌ام و هیچ اطلاعی از موضوعات و فعالیت‌های محرمانه نظام ندارم با من اینگونه رفتار می‌شود و تمام زندگی و خانواده‌ام را به واقع گروگان گرفته‌اند. در آینده اگر راضی به همکاری شوم و به سبب آن از این اطلاعات و اسرار مطلع شوم با من چه رفتاری خواهد شد؟ و چه چیزی را برای حصول اطمینان و اعتمادشان از من به گروگان خواهند گرفت؟
جناب آقای لاریجانی
تنها گناه من این بوده و هست که تحصیلاتم منحصر به فرد بوده و در ایران کسی در این رشته تخصص و تحصیلات من را ندارد و از بد حادثه ظاهراً این تخصص شدیداً مورد نیاز واقع شده است. اما این مرقومه را جهت دفاع از بی‌گناهی خودم برای شما نمی‌نویسم و البته امیدی هم به شنیدن یا اهمیت دادن به آن ندارم، زیرا نه تنها به نامه اول من «که با سختی توانستم از زندان برای شما ارسال کنم» کوچک‌ترین توجهی نکردید و از آن نامه هم سوء تعبیر شد و موجب تشدید فشار‌ها بر من گردید، بلکه دلیل نگارش این نامه، گلایه از مجموعه تحت امر شما و به خصوص دادگاه رسیدگی کننده به پرونده من است، که حتی از نمایش و تصویرگری یک دادرسی به ظاهر قانونی و بی‌طرفانه عاجز مانده و به وضوح و آشکارا به قوانین و مقررات و مصالح نظام و کشور بی‌اعتنایی کرده و بد‌تر از آن اینکه در جلسه دادگاه با عصبانیت اقدام به تحقیر و تهدید من کرده و با به کاربردن الفاظی که اینجانب شرم دارم در این نامه به ذکر آن‌ها بپردازم، از من به اصرار می‌خواست که مطابق خواسته وی اقرار به ارتباط با آمریکا و خیانت به کشورم کنم.
ریاست محترم این دادگاه نه تنها بی‌طرف نبوده و صلاحیت رسیدگی به پرونده اینجانب را ندارد بلکه در یک نظام اسلامی و قائل به اخلاق و عدالت و مهرورزی، این ویژگی‌های اخلاقی، قطعاً صلاحیت هر قاضی‌ای را برای تصدی پست قضایی زایل کرده و شایستگی نشستن بر این مسند را سلب می‌کند. مگر دعوی و اتهام من شخصی و متوجه اوست که اینگونه بر من پرخاش و توهین و تهدید می‌کند؟ قاضی‌ای که به متهم بدون هیچ دلیل موجهی توهین و تحقیر و پرخاش نماید دیگر بی‌طرف نیست و طبق قانون هم صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارد.
لذا اکنون به عنوان عکس العمل طبیعی یک زندانی که به حرمت و حقوق اولیه انسانی او توهین شده است اعلام می‌کنم که بعد از این حاضر نیستم در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بکنم و اگر هم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سکوت کرده و دفاعی نخواهم کرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه که از قبل برای من تجویز کرده‌اند حکم دهد هر چند که ممکن است این موضوع موجب طولانی‌تر کردن عمدی زمان رسیدگی به پرونده من شده (که خود نوعی مجازات فرد پیش از محاکمه است) و نیز همچنان که در این مدت به بسیاری از مواد قانونی (از جمله رسیدگی به اعتراض من به قرار بازداشت و یا عدم تمدید قرار بازداشت پس از گذشت یک ماه و یا حق ملاقات با وکیل) عمل نشده و تا امروز اجازه ملاقات با وکیل را به بنده نداده‌اند (و معلوم نیست که وکلای محترم چگونه می‌خواهند در دادگاه از من دفاع کنند.) و یا ممکن است این نامه تظلم خواهی من موجب شود باز هم بر من غضب کرده و بیشتر سخت گیری کنند. بنابراین از محضر آن مقام محترم تقاضا دارم به این حداقل انتظار من که جزء حقوق اولیه یک زندانی است توجه کرده و با واگذاری امر رسیدگی به پرونده به شعبه‌ای دیگر شرایط را برای برگزاری یک دادگاه موجه و بی‌طرف و با رعایت اصول اخلاقی و حقوق شهروندی فراهم فرمایند.
امید کوکبی ۲/۹/۱۳۹۰ زندان اوین بند ۳۵۰

۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

قیام ۱۹ دی از نگاهی دیگر

روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۵۶ سر آغاز قیامی مردمی و فراگیر است که ظرف حدود یک سال توانست شاه را از کشور بیرون کند و به نظام سلطانی ۲۵۰۰ ساله در ایران پایان دهد. اما این ماجرا خیلی ساده شروع شد و بهانة آن را خود حکومت فراهم کرد. در روز ۱۷ دی ماه روزنامة اطلاعات که توسط یک سناتور مورد اعتماد اداره می شد مقاله ای را با عنوان ارتجاع سرخ و سیاه علیه آیت الله خمینی که توسط شاه به عراق تبعید شده بود به چاپ رساند. چاپ این مقاله مورد اعتراض طلاب حوزة علمیة قم قرار گرفت و من که خود در آنجا بودم به اتفاق تعدادی از طلاب به درب منزل تعدادی از اساتید حوزة علمیه قم مراجعه کردیم تا آنها به درج یک طرفة مقالة توهین آمیز علیه شخصیت محبوب مردم اعتراض کنند. این رفت و آمد به درب خانة علمای قم دو روز به طول انجامید و حکومت شاه به بهانة نداشتن مجوز برای راهپیمایی به طلاب و جوانان در خیابان صفائیه حمله کرد و تعداد ۶ نفر از طلاب و معترضین را کشت و عده ای را نیز مجروح کرد. رفتار غلط مأمورین امنیتی شاه،نارضایتی مردم از حکومت سلطنتی را به اوج رسانید و به استمرار آن کمک کرد.چنین رفتاری موجب شد تا چهلم ها در ایران به راه بیفتد و رژیم شاه ظرف یک سال بیش از ۲۰۰۰ نفر از مردم معترض را در خیابان های شهرهای مختلف بکشد.ولی هرچه بر کشته های خیابانی و بازداشت مردم و تعداد زندانیان سیاسی افزوده می شد عملا از اقتدار نظام شاهنشاهی کاسته می شد. تا قبل از این حوادث، مردم مستقیما شاه را خطاب مخالفت های خود قرار نمی دادند و سعی می کردند تا انتقادات را متوجه نبود آزادی بیان در کشور،فقدان آزادی های سیاسی و رفتار بد مأمورین دولتی به ویژه عناصر گارد شاهنشاهی و در نهایت دولت وقت بکنند. اما تداوم رفتارهای خشن حکومت و سرکوب شدید اعتراضات باعث شد که مردم لبة تیز مخالفت های خود را متوجه شخص شاه بکنند و خواستار تغییر اساسی در نظام حاکم شوند. نامه نگاری ها به شاه شروع شد و او به حق عامل همة نابسامانی های کشور اعلام شد. این روند ادامه یافت تا آن که مردم، آزادی و نجات خود را در برپایی جمهوری اسلامی دیدند تا هم از حکومت یک شخص به صورت مادام العمر جلوگیری کنند و هم مردم با انتخابات آزاد بر سرنوشت خود حاکم باشند و هم حکومت برخاسته از متن فرهنگ مردم که اسلام است باشد و تعارضی بین باورهای مردم و اَعمال حاکمیت نباشد. به هر حال شاه به سرکوب ها و توسعة اختناق ادامه داد تا با رهبری امام خمینی همة مردم علیه وی بسیج شدند و او برای نجات جان خود و خانواده اش مجبور به فرار از کشوری شد که خود را صاحب آن می دانست. به نظر می رسد احتمالا سوالات زیر پس از فرار برای شاه مطرح شده باشد که می تواند برای سایرین تجربه ای مهم و عبرت آموز باشد.
۱-اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعة صدر به خرج می دادم و با مقالة توهین آمیز که نویسندة آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود،مردم را تحریک نمی کردم بهتر نبود؟
۲- اگر پس از انتشار مقاله در روزنامة حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه می دادم حکومتم دوام بیشتری نمی یافت؟
۳- اگر به مردم معترض اجازة راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردو کشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم ، مسئله خاتمه نمی یافت؟
۴- اگر به مأمورین دستور می دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند ،نتیجة بهتری نمی گرفتم؟
۵- آیا اگر به جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانه هایشان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دوردست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفتگو و مراوده با آنها را باز می کردم کار به فرار من از کشور می انجامید؟
۶- اگر به جای اتهام زدن به مردم که خارجی ها عامل تحریک شما هستند به شعور جمعی آنها توهین نمی کردم حالا خودم مجبور بودم به خارجی ها پناه ببرم؟
۷- آیا اگر به جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور،وجود مخالف را می پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می کردم و برای آنها حق قائل بودم نمی توانستم بیشتر برمسند قدرت باقی بمانم؟
طبیعی است که دیکتاتورها برای خود حق ابدی حاکم بودن بر مردم قائل هستند و در زمانی که در کاخ سلطنت با همراهان متملق و چاپلوس احاطه شده اند فرصت طرح این سوالات را ندارند و زمانی به فکر می افتند که مثل قذافی پس از موش و حشره خواندن مخالفین، مجبور شوند فرار را بر مقاومت و ایستاده مردن ترجیح دهند.

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

یزدان حاج حمزه-کدام یک قابل اجراست، بستن تنگه هرمز، یا تحریم نفتی رژیم ایران؟


 آمریکا واروپا خطر مجهزشدن رژیم ایران به سلاح اتمی را جدی گرفته‌اند و خیز برداشته اند که  سا ل جدید میلادی را با تحریم نفتی وتحریم مالی رژیم یاغی ایران آغاز کنند . مقامات  رژیم  ولایت فقیهی ایران نیز،با وقوف برآنکه بند ناف حیات مادی آنها به درآمد ناشی از صادرات نفت ودادوستد مالی مربوطه گره خورده ، این موضو ع را جدی گرفته و به هوای جلوگیری از  تحریم  نفت وبانک مرکزی ، از خود واکنش های « جنگی » نشان می دهد . فرماندهان نظامی این رژیم به مانور نظامی ۱۰ روزه   در دهانه خلیج فارس روی آورده‌اندوفرمانده نیروی دریایی رژیم  رجزخوانی می کند که « بستن تنگه هرمز برای نیروی نظامی ایران به آسانی خوردن یک لیوان آب است » . در سطح سیاسی نیز رحیمی ،معاون اول رییس قوه مجریه رژیم ایران ، روز ۶ دی ۹۰ ، در واکنش به احتمال گسترش تحریم نفتی  این رژیم از آمریکا به اتجادیه اروپا ، جهان را به بستن تنگه هرمز  تهدید می کندو مدعی می شود که « اگر آن‌ها[غرب ] تحریم خرید نفت از ایران را به اجرا در آورند ،[نمی گذاریم ] یک قطره نفت از تنگه هرمز عبور کند »  ( لوموند۲۷ دسامبر۲۰۱۱  ) .  درعین حال شاهد آن هستیم که دوطرف درگیر درپرونده اتمی رژیم ایران درحالی  با « سلاح نفت»،به میدان آمده‌اند  که هردوطرف باب مذاکره را بازگذاشته اند. کارشناسان رژیم  دررسانه های بین المللی به صراحت« منطقی ترین راه را بازگشت به مذاکره »عنوان می کنند . مقامات سیاسی ونظامی رژیم نیز به طور تلویحی همین سیاست را دنبال می کنند . رحیمی  معاون اول رییس قوه مجریه رژیم ایرا ن ضمن اینکه می گوید نمی گذاریم یک قطره نفت ازتنگه هرمز عبورکند اضافه می کند که « البته ما درصدد ایجاد جو خصومت و خشونت نیستیم » . فرمانده نیروی دریایی رژیم نیز ضمن آن که بستن تنگه هرمز را مثل آب خوردن تلقی می کند اضافه می کند « اما درحال حاضر ما نیازی به بستن این تنگه نداریم ». طرف خارجی نیزهدفگذاری سیاست تحریم خود را کشاندن رژیم ایران پای میز مذاکره قرار داده است .اما آنچه مانع تحقق مذاکره است تقابل دوطرف برسر موضوع  وجدیت مذاکره است ! .خارجی می خواهد درمذاکره شرایط جلوگیری ازمحهزشدن رژیم ایران به سلاح اتمی را به او بقبولاند ورژیم منحرف کردن این موضوع و مذاکره برسرمسایل فرعی را دنبال می کند و نمی خواهد تن به مذاکره ای بدهد که بمب اتمی که آنرا « سلاح استراتژیک بقاء » خود تلقی می کند ، ازدست بدهد .
. سؤال تعیین کننده ای که دراین ماجرا مطرح می شود اینستکه کدام یک از دوطرف دست بالا را دراستفاده از حربه نفت برای پیشبرد سیاست خود ش را دارد  ودرچه شرایطی می تواند ، به طور موثراز این حربه استفاده کند . ضمن مروری برعوارض والزامات استفاده موثر رژیم ایران وطرف خارجی ازسلاح نفت به بررسی این موضوع می پردازیم :

الف – رژیم ایران توان و ظرفیت بستن تنگه هرمز را ندارد  

  با فرض آنکه رژیم ایران توانایی آن را داشته باشد که با غرق کردن ودرهم شکستن چند نفتکش در مسیررفت وبرگشت آن‌ها ازتنگه هرمزاین تنگه را مسدود کند ، این سؤال اساسی مطرح می شود که آیا رژیم ایران می تواند عوارض نظامی – اقتصادی وسیاسی این اقدام را تحمل کند ؟ .  واقعیت های زیر به این سؤال پاسخ منفی می دهند  :
۱- بستن تنگه هرمزاعلان جنگ اقتصادی به کشورهای صادرکننده نفت درمنطقه خلیج فارس وکشورهای مصرف کننده نفت این منطقه است .    تنگه هرمز  معبر حمل ونقل دریایی حدود۸۸ درصد نفت منطقه خلیج فارس(۲۰ میلیون  بشگه در روز) به بازار بین المللی نفت ومهمترین معبر نفتکش های حامل این کالای استراتژیک است ، بازنگهداشتن آن برای صادرکنندگان نفت ازاین تنگه  ( عربستان ، امارات متحده عربی ، عراق ، کویت ، قطر، بحرین ، عمان ) وواردکنند گان عمده نفت ازاین منطقه نظیرآمریکا اروپا ، چین ، ژاپن ، کره جنوبی ، هند  اهمیت حیاتی دارد . بستن این تنگه  می تواند قیمت نفت را به صورت جهشی افزایش دهد . درشرایط کنونی  مصرف کننده گان عمده این کالا هنوز با بحران اقتصادی دست به گریبانندو تاب تحمل افزایش جهشی قیمت نفت راندارند .و رژیم  به عنوان مسبب این مسأله باید با  این کشورها حتی چین رویا روی شود .! 
۲- رژیم ایران درصورت بستن تنگه هرمز باید پذیرای درگیری نظامی با آمریکا وبرخی دیگر از خریداران اروپایی نفت این منطقه شود . اخطار بلا فاصله ناوگان پنجم آمریکا وسخنگوی وزارتخارجه فرانسه به رجزخوانی رژیم درمورد بستن تنگه  هرمزمبین این امراست  .  دولت آمریکا در منطقه  وازجمله درآبهای خلیج فارس ودریای عمان حضور گسترده نظامی دارد و به موجب قوانین این کشور متعهد به تأمین شرایط  عبورآزادانه نفتکش ها ی حامل نفت این منطقه است و می تواند  نسبت به بسته شدن تنگه هرمز توسط رژیم ایران واکنش نظامی نشان دهد . حتی چین نیزنسبت به  مشاجره در موردبسته شدن تنگه هرمزابراز نگرانی کرده و سخنگوی وزارت خارجه این قدرت آسیایی دراین مورد گفته است « چین امید واراست که صلح وثبات درتنگه هرمزبرقرارشود » ( رویتر۲۹ دسامبر۲۰۱۱ )
۳- بسته ماندن مدت دار تنگه هرمز  شریان حیاتی بقاء رژیم، یعنی درآمد ناشی از صادرات نفت را مسدود می کند .    
 رژیم  با تهدید جنگ افروزانه بستن تنگه هرمز درشرایطی نسبت به تحریم نفتی ومالی خود توسط اتحادیه اروپا واکنش  نشان می دهد که درصورت تحقق تحریم نفتی مؤثر این اتحادیه ، فقط ۱۸ درصد از بازارصادرات نفت ایران را از دست می دهد . حال آنکه با بستن تنگه هرمزصد درصدامکان صادراتی خود را از دست می دهد ونمی تواند مدت زیادی این وضع را تحمل کند . به طوری که شاهد آن هستیم حتی درشرایطی که رژیم سالانه بیش از صد میلیارد دلار درآمد ناشی از صادرات نفت دارد شکل تقسیم وشیوه استفاده از این درآمد موضوع دعوای پیگیر بین جناحهای حاکم است و  قطع وکاهش درآمد نفتی ایران می تواندآتش درگیری درونی هیات حاکمه کنونی را شعله ورترکند .
۴- رژیم ادعای بستن تنگه هرمز وقطع داوطلبانه درآمدناشی از صادراتی نفت را درشرایطی عنوان می کند که    اقتصاد کشورومحمل معیشت مردم ایران را ،بیش از پیش ،به این درآمد متکی و وابسته کرده است  با این وجود درشرایطی که حتی با درآمد نفتی سالانه بیش از صد میلیارد دلاری کشورنیز نمی تواند  هم جوابگوی حیف ومیل های سیاسی حکومت باشد ،هم به  نیازجاری وآتی اقتصاد کشورپاسخ دهد  وهم مانع وخامتبارشدن وضعیت معیشت مردم شود .  رژیم درشرایطی که  برای تسکین موقت اعتراضات برخی از اقشار مردم به مسکن نا پایداراعانه دولتی توزیع «یارانه نقدی » روی آورده ، چگونه می تواند با بستن تنگه هرمز وقطع درآمد نفت آتش اعتراضات اجتماعی را شعله ورکند .
 ضمن توجه به عوارض سنگین فوق  این واقعیت را نیز باید یاد آورشد که تجربه حمله واکنشی رژیم ایران به سفارت انگلیس به خاطر تحریم بانک مرکزی ایران   ، نشان می دهد که رژیم ظرفیت هضم وپذیرش حتی این عمل واکنشی را که عوارض آن به مراتب کمتر از بستن تنگه هرمز است را ندارد و با این حساب تهدید به بستن تنگه هرمز را جزیک بلوف سیاسی نمی توان تلقی کرد
ب – «غرب » ظرفیت وتوان تحریم نفتی و ما لی رژیم ایران را دارد  آمریکا واتحادیه اروپا ، اگر با هم آهنگی و به صورت  همه جانبه  به  تحریم نفتی ومالی رژیم ایران به پردازند ، می توانند این رژیم را درتنگنای شدید قراردهند و به صورت موثری درمقابل پیشروی فعالیتهای هسته ای خطرناک رژیم ولایت فقیه مانع ایجاد کنند  . لازمه پایان دادن  به  گریز  کشورهایی مثل چین ازتحریم نفتی ایران نیز، پایان دادن به  برخورد نیم بند وناکافی غرب درامر تحریم رژیم شرور ایران است که با تحریم کامل نفتی این رژیم آغازمی شود .
۱- وضعیت آمریکا -   آمریکا ، ازسالها پیش  سرمایه گذاری وخرید نفت ایران  توسط شرکتهای آمریکایی را ممنوع کرده وبه نوعی شرکتهای غیرآمریکایی را نیزبرسر دوراهی انتخاب بین سرمایه گذاری نفتی درایران کنونی واستفاده از بازارما لی آمریکا قرار داده است  اگر دولت آمریکا به خواست قانونگزاران این کشور درمورد تحریم داد وستد مالی با  بانک مرکزی ایران وتنبیه شرکتهای غیرآمریکایی که از ایران نفت می خرند تن بدهد راه بر بین المللی شدن تحریم نفتی وژیم ایران گشوده خواهد شد .
 ۲- وضعیت اتحادیه اروپااتحادیه اروپا ،علاوه بر تحریم های شورای امنیت سازمان ملل ، از تابستان سال ۲۰۱۰، سرمایه گذاری جدید شرکتهای نفتی اروپایی وهمکاری فنی آن‌ها درفروش تجهیزات مورد استفاده دربخش گازوپالایش نفت ایران را ممنوع وتحریم کرده است .اما همچنان به واردات نفت ایرا ن ادامه می دهد و درحال حاضرروزانه حدود ۴۵۰ هزار بشگه نفت  از ایران وارد می کند ( حدود ۱۸ درصدازکل  صادرات نفت ایران). شورای وزیران این اتحادیه به دنبال پیشنهاد دولت فرانسه مبنی برتحریم خرید نفت ازایران و زمینه مساعدی که پس از تصمیم روز ۲۲ نوامبر ۲۰۱۱  دولت انگلیس درمورد قطع دادوستد مالی بانکهای این کشور با ایران به وجود آمد ، روز اول دسامبر۲۰۱۱  موضوع  تحریم خرید نفت از ایران را به بحث گذاشت اما تا حل وفصل مسایل  اجرایی مربوطه، تصمیم گیری  دراین مورد به اجلاس پایان ژانویه ۲۰۱۲ این شورا موکول شد  ( دراین مورد قرار گذاشته‌اند مسایل اجرایی تحریم نفتی ایران نظیر   جایگزین کردن نفت سایر صادرکنند گان به جای نفت ایران ، حل وفصل  مسایل برخی از کشورهای عضو مثل  یونان که درصورت قطع خرید نفت ارزان ایران با مشکل مالی مواجه می شوند و جلوگیری ازپرکردن جای خالی  تحریم نفتی اتحادیه اروپا توسط کشورهای آسیایی را حل وفصل کنند)
دیپلومات های اتحادیه اروپا به دنبال نشست اول دسامبر شورای وزیران این اتحادیه ، چندی پیش  به همراه دیپلمات‌های آمریکایی، ژاپنی، کره جنوبی و بعضی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس،ازجمله عربستان سعودی وامارات متحده عربی در نشستی در رم به بررسی این موضوع وتشدید تحریم ها علیه ایران پرداختند. رژیم ایران  به این گرد همایی « کشورهای هم نظر»  وبه طور مشخص مشارکت عربستان وامارات دراین نشست و جایگزین کردن نفت این دو کشور به جای واردات نفت ازایران توسط اروپا،  واکنش نشان داد . به طوری که پس از نشست «کشورهای هم نظر»در شهر رم ،  امارات متحده عربی را تهدید به تعلیق روابط تجاری و  جلوگیری از صادرات گسترده ای کرد که این کشور به ایران دارد  . به هرحال اتحادیه اروپا درمسیرتحریم نفتی ومالی رژیم ایران گام برمی دارد .نشست های آینده شورای وزیران این اتحادیه ، وبه خصوص اجلاس ۳۰ ژانویه ۲۰۱۲ آن‌ها ،نشان خواهد داد که این اتحادیه درکارتحریم نفتی – مالی رژیم ایران، به کجای کار رسیده است .
۳-مسأله خریداران آسیایی نفت ایران کشورهای آسیایی خریدارنفت ایران می توانند درموثر واقع شدن یا خنثی کردن تحریم نفتی ایران توسط  اتحادیه اروپا ، نقش تعیین کننده  داشته باشند .تا ماه اکتبرگذشته  ۶۰  درصد ازحدود ۲/۲ میلیون نفت صادراتی ایران به کشور های چین ، ژاپن هند و،کره جنوبی صادر شده است . درموردکشاندن ۴ کشور آسیا یی فوق به عرصه تحریم خرید نفت از ایران فشارهای آمریکا و اتحادیه اروپا تا به حال اثربخش نبوده است . حداکثرتوفیق آمریکا واتحادیه اروپا تا به حال این بوده که کشورهای ژاپن وکره جنوبی را  به  اجلاس «کشوره ای هم نظر» که برای بحث درمورد تحریم نفتی ایران  دررم برگزارشد بکشانند .. به گزارش وال استریت ژورنال اتحادیه اروپا درنشست «کشورهای هم نظر» به ژاپن پیشنهاد تحریم خرید نفت ازایران را کرده ومنتظرجواب این کشور که خریدار ۱۴ درصد ازنفت صادراتی ایران است  می باشد . کره جنوبی که حدود۱۰ درصد ازنفت ایران را وارد می کند نیزدراجلاس رم شرکت کرده وزیرفشار دولت آمریکا برای مشارکت درتحریم نفتی ایران قراردارد. اما درمورد چین که مهمترین خریدار نفت ایران است،فعلا  چشم اندازی برای شرکت درتحریم خرید نفت ازایران درپیش رونیست و حد اکثرتلاش آمریکا و اروپا به این محدود می شود که چین تحریم نفتی اروپا را خنثی نکند . چین روزانه ۴۵۷ هزاربشگه یعنی ۲۲ درصد ازنفت صادراتی ایران راخریداری می کند وبه تنهایی بیش از ۲۷ کشورعضو اتحادیه اروپا  از ایران نفت می خرد . رژیم ایران درصورت از دست دادن خریداران اروپایی نفت خود برای جبران وخنثی کردن  این تحریم، قیمت فروش نفت خود را به زیر قیمت بازار خواهد کشاند تا خریداران آسیایی نفت ایران را به خرید نفت بیشتر تشویق کند . پالایشگاههای چین آمادگی این را دارند که میزان استفاده از نفت خام ایران را افزایش دهند . ازاین روی، تا استفاده ازاهرم بازدارنده تحریم بانک مرکزی ایران ، عجالتاً آمریکا واروپا تلاش می کنند که چین تحریم نفتی احتمالی رژیم ایران توسط اروپا را خنثی نکند.
 اثر تعیین کننده تحریم بانک مرکزی ایران
رژیم ایرا ن بیش ازآنکه نگران تحریم خرید نفت اروپایی ها باشد ، نگران تحریم بانک مرکزی ایران توسط آمریکا واروپاست .بانک مرکزی ایران طرف حساب انحصاری دریافت پول ازخریداران نفت ایران ازطریق بانکهای خارجی است .دادوستد  پول نفت جزازمجاری بانکی عملاً نا ممکن است واگربانکهای خارجی وازجمله بانکهای خریداران آسیایی نفت ایران نتوانند با بانک مرکزی ایران دادوستد پولی داشته باشند ،تنها راه خرید  نفت ایران، انجام معامله نا پایدار « پایاپای» ومعاوضه نفت ایران با کالاهای بنجل کشورهایی مثل چین است   .  آمریکا ازمدتها پیش روی بانکهای بین المللی فشارمی آورد تا داد وستد مالی خود با سیستم بانکی ایران را متوقف یا محدود کنند .دولت آمریکا روز ۲۱ نوامبر۲۰۱۱  با اتکاء به قانون این کشوربه صورت رسمی سیستم بانکی ایران را « درکارپولشویی منشاء نگرانی عمده » اعلام کرد وبا جذامی کردن بانک های ایران درمسیر قطع دادوستد بانکهای ایران با بابانکهای جهان ، گام بلندی برداشته است دولت آمریکا  ازطریق اجرای  قانون تحریم بانک مرکزی ایران که به تصویب قانونگزاران این کشور رسیده نیز امکان آن را داردکه خریداران آسیایی تحریم گریزوازجمله  چین ر ا  برسر دوراهی انتخاب بازارآمریکا ویا معامله نفتی با ایران قراردهد  این شواهد گویای آنند که آمریکا واروپا می توانند  درمسیری به پیش  روند که تحریم مؤثر نفت ایران را، ازطریق  شورای امنیت سازمان ملل، همه جانبه و بین المللی کنند .
تحریم نفتی رژیم وجنبش ضد دیکتاتوری ایرانبه طوری که ازنظرگذشت، سرپیچی رژیم یاغی ایران ازاجرای قطعنامه های شورای امنیت وخواست های آژانس بین المللی انرژی اتمی طرف خارجی را به سمت تحریم خرید نفت ایران سوق داده است با توجه به آنکه درآمد نفت پشتوانه مادی موجودیت واستمرار جنایات و ویرانگریهای این رژیم  است ، کاهش و قطع این درآمد می تواند تشدید درگیری درونی و تضعیف توان مالی رژیم درکار سرکوبگری وتطمیع مالی را درپی بیاورد وبرای جنبش ضد دیکتاتوری ایران فرصت نوینی پدید آورد، برای  مقابله ای سرنوشت ساز با دیکتاتوری تغییرناپذیر ولایت فقیه.

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

درخواست فرانسه از کشور های اروپایی برای تشدید تحریمها علیه ایران



سحام نیوز: فرانسه از کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواسته است تا در پاسخ به ادامه برنامه اتمی ایران تحریمهای اقتصادی علیه این کشور را تشدید کنند
به گزارش خبرگزاری فرانسه، آلن ژوپه، وزیر خارجه فرانسه روز سه شنبه گفت: ” ایران برنامه خود برای دستیابی به سلاح اتمی را ادامه میدهد. آخرین گزارش آژانس بین المللی اتمی این نکته را واضحا مطرح کرده است.”
وزیر خارجه فرانسه در ادامه گفت: ” به همین دلیل است که نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه میخواهد تا همزمان با باز گذاشتن باب مذاکره با ایران، تحریمها علیه این کشور تشدید یابند.”
آلن ژوپه گفت رئیس جمهور فرانسه پیشنهاد کرده است تا کشورهای اروپایی داراییهای بانک مرکزی ایران را مسدود و صادرات نفت این کشور را تحریم کنند.
باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا روز شنبه گذشته قانون تحریمهای جدید علیه ایران را امضا کرد. بر اساس این قانون، رئیس جمهور آمریکا اجازه دارد دارایی های آن عده از نهاد های مالی خارجی که در عرصه نفت با ایران معامله می کنند را مسدود کند.
وزیر خارجه فرانسه افزود فرانسه آرزو دارد کشورهای اروپایی برای نشان دادن قاطعیت خود در برابر ایران، تا آخر ماه ژانویه تصمیم اقدامات مشابه را بگیرند.


بررسی تحریم‌های غرب و شرق علیه ایران
بار دیگر تشدید تحریم های ایران موضوع اظهارنظرها و تصمیم سازی های محافل مختلف بین المللی بود. کنگره آمریکا در مصوبات جداگانه ای که در مجلس نمایندگان و سنا اتخاذ شده تشدید تحریم های علیه ایران را هدف قرار داد. مصوباتی که در صورت موافقت باراک اوباما رییس جمهور آمریکا معاملات با بانک مرکزی ایران را مشمول محدودیت هایی خواهد کرد.

دولت آمریکا پیشتر اعلام کرده بود به علت پیامدهای تحریم بانک مرکزی ایران مایل به این اقدام نیست. اما در ادامه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت مشغول بررسی راه های موثر و مناسب برای اجرا و اعمال تحریم های تصویب شده در کنگره علیه بانک مرکزی ایران است. به شکلی که بیشترین فشارها را به ایران وارد کند و کمترین اخلال را برای دوستان و متحدان آمریکا به همراه داشته باشد. همزمان پس از آنکه ژاپن در روزهای گذشته تحریم هایش علیه ایران را شدت بخشید،‌ کره جنوبی هم از اعمال تحریم های جدید در بخش نفت و گاز علیه ایران خبر داد.

تشدید این تحریم ها چه تاثیر متقابلی را بر جمهوری اسلامی ایران و جامعه بین المللی خواهد گذاشت؟ در صورت اجرای تحریم بانک مرکزی ایران پیامدهای آن چه خواهد بود؟ تا چه اندازه این تحریم ها موفق خواهد شد ایران را مسیر همراهی با جامعه بین المللی بازگرداند؟ تحریم های تازه چه دستاوردهای جدیدی را دنبال می کند که در تحریم های پیش از این مورد نظر قرار نگرفته بود؟
این پرسش ها را با با فریدون خاوند، کارشناس اقتصادی رادیو فردا و استاد اقتصاد در پاریس، کاظم علمداری، استاد مدعو جامعه شناسی در یو سی ال ای، دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس و رسول نفیسی،‌ استاد جامعه شناسی دانشگاه استریر در واشنگتن در میان گذاشتیم
آقای خاوند،‌ ابعاد تحریم سنای آمریکا علیه بانک مرکزی ایران اگر عملی شود به امضای رییس جمهور آمریکا برسد در چه حد است؟

فریدون خاوند: بانک مرکزی ایران نقش عمده را دارد در اقتصاد ایران به این دلیل که حدود ۸۵ درصد صادرات ایران نفت است و درآمدهای ارزی ایران در بانک مرکزی ایران متمرکز است. بزرگترین دارنده ارز ایران بانک مرکزی است و در نتیجه وقتی که بزرگترین قدرت اقتصادی جهان تحریم می کند بانک مرکزی را طبعا بر بسیاری کشورهای دیگر تاثیر می گذارد. به خصوص از این نظر که پیش از این چنین اقدامی هم از سوی انگلستان انجام شده بود. تاثیر بسیار شدید خواهد گذاشت بیش از آن چیزی که تا به حال داشته بر روابط بین المللی ایران. منتها یک نکته ای را اجازه بدهید رویش انگشت بگذارم. دولت ایالات متحده آمریکا در این زمینه دو دغدغه عمده دارد یکی این است که متحدانش در روابط بازرگانی شان با ایران به خصوص از لحاظ خرید نفت با ایران به دلیل تحریم بانک مرکزی دچار محظورات نشوند و دغدغه دوم این است که تحریم بانک مرکزی ایران به دلیل تاثیری که در روابط نفتی جمهوری اسلامی با جهان می گذارد باعث نشود که قیمت نفت افزایش پیدا کند. به همین علت است که آمریکا در اعمال چنین تصمیمی دست به عصا راه می رود. هم به سوی تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی پیش می رود و هم راه هایی را پیدا می کند که این دو وضعیتی را که اشاره کردم پیش نیاید.

آقای علمداری، در آمریکا هم بحث هایی بود. دست به عصا راه رفتن فقط در ارتباط با کشورهای دیگر نبود در کنگره و سنا... چه عواملی در آمریکا دخیل بود برای تصویب این تحریم ها علیه بانک مرکزی ایران در سنا؟

کاظم علمداری: این تصمیم بزرگ برای دولت آمریکا و متحدانش تصمیم ساده ای نبود. همینطور که به درستی اشاره کردید بین کنگره و کاخ سفید روی این که تصمیم را بگیرند یا نه اختلاف وجود داشت و سرانجام با توجه به دشواری هایی که آلترناتیو دیگر یعنی جنگ دارد به این بدیل تن دادند. در واقع باید گفت تحریم اقتصادی اهرم فشار آلترناتیو جنگ برای آمریکا و متحدان اروپایی و غیراروپایی اش است. شکی نیست که این تحریم بر ایران و اقتصاد آن اثر خواهد گذاشت و حتی باید اعتراف کرد این اثر روی مردم عادی هم به طور واضح اتفاق خواهد افتاد. نه تنها این،‌ غرب هم از این تحریم زیان خواهد دید. یعنی تمام جریانهایی که درگیر این تصمیم هستند به نوعی زیان خواهند دید ولی به نظر می آید که جمهوری اسلامی با لجبازی و یکدندگی که دارد روی سیاست خارجی اش اعمال می کند و این نگرانی را در منطقه به وجود آورده غرب و همسایگان ایران تقریبا متحد شده اند که این فشار را بر جمهوری اسلامی وارد کنند و از درون هم برای اولین بار مجلس واکنش نشان داد در مقابل دولت و خواستار این شده که با تشکیل یک جلسه غیرعلنی اثرات تحریم را که تا به حال تلاش می کردند بگویند اثری ندارد ارزیابی کنند و بررسی کنند و ببینند چه راه حل هایی برای گریز وجود دارد. به نظر من در کنار این باید توجه کرد که اپوزیسیون ایران هم به دنبال فشار بر جمهوری اسلامی است که به خواست خودش آزادی سیاسی و انتخابات آزاد و این که جمهوری اسلامی حساس باشد روی درآمد نفت و هزینه هایی که از این طریق انجام می گیرد،‌ این فشار شاید سبب شود که دیکتاتوری ایران مجبور شود عقب نشینی کند حداقل به جای این که به غرب امتیاز دهد به مردم ایران امتیاز دهد و تن بدهد به یک حاکمیت ملی. حاکمیت مردم.

آقای نفیسی، قبل از این که تحریم بانک مرکزی ایران به مرحله اجرا دربیاید اول باید به تایید رییس جمهور آمریکا برسد. معادلات سیاسی در درون آمریکا چه چیزی را نشان می دهد در مورد این که زمینه فراهم است برای تایید باراک اوباما یا نه؟

رسول نفیسی: من مناظره بین کاندیداهای حزب جمهوریخواه را نگاه می کردم متوجه شدم که چقدر موضوع ایران را اینها رویش مانوور می دهند و خواهند گفت که موضوع ایران مساله اساسی سیاست خارجی آمریکا است به لحاظ این که دولت اوباما در این زمینه توفیقی به دست نیاورده و بنابراین هر نوع انتقادی را در این مدت کوتاه که تا انتخابات مانده متوجه اوباما خواهند کرد که سیاست خاورمیانه ای اش شکست خورده. آقای رییس جمهور هم ناگزیر است در مقابل این جریان عکس العمل نشان دهد و طبیعتا آن مصوبه مجلسین را امضا خواهد کرد و بیش از آن هم و پیش از آن هم خواهد رفت یعنی باید منتظر باشیم که در این یک سال آینده جریانهای جدی تر و وخیم تری برای ایران پیش بیاید. به لحاظ این که هر حرکتی غرب می کند آنها حرکت تندتری می کنند و مثلا این جریان هواپیمای بی موتور را نشان دادن و روی آن مانوور دادن کار خطایی بود تنش را زیاد می کند. مساله حمله کردن به سفارت انگلستان تنش زا است. کارهایی که در حقوق بشر انجام می دهند اینها همه اش تنش زاست. بنابراین سیاست آقای خامنه ای بر این است که جواب های را با یک هوی بلندتری بدهد. تا به حال هم البته تاحدی پیش رفتند و موفق شدند سیاست های خودشان را در منطقه اعمال کنند ولی این حرکت قماربازانه تاحدی پیشرفت دارد و برای آمریکا چند موضوع مهم است. در مرحله اول این که نشان بدهد به متحدان دولت اسراییل که در اینجا حرکتی دارد می شود و فعالیت هایی می شود بنابراین اسراییل راسا به مساله ایران نپردازد و احتمالا درگیری نظامی ایجاد نکند. دوم مساله جمهوریخواه ها است که عرض کردم. سوم نباید فرض کرد به لحاظ اینکه این تحریم ها می شود ایالات متحده از جنگ به کلی منصرف شده. آقای لئون پانه تا چند روز پیش گفت ما گزینه مان فعلا همین گزینه تحریم ها است که البته این تحریم ها هم همانطور که دوستان اشاره کردند آثار نابودکننده و وخیم در کشور ایران دارد و آثار درازمدت تر از جنگ حتی به لحاظ اینکه تمام زیرساخت اقتصادی ایران را دارد ذره ذره نابود می کند. ولی این یک ما به ازایی است در مقابل جنگ و نهایتا عرض من این است که دلیل بر این نمی شود که حالا که این تحریم ها در حال افزایش است جنگ ضرورتا به کنار گذاشته شده. من فقط یک دفعه از آقای جرج بوش رییس جمهور سابق آمریکا یک سخنی شنیدم که بسیار مهم بود و تا حدی دیگر هم تکرار نشد. وقتی اینها انتقاد کردند که چرا در مقابل ایران گزینه جنگ را در پیش نگرفت و به جای آن به عراق پرداخت ایشان گفت فراموش نکنید که ۱۴ تا تحریم بین المللی علیه عراق شد قبل از اینکه ما مشروعیت این را پیدا کنیم که به عراق حمله کنیم. بنابراین این تحریم ها می تواند (نمی شود گفت صد در صد ولی) بسیار محتمل است که نهایتا به یک جنگی از نوع جنگ های جدید ناتو یعنی حمله از طرف نیروی دریایی و نیروی هوایی انجام گیرد.

آقای خاوند، همزمان با تحریم سنای آمریکا علیه بانک مرکزی ایران وزارت بازرگانی کره جنوبی هم تحریم هایی را علیه اشخاص حقوقی و حقیقی ایرانی تشدید کرده. پیامد اقتصادی این تحریم ها در چه حد است؟

کره جنوبی یکی از طرف های بازرگانی خیلی پویای ایران است. بر اساس آخرین آماری که جمهوری اسلامی می دهد در سال ۲۰۱۰ میلادی حدود ۱۰ میلیارد دلار بوده بازرگانی بین دو کشور و حتی به تازگی سفیر کره جنوبی در تهران اعلام کرد که طی شش ماهه اول سال جاری خورشیدی ۱۳۹۰ حجم مبادلات بازرگانی بین دو کشور رسیده به ۱۰ میلیارد دلار و کره جنوبی ده درصد نفت مورد نیازش را از ایران وارد می کند. بعد از چین و ژاپن و هند و ایتالیا پنجمین مشتری نفت ایران است. به خصوص مساله بسیار مهم دیگری که مطرح می شود جنبه نمادین این اقدامات کره جنوبی است. چون دولت جمهوری اسلامی از همان آغاز تاسیس با آمریکا مساله داشت و این مساله به قطه روابط اقتصادی منجر شد. اروپا جانشین آمریکا ارزیابی می شد که اروپا هم وضعیتش به جایی رسیده که امروز است و به سوی تنش می رود و کاهش روابط. ولی دولت جمهوری اسلامی روی آسیایی شدن روابط اقتصادی اش زیاد مانوور می کرد و تاکید می کرد و وقتی که کره جنوبی به صورت چنین آشکار اقدام می کند علیه جمهوری اسلامی و روابط بازرگانی با ایران به نظر می رسد که در بعد سوم دیپلماسی اقتصادی ایران که منطقه آسیا و اقیانوس آرام باشد مشکل در حال گسترش است. تاکید کنم که از پیش مشکلات زیادی در روابط بازرگانی ایران و کره جنوبی البته پیش آمده بود و حتی گفته می شد که حدود ۵ میلیارد دلار دارایی ارزی ایران طلب های ایران در بانک های کره جنوبی است که امکان انتقالش به ایران سخت است و مشکلاتی به وجود می آورد و حتی نوعی روابط مثلثی برقرار شده بود بین کره جنوبی و ایران. به این معنا که یک شرکت کره ای از ایران نفت می خرید و یک شرکت دیگر کره ای به ایران اتومبیل می فروخت و شرکتی که به ایران کالا صادر می کرد پولش را از شرکتی می گرفت که از ایران نفت وارد کرده بود. به دلیل همین مشکلات در روابط بازرگانی. بنابراین مساله کره جنوبی بعد از ژاپن البته در بخش آسیا و اقیانوس آرام می تواند نشانه این باشد که آسیایی شدن روابط خارجی اقتصادی ایران هم با دشواری های جدی رو به رو شده.

آقای علمداری،‌ شما گفتید از این تحریم ها هم مردم ایران صدمه خواهند دید و هم غرب. اما شما در تازه ترین مقاله تان این تحریم ها را مفید دانستید. آقای نفیسی از سوی دیگر می گویند این تحریم ها می تواند نه جایگزین جنگ بلکه مرحله پیش از اعلام جنگ هم باشد. با این وضع دلیل شما برای مفید دانستن این تحریم ها چیست؟

جمهوری اسلامی تن به خواست مردم نمی دهد و با اعمال دیکتاتوری سیاست های خارجی را اتخاذ کرده که به زیان مردم هم در کوتاه مدت و هم درازمدت است. مردم قادر نیستند در شرایط حکومت نظامی امنیتی اعتراض خودشان را اعلام کنند. به دنبال فشار خارجی می گردند. یک فشار خارجی به جمهوری اسلامی است که بین دو آلترناتیو یکی را انتخاب کند. یا این وضعیت بحرانی را ادامه دهد تا به جایی که خودش را به خطر بیاندازد و سرنوشت خودش را به سرنوشت تمام دیکتاتورهای منطقه گره بزند و همان راه را برود و بحران این تحریم اقتصادی عمیق تر شود و به جنگ برسد و سرنوشت جمهوری اسلامی در جنگ کاملا روشن است. نابودی جمهوری اسلامی است. شکی نیست که در این میان مردم ایران بسیار زیان خواهند دید.

ولی اگر در شرایطی جمهوری اسلامی تن به این خواست مردم ندهد یعنی این که اجازه دهد مردم در یک انتخابات آزاد یا در یک رفراندوم تصمیم بگیرند که می خواهند با غرب چه کنند. می خواهند همین زورآزمایی را که جمهوری اسلامی انتخاب کرده ادامه دهند یا به این زورآزمایی پایان دهند و بپذیرند که در این زورآزمایی نهایتا بازنده خواهند بود. دیکتاتوری در ایران به نظر من دو ریشه دارد. یک ریشه اش اقتصاد دولتی است که جمهوری اسلامی کنترل انحصاری درآمد نفت را دارد و با این کنترل می تواند در سیاست های داخلی و اعمال حاکمیت بر مردم مانوور بدهد. اگر این درآمد انحصاری برای جمهوری اسلامی قطع شود ناچار است راه های دیگری اتخاذ کند. بخشی از جامعه در نتیجه این توزیع پول نفت به توسط دولت راضی است و کنار نشسته و حتی بخشی می توانند بخشی از مردم نیازمند را اجیر کنند علیه بخش دیگر جامعه.

این مانوورها از دست جمهوری اسلامی خارج خواهد شد و بنابراین اگرچه در کوتاه مدت هم غرب و هم جمهوری اسلامی هم مردم ضربه می بینند در دراز مدت ممکن است مردم از شر دیکتاتوری جمهوری اسلامی خلاصی پیدا کنند و توان این را پیدا کنند که روی ثروت ملی شان نفت برای اولین بار کنترل واقعی پیدا کنند. اینها دلایلی است که من معتقدم که تحریم اقتصادی به عنوان یک اهرم فشار روی جمهوری اسلامی مفید است.

آقای علمداری می گویند فقط تحریم بین المللی می تواند رفتار جمهوری اسلامی ایران را عوض کند. آقای نفیسی، به جز تحریم می شود انتظار تغییری در سیاست داخلی و خارجی ایران داشت؟

دکتر علمداری جامعه شناس هستند و بنده هم با جامعه شناسی آشنا هستم و هر دوی ما علاقه داریم به آن چه که می گویند شواهدی که در عمل به دست آمده باشد و ثابت شده باشد. آیا هیچ نوع تغییر رفتاری ما در این مدت در جمهوری اسلامی دیدیم؟ که از روز اول با تحریم رو به رو بوده؟ آیا کوبا در مقابل تحریم ها عکس العملی نشان داد؟ آیا پاکستان از تولید بمب اتم دست برداشت در مقابل تحریم ها؟ ما تنها یک نمونه موفق تحریم داریم و آن در آفریقای جنوبی و آن هم به لحاظ این که آفریقای جنوبی درست است که دولت تبعیضی بود ولی در آن ۱۵ درصد سفید که حاکم بودند دموکراسی کامل حاکم بود. دموکراسی در مقابل تحریم پاسخ می دهد. زیرا نگران وضعیت مردمش است. دیکتاتورها در مقابل تحریم پاسخ نمی دهند. صدام حسین پاسخ نداد. هیچکس پاسخ نمی دهد. اتفاقا اگر شما نگاه کرده باشید به سخنرانی عاشورایی آقای خامنه ای ایشان دوباره برگشته به همان دوران و این که بله در سخت ترین امتحانات که خداوند برای افراد می گذارد آنهایی سرفراز بیرون می آیند که مومن واقعی هستند و موضوع را دوباره عاشورایی کرده. بنابراین اگر توقع داشته باشیم که جمهوری اسلامی تغییر مسیر بدهد همانطور که آقای دکتر علمداری اشاره کردند به مردم اجازه دهد که تکلیف خودشان را روشن کنند و سرنوشت شان را به دست بگیرند، من این را یک مقدار دو از ذهن می بینم.

یک امری که خانم کلینتون اشاره کرد در مصاحبه اش با بی بی سی و صدای آمریکا که چرا این تحریم ها اعمال می شود،‌ ایشان گفت که به امید این که یک فرد یا افرادی از درون دولت جمهوری اسلامی سر عقل بیایند که مملکت دارد نابود می شود و فکری کنند. بنابراین من این صحبت را حتی یک مقداری کودتایی بررسی می کنم. آیا ایالات متحده واقعا دنبال این است که کودتایی در ایران رخ دهد. به هر صورت آن چیزی که در نظر من محرز است این است که این تحریم ها تا به حال اثری نگذاشته و در آینده هم بعید است اثر بگذارد. تا زمانی که دولت جمهوری اسلامی نفت صادر می کند بالاخره خریدار در بازار سیاه پیدا می شود و دولت جمهوری اسلامی هم به روش سابق خودش که نفت را زیر قیمت معمول می فروشد در بازار سیاه ادامه خواهد داد و زیر قیمت معمول خواهد فروخت و ثروت یک ملت فقیر را بیشتر به باد خواهد داد.

البته همیشه وقتی این صحبت را می کنم این سووال می شود که خوب آلترنانیو چیست؟ جایگزین چیست؟ چه باید کرد؟ این چیزها را همه را می شد گفت. ولی یک چیزی که یا حرف زد یا تبلیغ کرد یا مثلا مثل یک فردی که آمده بود در تلویزیون آمریکا و می گفت آلترناتیو دموکراتیک و مقصودش گروه های مسلحی بود که این ور آن ور هستند. اینها آلترناتیوی هم نیستند. به هر صورت در مقابل این جمهوری عجیب و غریب و ددمنش اسلامی واقعا چه باید کرد مساله ای است که در سطوح دیگری باید با آن برخورد کرد. ولی در سطح فعلی یعنی در ارتباط با تحریم ها و تغییر روش جمهوری اسلامی من این تغییر روش را ملاحظه نکرده ام و تنها موردی که دیدیم جمهوری اسلامی عکس العمل نشان داد در دو مورد بود. یکی در زمانی بود که خود رفسنجانی و اینها رفتند و گفتند آقا این جنگ دارد ما را نابود می کند و در مقابل آن قطعنامه را پذیرفتند و یک وقت دیگر هم در حمله آمریکا به عراق و افغانستان بود که اینها کلاه خودشان را در خطر دیدند و دوباره اعلام آمادگی مذاکره کردند.

در شرایط دیگری که فشار به مردم ایران بیاید من ندیدم که جمهوری اسلامی فداکاری کند. این امر تحمیل تحریم ها بر ایران هم با این وضعیت خاص تطابق پیدا می کند و با ایدئولوژی خاص شیعی جمهوری اسلامی یک نوعی قفل می شود که مردم را به فداکاری بیشتر روزه و شهادت بیشتر تشویق کنند و اینها را در کنار خودشان نگاه دارند. البته جناب دکتر علمداری یک اشاره بسیار مهمی کردند که اگر دولت پول نداشته باشد که به این میلیونها نفری می دهد که اینها را جیره خور خودش کرده خوب در حمایت آنها تغییر ایجاد می شود.

ولی ما شواهد داریم که در عراق با وجود این همه تحریم بعدا که دولت سقوط کرد معلوم شد که اطرافیان صدام و گارد مخصوص و نیروهای امنیتی به هیچ وجه در وضعیت اقتصادی شان خللی وارد نشده بود و تنها کسانی که در طول این مدت رنج کشیدند و نابود شدند و زندگی شان از بین رفت اقشار آسیب پذیر و کودکان و غیرذلک بودند.

می رسیم به جمعبندی. خیلی خلاصه، آقای خاوند، نکته دیگری درباره چشم انداز پیش رو در زمینه تحریم ها در کوتاه مدت.

من فقط می خواستم این نکته را بگویم که ایران کره شمالی نیست که رابطه ای با اقتصاد جهانی نداشته باشد. ایران رابطه بسیار گسترده با دنیا دارد. هم از لحاظ این که نفت صادر می کند به بسیاری از کشورها و هم به لحاظ این که کالاهای زیادی حدود هشتاد، نود میلیارد دلار کالا و خدمات وارد می کند از دنیا و بنابراین من فکر می کنم که مساله تحریم ها در ایران به شدت اثرگذار است و تا به حال هم تاثیرات زیادی گذاشته. نرخ رشد ایران به طور قابل ملاحظه ای پایین آمده و نرخ ارز در ایران رو به افزایش است و مسایل مربوط به تحریم ها علیه بانک مرکزی بر بالا رفتن و افزایش نرخ ارز در ایران مسلما تاثیر گذاشته و هواپیمایی غیر نظامی ایران قدرت پرواز ندارد. ایرانی ها با احساس شرم زیاد می بینند که قطر آسمان ایران را در اختیار گرفته. من فکر می کنم که مجموعه این عوامل به تحریم ها و فشارهای اقتصادی ابعاد بسیار سنگینی می دهد و این فشارها تا اندازه زیادی موثر بوده تا به حال.

آقای علمداری، نکته آخر. چشم انداز پیش رو در کوتاه مدت.

به نظر من جمهوری اسلامی در دنیا و منطقه بسیار منزوی شده و فشاری که الان بر جمهوری اسلامی وارد شده به نظر من تعیین کننده است. مقایسه ایران با عراق مقایسه دقیقی نیست. مقایسه ایران با آفریقای جنوبی هم مقایسه دقیقی نیست. ایران وضعیت خودش را دارد و باید آن وضعیت ایران را شناخت و تحلیل کرد. ایران دارای اپوزیسیون قوی خفته ای است. ایران انقلاب را پشت سر گذاشته. ایران برخلاف عراق تکنوکرات ها و بوروکرات ها در حاکمیت نیستند. در عراق پولی که سازمان ملل اجازه داده بود صدام حسین از طریق نفت کسب کند خرج بوروکرات ها و تکنوکرات ها و مقامات بالای ارتشی می شد نه توده های مردم عراق.

امروز جمهوری اسلامی پول نفت را خرج توده های پایین می کند که رای آنها را بگیرد که آنها را در تظاهرات شرکت بدهد و حمایت سیاسی آنها را جلب کند و حتی این مساله آنقدر عمیق و بزرگ است که بین دو جناح جمهوری اسلامی اختلاف ایجاد شده که چه کسی از این وضعیت استفاده کند. تا به امروز هر دو جناح جمهوری اسلامی از پول نفت استفاده می کردند که رای مردم را بخرند علیه اصلاح طلبان. حالا بین جناح خامنه ای و جناح احمدی نژاد اختلاف به وجود آمده چرا که جناح خامنه ای نگران است که امروز با توجه به دسترسی نزدیک تر و مستقیم تر احمدی نژاد به پول نفت او این کار را بکند و از همین امروز دارند اخطار می دهند که او دارد پول می دهد که رای مردم را بخرد. اگر درآمد نفت در ایران کاهش پیدا کند یا به حدی برسد که جمهوری اسلامی زیر فشار قرار گیرد و نتواند این کار را بکند یکی از فاکتورهای مهمی که در عراق وجود نداشت و اینجا وجود دارد شکاف عمیق تر بین جناح های مختلف حاکمیت است و فشار از طرف مردم که بالاخره کاری بکنند.

امروز وقتی من اشاره کردم که مجلس جمهوری اسلامی قصد این دارد که جلسه غیرعلنی تشکیل دهد و این تحریم ها که تا به امروز می گفتند اثری ندارد و مورد تمسخر قرار می گرفت امروز به آن توجه کنند و بررسی کنند که نتایج این تحریح ها چیست و چه خواهد بود و آینده جمهوری اسلامی چیست. کسانی هستند که در ایران در حاکمیت هستند و دورنمای آینده را می بینند که اگر تحریم اقتصادی به جنگ کشیده شود فاتحه جمهوری اسلامی خوانده خواهد شد. بنابراین نمی خواهند اتفاق بیافتد. به همین دلیل ممکن است در مراحل بعد ترمز بزنند و کسانی را مجبور کنند که جام زهر را بنوشند و تسلیم اراده مردم شوند به جای این که تسلیم اراده غرب شوند. مردم ایران خواهان این اند و بارها هم اعلام کرده اند که ما سرنگونی جمهوری اسلامی را نمی خواهیم و طرفدار جنگ هم نیستیم و طرفدار خشونت انقلاب هم نیستیم ولی آزادی می خواهیم که مردم از طریق رای خودشان حاکمیت خودشان را تعیین کنند. ممکن است زیر این فشارها برای اینکه در این زورآزمایی جمهوری اسلامی تابع غرب نشود مجبور شود تابع مردم ایران شود و این چیزی است که به نظر من مفید است و باید اتفاق بیافتد.

آقای نفیسی، جمعبندی شما چشم انداز پیش رو در زمینه تحریم ها در کوتاه مدت؟

چشم انداز تحریم ها به همین وضعیت فعلی ادامه پیدا خواهد کرد و ایران سعی خواهد کرد که بیشتر از طریق قاچاق و بازار سیاه فعالیت اقتصادی اش را ادامه دهد و به عنوان یک کشوری که درآمد فوق العاده سرشاری دارد و تا زمانی که نفت ایران تحریم نشده و بازاری وجود دارد این نفت را به خرج اطرافیان خود خواهد کرد و نگران مردم در زمانی خواهد بود که مردم به حالت انقلابی وارد شوند و باز نظر همکار عزیر جناب دکتر علمداری را به نظرات جامعه شناسان انقلاب رجوع می دهم به خصوص خانم اسکاچ پل به مساله این که چطور مردم در زمان فقر و محنت برپا نمی خیزند بلکه زمانی برپا می خیزند که اتفاقا یک وضعیت معیشتی داشته باشند که تا حدی بتواند اینها را اگر چهار روز رفتند اعتصاب کنند ارتزاق کند. بنابراین اگر توقع داشته باشیم که مردم در شرایط محنت و فقر بلند شوند و این مملکت را از دست این غاصبان فعلی بگیرند به نظر شاید یک مقدار از واقعیت دور باشد ولی امیدوارم که آقای دکتر علمداری درست بفرمایند.