جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ مرداد ۱۰, سه‌شنبه

همسر ابوالفضل قدیانی: می خواهم از رییس زندان اوین به اتهام اقدام به قتل شکایت کنم


 ابوالفضل قدیانی، از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مسن‌ترین زندانی حامی جنبش سبز در بند 350 اوین، امروز در پی خودداری از انتقال به بیمارستان با شرایط نامناسب، مورد ضرب و شتم هشت نفر از ماموران زندان قرار گرفت.
  
همسر ابوالفضل قدیانی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شرایطی که بسیار نگران سلامت همسرش بود، در گفت و گو با جرس از ضرب و شتم همسرش در زندان و آغاز اعتصاب غذای او گفت و چندین بار تاکید کرد: از رئیس تیم ضارب که نام‌اش محمد عطاری است و رئیس زندان اوین شکایت می‌کنم. به اتهام اقدام به قتل از آن‌ها شکایت می‌کنم.
زهرا رحیمی معتقد است که وقتی فردی با این سن و سال را که بیماری قلبی دارد ضرب و شتم می‌کنند قصد کشتن‌اش را دارند و برای همین قصد شکایت از آنان را دارد.
ابوالفضل قدیانی، از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این حزب مسن‌ترین زندانی حامی جنبش سبز در بند ۳۵۰ زندان اوین است که در تاریخ ۱۹ دی ماه سال ۸۹ برای گذراندن حکم یک سال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به رییس جمهور به بند ۳۵۰ اوین رفت و از آن زمان علی رغم پایان یافتن حکمش بطور غیر قانونی در زندان نگهداری می شود.
متن کامل گفت‌وگوی جرس با زهرا رحیمی در ادامه آمده است:
خانم رحیمی، گویا امروز قصد داشتند آقای قدیانی را برای معاینه به بیمارستان ببرند. اما این انتقال ضرب و شتم ایشان همراه شده بود. امروز چه اتفاقی افتاده بود؟
آقای قدیانی دیروز وقت پزشک داشتند، هم دندانپزشکی چون هفته‌ی پیش که دندان‌شون جراحی شده بود الان عفونت کرده و هم وقت دکتر قلب که گویا دیروز ایشان را برای قلب نبرده بودند . مجدد امروز وقت دکتر قلب داشتند اما چون می‌خواستند ایشان را با شرایط نامناسبی منتقل کنند، آقای قدیانی حاضر نشدند که بروند و تصمیم‌ گرفته‌اند برگردند داخل زندان. اما هشت نفر ایشان را با ضرب و شتم وادار به رفتن به بیمارستان می‌کنند. هشت نفر از ماموران زندان که نام سرتیم‌شان محمد عطاری بوده، همسرم را ضرب و شتم می‌کنند و به زور می‌آورند بیمارستان. البته ایشان به اعتراض به شرایطی که داشتند پیش پزشک نرفتند و اعلام کردند که اعتصاب غذا خواهند کرد. من به عنوان همسر ایشان از رئیس زندان و هم از محمد عطاری که از ماموران زندان است به اتهام اقدام به قتل شکایت خواهم کرد . همسر من بیمار قلبی است، باید ضرب و شتم شود؟ اصلا اگر نخواست به بیمارستان بیاید باید ضرب و شتم شود؟ من این‌ها را تماس گرفتم و به دادستان هم گفتم. به رئیس زندان هم زنگ زدم. البته رئیس که جواب نمی‌دهد اما به مسئول دفترش گفتم که شکایت می‌کنم به اتهام اقدام به قتل. وقتی بیمار قلبی را ضرب شتم می‌کنند یعنی قصد کشتنش را دارند.
جواب مسئول دفتر رئیس زندان چه بود؟
یک سری حرف‌هایی که همیشه می‌زنند و در آخر هم گفت که پیگیری می‌کنم. گفت که این حق آقای قدیانی است که اگر با شرایطی که گفته‌اند نخواهد به بیمارستان برود، به زندان برگردد و نرود و کسی حق نداشته او را مجبور کند و به زور ببرد. اما این که چه کار می‌کنند، نمی‌دانم.
شما آقای قدیانی را بعد از این اتفاقات دیدید؟
بله، از بیمارستان به ما زنگ زدند که آقای قدیانی را آورده‌اند بیمارستان، بیایید پول واریز کنید. می‌دانید که پول برای درمان را هم خودمان باید بدهیم. رفتم بیمارستان و دیدم همسرم در وضعیت بسیار نامناسبی است. دست‌اش درد می‌کرد، سرش در اثر ضرب و شتم ضربه خورده بود، قلبش درد می‌کرد و شرایط بدی داشت. پیش پزشک که حاضر نشد بیاید، اما وقتی ما شرایط را برای دکتر گفتیم، تاکید کرد که ایشان باید بستری شوند.
با چه شرایطی قصد انتقال آقای قدیانی را داشتند؟ می‌خواستند به او دستبند بزنند؟
نمی‌دانم دستبند بوده یا نه. چون حال ایشان انقدر بد بود و ما هم انقدر دچار استرس بودیم که نشد بپرسم. فقط متوجه شدم که به ایشان گفته بودند با دمپایی و کت باید بیایند. اما این که بحث دستبند بوده یا نه را نمی‌دانم. با این حال ایشان شرایط انتقال را نپذیرفته بوده و گفته که می‌روم داخل که با ضرب و شتم مواجه شده است و حالا هم که گفته اعتصاب غذا می‌کند.
ماه پیش به رغم تاکید کمیسیون پزشکی قانونی مبنی بر مرخصی استعلاجی، با مرخصی آقای قدیانی مخالفت شد. هنوز هم موفق نشدید موافقت دادستان برای مرخصی را بگیرید؟
نه، اصلا قبل از این هم پزشکی قانونی برای ایشان عدم تحمل کیفری زده بود. من خودم وقتی پیش رئیس پزشکی قانونی رفتم، این را به من نگفت اما وقتی من گفتم برای ایشان عدم تحمل زندان زده‌اند، خندید و گفت که نمی‌توانیم برگه‌ی کتبی در این باره به شما بدهم. یعنی برای همسر من عدم تحمل زندان را زده بودند. الان هم که به کمسیون پزشکی ارجاع داده شد و پزشکی قانونی اعلام کرد که باید چهار ماه مرخصی استعلاجی بگیرند اما در عوض این رفتار امروزشان با او بود.
دلیلی برای رد درخواست مرخصی عنوان نکردند؟
نه، مگر کسی جواب می‌دهد. تشخیص با آن‌ها است و قانون هم خودشان‌ هستند. آخر پزشکی قانونی دیگر جایی است که خودشان تعیین کردند و وقتی می‌گوید نیاز به مرخصی استعلاجی هست، یعنی شرایط‌ را شرایط نامناسبی تشخیص دادند. اما متاسفانه هیچ اقدامی نشد و هیچ جوابی هم به ما داده نشد. الان ما برای وضعیت قلب‌شان، برای دندان‌شان که عفونت شدید دارد خیلی نگرانیم. بیشتر از یک ماه است که همسرم مدام آنتی‌بیوتیک مصرف می‌کند و پنی‌سیلین می‌زند؛ آن هم با این شرایط سنی.
آقای قدیانی چندین پرونده باز دارند. این پرونده‌ها در چه مرحله‌ای هستند؟
الان از تایید حکم‌هایی که به تجدیدنظر رفته بود اطلاعی ندارم، چون آقای قدیانی دادگاه‌ها را غیرقانونی می‌دانستند و به دادگاه نرفتند. فقط می‌دانم چهار تا پرونده در تجدید نظر است و یک پرونده هم که حکم‌ یک سال حبس برای ایشان داشت، دوره‌اش تمام شده و باید سال پیش آزاد می‌شدند.


فعالان دانشجویی زندانی در مرخصی



هفته ای که گذشت، در میان اخبار ریز و درشت تداوم سرکوب و افزایش فشارهای بر فعالان دانشجویی و اعمال محدودیت های فراوان در محیط های علمی و آموزشی، پس از مدت ها چند خبر مسرت بخش نیز درباره مرخصی های چند روزه تعدادی از فعالان دانشجویی سرشناس که ماه هاست در زندان اوین به سر می برند منتشر شد.
ابتدا حسن اسدی زید آبادی عضو شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت و مسوول کمیته حقوق بشر این سازمان که از ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ برای بار دوم از سوی نهادهای امنیتی بازداشت و تاکنون در زندان اوین به سر می برد، برای سه روز به مرخصی آمد.
اسدی زید آبادی از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده و یک بار نیز در آبان ۸۸ بازداشت و پس از ۴۰ روز آزاد شده بود.
هم چنین علی ملیحی مسوول روابط عمومی سازمان ادوار تحکیم وحدت و از فعالان دانشگاه آزاد نیز که از بهمن ۱۳۸۸ تا کنون در زندان به سر می برد نیز برای سه روز به مرخصی آمد.
ملیحی نیز از سوی دادگاه انقلاب به ۴ سال زندان محکوم شده است و این برای دومین بار بود که به مرخصی کوتاه مدت آمد.
و در آخر بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز بامداد روز گذشته با موافقت مسئولان زندان به مدت سه روز برای درمان بیماری سنگ کلیه از زندان مرخص شد.
بهاره هدایت امروز پس از آزادی در صفحه فیس بوک خود نوشت:
"سه سالی میشه که تو این صفحه ننوشتم. امروز صبح طبق روال یکشنبه ها منتظر ملاقات بودم و دیدن امین که بی مقدمه بهم گفتن که با مرخصیم موافقت شده و فعلا سه روز می تونم برای درمان سنگ کلیه ام بیرون باشم".
این عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در زمستان سال ۸۸ بازداشت و به اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام»، «توهین به رهبری»، «توهین به رئیس‌جمهوری» و «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق برگزاری تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵» به ۹سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
وی در دادگاهی دیگر به دلیل انتشار مطالبی از داخل زندان به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به شش ماه زندان دیگر محکوم شد و حکم زندان بهاره هدایت به ده سال زندان افزایش یافت.
دانشجویان؛ محروم از ارز دولتی
این هفته کمیسیون اقتصادی مجلس طرحی را آماده کرده است که بر مبنای آن ارز با نرخ دولتی تنها به کالاهای اساسی و استراتژیک تعلق خواهد گرفت.
در صورت تصویب این طرح در صحن علنی مجلس، پرداخت ارز با نرخ دولتی به دانشجویانی که در خارج از کشور تحصیل می کنند متوقف خواهد شد.
در ماده اول این طرح که توسط رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس به مرکز پژوهش ها، روسای کمیسیون های تخصصی و رئیس مجلس ارائه شده، آمده است: "به منظور استفاده بهینه از ظرفیت های اقتصادی کشور و کاهش نیازهای ارزی و تکیه بر توانایی های تولید داخل و حذف نیازهای غیرضروری ارزی از جمله واردات کالاهای تجملی، ارز مسافرتی و نظایر آن دولت مکلف به تشکیل و فعال سازی کمیته های تخصیص ارز است".
با این حال حسن مسلمی نائینی، مدیر کل اداره کل بورس و امور دانشجویان خارج وزارت علوم، در واکنش به این اقدام نمایندگان مجلس گفته که « ٨٣ درصد دانشجویانی که خارج از کشور تحصیل می کنند در مقطع تحصیلات تکمیلی هستند و چون داخل کشور ظرفیت تحصیل آنها فراهم نبود مجبور به رفتن هستند و برای همین نباید ارز آنها را به این بهانه حذف کرد.»
تفکیک جنسیتی به بهانه تدارکات
اگر تاکنون دلیل اصلی سیاست های تفکیک جنسیتی در دانشگاه های کشور از سوی مسوولان وزارت علوم در راستای طرح اسلامی کردن دانشگاه ها و جلوگیری از اختلاط میان دانشجویان دختر و پسر عنوان می شد اما به نظر می رسد ترس و واهمه از گسترش اعتراضات دانشجویان نسبت به اعمال سیاست های محدود کننده سبب شده تا مسوولان دانشگاه ها برای اجرای این طرح جنجالی دست‌آویز توجیهات و دلایلی غیر از آن چه پیشتر گفته بودند شوند.
رئیس دانشگاه رازی کرمانشاه که از پذیرش تک جنسیتی دانشجویان در دانشکده های جدید این دانشگاه خبر داده بود دلیل این امر را «تدارکات آسان» عنوان کرده و گفته که «یکی از دلایل پذیرش دانشجوی تک جنسیتی این است که دیگر نیاز نیست دانشگاه امکانات را دوچندان تدارک ببیند چرا که وقتی دانشجویان دختر و پسر با هم حضور دارند باید دو خوابگاه دو سلف سرویس و غیره ایجاد کرد درحالی که وقتی پذیرش تک جنسیتی صورت می گیرد نیاز نیست امکانات دو برابر شود»
در دانشگاه آزاد هم خسرو دانشجو رئیس واحد علوم و تحقیقات این دانشگاه از ارائه درخواست برای ایجاد واحد تک‌جنسیتی علوم و تحقیقات در دو شهر ایران خبر داد.
برادر خسرو دانشجو، فرهاد دانشجو، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، پیشتر در دیدار با آیت‌الله صافی گلپایگانی، یکی از مراجع تقلید از اجرای آیین‌نامه جدید نقل ‌و انتقال دانشجویان به محل دائمی سکونت خود "در راستای طرح "اسلامی کردن دانشگاه آزاد" خبر داده بود.
برخی مراجع دینی ایران همچون آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی و آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی نیز از راه‌اندازی دانشگاه‌های تک‌جنسیتی استقبال کرده‌اند.
وزارت علوم ایران با پیشبرد طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها در پی اسلامی کردن دانشگاه‌های ایران است که این طرح در تغییرات بنیادین در درس‌های علوم انسانی، برکناری استادان دانشگاه‌ها و جداسازی دختران و پسران در محیط های دانشگاهی خود را نشان می‌دهد.
موفقیت دانشجویان و دانش آموزان ایرانی در المپیاد جهانی
این هفته چند خبر هم از موفقیت های دانشجویان و دانش آموزان ایرانی در مسابقات المپیاد جهانی داشتیم.
ابتدا اعضای تیم دانش‌آموزی ایران موفق شدند که مقام دوم مسابقات جهانی فیزیکدانان جوان در کشور آلمان را کسب کنند.
دکتر دینا ایزدی، نماینده رسمی مسابقات فیزیکدانان جوان در ایران و داور بین المللی مسابقات در این باره گفته که «تیم ایران شامل رژین عنبر افشان، کامران کمال هدایت، شیوا عزیز پور، امیر رضا سهیلی و محمد علی مدرسی موفق شد در بیست و پنجمین دوره مسابقات فیزیکدانان جوان که در شهر باد سالگائو آلمان برگزار شد به همراه دو تیم کره و سنگاپور به فینال مسابقات راه پیدا کند و در روز ٢۵ جولای در یک رقابت سنگین تیمی با اختلافی اندک در جایگاه دوم قرار گرفت.»
هم چنین تیم ملی المپیاد دانش‌آموزی شیمی ایران توانست در چهل و چهارمین المپیاد جهانی شیمی در آمریکا، یک مدال طلا و سه برنز کسب کند با کسب این تعداد مدال در جایگاه هشتم جهان ایستاد.
درس تنظیم خانواده حذف شد تا جمعیت افزایش یابد
سرانجام با اعلام رییس مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری از سال آینده درس «شکوه همسرداری» جایگزین «تنظیم خانواده» در دانشگاه های کشور خواهد شد.
مریم مجتهدزاده با تاکید بر سیاست های رهبر جمهوری اسلامی ایران و دولت محمود احمدی نژاد در راستای "افزایش جمعیت ایران" گفته که سیاست های کنترل جمعیت، طرح کشورهای استکباری برای فروپاشی جمعیتی کشورها است.
"لازم است تدابیر جدید و قوانینی به منظور افزایش جمعیت ایران اندیشیده شود و دولت نیز اقدامات تشویقی در این زمینه در نظر گیرد".
به دنبال انتشار نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ که از کاهش جمعیت کشور خبر داده و اظهارات آیت الله علی خامنه ای در این باره مسوولان کشور تلاش دارند تا در کلیه سیاست های پیشگیرانه در زمینه افزایش جمعیت تجدید نظر کنند.
آیت‌الله علی خامنه‌ای روز سه‌شنبه سوم مرداد در سخنان خود سیاست کنترل جمعیت را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «در اوائل دهه ۷۰ اجرای این سیاست (کنترل جمعیت) بنابر مصالحی، صحیح بود اما ادامه آن در سال‌های بعد خطا بود.»
جمهوری اسلامی ایران برنامه تنظیم خانواده را به منظور کاهش آهنگ رشد جمعیت از سال ۱۳۶۸ آغاز کرده‌ است.
با اجرای این برنامه در دهه ۷۰، نرخ رشد جمعیت ایران از ۳.۲ درصد در سال ۱۳۶۰ به ۱.۲ درصد در سال ۱۳۷۹ کاهش یافت و میزان باروری کلی کشور نیز از شش فرزند به ازای هر زن در سن باروری در سال ۱۳۵۳ به دو فرزند در سال ۱۳۷۹ تغییر کرد.
سیاست کنترل جمعیت با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی با قدرت بیشتری پیگیری شد اما با آغاز کار دولت محمود احمدی‌نژاد سیاست‌های گذشته کنار گذاشته شد.
محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری ایران جلوگیری از رشد جمعیت را "اشتباه بزرگ" می‌داند و می‌گوید "این موضوع دستور غرب است."
به گفته وی "این حرف که دو بچه کافی است، یعنی اینکه ۴۰ سال دیگر نامی از ملت ایران وجود ندارد."

۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

کنترل بیشتر دانشجویان با "شمشاد"



 "شمشاد" نام جدیدترین نهاد نظارتی بر عملکرد دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی کشور است که هفته گذشته از سوی مسوولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور راه اندازی شده است.
شمشاد در واقع مخفف "شبکه متمرکز شورای انضباطی دانشجویان" است که به گفته وحید صرامی، دبير شورای مركزی انضباطی دانشجويان علوم پزشكی هدف از راه اندازی آن "نظارت دقیق تر بر اطلاعات پرونده انضباطی دانشجویان" است.
شوراهای انضباطی دانشگاه ها در سال های اخیر یکی از ابزارهای مهم سرکوب دانشجویان بوده است. موارد بسیار زیادی از احضار های متعدد دانشجویان به کمیته های انضباطی، صدور احکام محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه به دلیل فعالیت های فرهنگی، صنفی و سیاسی دانشجویان گزارش شده است.
ادامه برخورد با اساتید برجسته علوم انسانی
برخورد با اساتید دانشگاه از سوی حکومت تنها محدود به اساتیدی با گرایش به آیین بهاییت نیست و اساتید برجسته مسلمان در رشته های علوم انسانی نیز سال هاست که از سوی نهادهای نظارتی یا با بازنشستگی اجباری مواجه شده و یا به صورت رسمی از تدریس محروم شده اند.
هفته گذشته در ادامه برخورد با اساتید منتقد، پرویز پیران از استادان برجسته جامعه شناسی، از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به خبرنگار روزنامه شرق گفته است که مسئولان این دانشگاه عذرش را خواسته اند.
پیش تر کامران دانشجو وزیر علوم دولت دهم اعلام کرده بود که پرسنل علمی که «با نظام هم سو نیستند» و «التزام عملی به ولایت فقیه ندارند»، اخراج خواهند شد.
دانشجو گفته بود: «ما به دانشگاهیانی که تمایلات و فعالیت هایشان با نظام جمهوری اسلامی هم سو نیست، نیازی نداریم».
وزیر علوم در جای دیگری نیز ضمن تاکید دوباره بر رویکرد وزارت علوم برای تسویه دانشگاه ها از وجود اساتید مخالف نظام و رهبری گفته بود: «وزارت علوم اعلام می کند که باید اعضای هیئت علمی دانشگاه ها شاخصه هایی داشته باشند و در شأن نظام جمهوری اسلامی ایران باشند».
در سالهای گذشته تعداد کثیری از اساتید برجسته دانشگاه به شکل اجباری بازنشسته یا اخراج شدند که در میان آن ها نام کسانی چون محسن کدیور، هاشم آغاجری، تورج محمدی، محمد شهری، محمد مجتهد شبستری، مرتضی مردیها، علی اصغر بهشتی شیرازی، امیرناصر کاتوزیان، محمد شریف، کریم مجتهدی، علی شیخ الاسلام، حسین بشیریه، محمد عرفانی، محمد آشوری، جمشید ممتاز و محمدرضا شفیعی کدکنی به چشم می خورد.
بازداشت اساتید بهایی
هفته ای که گذشت نهادهای امنیتی فاران حسامی از اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان را در حالی جهت اجرای حکم در دادسرای مقدس اوین بازداشت کردند که همسرش کامران رحیمیان از دیگر اساتید دانشگاه آنلاین بهاییان هم اکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد.
این زوج زندانی دارای یک فرزند سه ساله هستند که اکنون بدون پدر و مادر نزد بستگان خود نگه داری می شود.
فاران حسامی فارغ التحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه اوتاوای کانادا است که در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۹۰ همراه با همسرش کامران رحیمیان دستگیر و ۷۷ روز در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر بردند.
حسامی و همسرش کامران رحیمیان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی محاکمه شدند و هر کدام به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم شدند.
کامران رحیمیان از تاریخ ۲۲ شهریورماه سال ۱۳۹۰ تا کنون در زندان رجایی شهر کرج بند ۴ سالن ۱۲ است، و در حالی که فاران حسامی همسر تا زمان اعلام نظر دادگاه تجدید نظر، با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود و جهت پیگیری پرونده همسر زندانی خود به دادسرای اوین مراجعه کرده از سوی مقامات قضایی بازداشت و به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
رحیم رحیمیان، پدر کامران رحیمیان، نیز در سال ۱۳۶۳ به اتهام اعتقاد به دین بهاییت در زندان اوین اعدام شد و برادر کامران رحیمیان، کیوان رحیمیان هم به چهار سال زندان محکوم شده و در انتظار نتیجه دادگاه تجدید نظر است.
گفته می شود که در حدود ۳۰ هزار بهایی در ایران زندگی می کنند اما جمهوری اسلامی آن ها را به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت نمی شناسد و شماری از آنان در سی سال گذشته با اتهاماتی همچون «جاسوسی» و یا «اقدام علیه امنیت ملی» بازداشت و محاکمه شده اند.
واردات دانشجو از چین
به نظر می رسد تعامل میان ایران با دو متحد استراتژیک خود یعنی چین و روسیه به مسائل هسته ای و اقتصادی محدود نمی شود و همزمان با افزایش ورود کالاهای چینی به کشور قرار است تا پذیرش دانشجوی ایران در کشورهای روسیه و چین و اعزام اساتید ایرانی به این کشورها افزایش یابد.
قائم مقام وزیر علوم در امور بین الملل اعلام کرده است که پذیرش دانشجوی ایرانی در کشور روسیه در مقطع فوق لیسانس برای سال جاری افزایش خواهد یافت.
به گفته ارسلان قربانی علاوه بر برگزاری کنفرانس ها و کارگاه های مشترک علمی و همچنین اعزام استاد به این کشور، اعزام دانشجویان ایرانی به روسیه در قالب بورس مقطع کارشناسی ارشد همچنان فعال است و این روند در سال جاری روند رو به رشدی را تجربه خواهد کرد.
هفته گذشته نیز قائم مقام وزیر علوم در امور بین الملل در اظهاراتی گفته بود که اعزام دانشجویان ایرانی به دانشگاه های چینی نیز افزایش چشمگیری خواهد یافت.
ارسلان قربانی همچنین از برنامه جذب دانشجویان چینی در دانشگاه های کشور با وجود مشکلاتی چون آموزش زبان فارسی، فرایند ویزا و اراده دانشگاه ها در جذب دانشجوی چینی خبر داده بود.
آموزش زبان چینی در دانشگاه های کشور در مقطع کارشناسی ارشد هم از دیگر برنامه هایی است که به گفته قربانی در دستور کار وزارت علوم قرار گرفته است.
باقری نژادیان: شک ندارم نیروهای امنیتی دخترم را کشتند
هفته گذشته جمعی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت تهران در آستانه ی سالگرد قتل "فاطمه باقری نژادیان فرد" فرزند محمد باقر باقری نژادیان فرد نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، با خانواده وی دیدار کردند.
"فاطمه باقری نژادیان فرد" ورودی سال ٨١ و دانشجوی سابق رشته ی مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت بود که جسد وی در هشتمین روز مردادماه سال گذشته، در اطراف شهر ری پیدا شد.
"محمدباقر باقری نژادیان فرد" نماینده اصلاح طلب مردم کازرون در مجالس سوم و ششم، و از هواداران میرحسین موسوی در انتخابات سال ٨٨، با بیان که «ذره ای شک ندارم که نیروهای امنیتی دخترم را کشته اند» به دانشجویان گفته که: «در ابتدا به ما گفتند که دخترتان از کوه پرت شده و فوت شده است و جنازه ی دخترمان را ٢٤ ساعت بعد کنار کوه بی بی شهربانو (٦٠ کیلومتری خانه) درحالی که کوله ی کوه روی دوشش بوده است پیدا کرده اند.  درحالی که فاطمه چنین کوله ای نداشت و حتی آن روز که از خانه خارج شد نیز قصد کوه رفتن نداشت. اصلا دختر ما اهل کوهنوردی نبود و آن روز حتی کفش کوه هم نپوشیده بود و ساعتی که از خانه خارج شد هم موقع مناسبی برای کوهنوردی نبود.
این نماینده سابق مجلس در ادامه می گوید: «پس از اعتراض ما به این موضوع اعلام کردند که دخترمان به مرگ طبیعی مرده است. دو ماه بعد از آن در بررسی مجدد اعلام شد که دخترمان با قرص برنج، خودکشی کرده است. هنگامی که جسد او را تحویل گرفتیم پاهایش زخمی بود. ولی طبق نظر پزشک قانونی مرگ در اثر این ضربات نبوده است. شاید فشار طاقت فرسا، علت مرگ بوده است.»
تداوم بازداشت و اجرای احکام زندان برای دانشجویان
در حوزه حقوق بشر نیز این هفته باز هم خبر بازداشت و اجرای حکم زندان برای فعالان دانشجویی در رسانه های خبری منتشر شد.
ابتدا سارا محبوبی دانشجوی محروم از تحصیل بهائی، صبح روز چهارشنبه، ۲۸ تیرماه خود را برای اجرای حکم ۱۰ ماه حبس تعزیری به زندان ساری معرفی کرد.
این دانشجوی محروم از تحصیل، توسط دادگاهی در ساری به ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تایید شد.
از سوی دیگر در روزهای اخیر شماری از فعالان دانشجویی برای اجرای احکام حبس خود به زندان اوین فراخوانده شدند.
«عادل محمد حسینی» و «علی ملاحاجی» دو تن از دانشجویانی هستند که طی روزهای گذشته برای گذراندن محکومیت حبس تعزیری خود را به زندان اوین معرفی کردند.
همچنین منصور نقی پور از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر که به ٧ سال زندان محکوم شده، به همراه آبتین جهانیان و اشکان الهیاری که به دلیل شرکت در تجمعات اعتراضی به ترتیب به ٣ سال و ١ سال حبس محکوم شده بودند، برای گذراندن دوران حبس خود به زندان اوین فراخوانده شدند.
و در آخر این که علی عجمی دانشجوی رشته ی حقوق ورودی سال ۸۴ از دانشجویان طیف چپ با رتبه ی ۱۸ در حالی که فقط ۱۵ واحد از پایان دوره ی تحصیلش باقی مانده بود از دانشگاه اخراج شد.
عجمی در بهمن ماه سال ۸۸ بعد از آخرین انتخاب واحدش در حالی که فقط یک ترم تا پایان تحصیلش باقی مانده بود بازداشت شد بعد از گذراندن دوره ی محکومیت دو ساله اش در زندان رجایی شهر، این بار با حکم اخراج از دانشگاه مواجه شد .
نه ماه سرکوب در گزارش "تحکیم وحدت" به احمد شهید
با وجود گذشت سه سال از انتخابات جنجالی سال ۸۸ و وقایع پس از آن، روند بازداشت و محرومیت از تحصیل دانشجویان متوقف نشده است و در سال گذشته نیز شمار زیادی از دانشجویان به احکام طولانی مدت زندان محکوم و برخی نیز به دلیل فعالیت‌های منتقدانه دانشجویی از تحصیل محروم گشته‌اند.
بر همین اساس در هفته ای که گذشت کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت، بزرگترین تشکل منتقد دانشجویی کشور دومین گزارش خود از موارد نقض حقوق دانشجویان را به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، تحویل داد.
به گزارش تارنمای دانشجونیوز، گزارش حاضر به بررسی موارد نقض حقوق دانشجویان در نه ماه اخیر، از مهر سال ١٣٩٠ تا پایان خرداد ١٣٩١ پرداخته است. 
در این گزارش فهرستی از دانشجویان زندانی با ذکر دوران محکومیت همراه با اسامی دانشجویانی که هم اکنون در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می برند، به احمد شهید ارائه شده است.
زندان، تبعید و محرومیت از تحصیل سرنوشت آشنایی برای فعالان جنبش دانشجویی ایران طی سال‌های اخیر بوده که پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ تعداد بیشتری از دانشجویان را در بر گرفته است.
رئیس دانشگاه همدان: انفجار نبود، یک شیشه ترکیده بود!
و خبر آخر این که با وجود تکذیب خبر انفجار در آزمایشگاه شیمی دانشگاه بوعلی سینای همدان از سوی رئیس این دانشگاه و تقلیل آن به "ترکیدن یک ظرف شیشه ای" آن هم به سبب "بی احتیاطی دانشجویان" اما شاهدان این حادثه در گفتگو با رسانه ها روایت های دیگری را بیان کرده اند.
این حادثه منجر به زخمی شدن ۶ تن از دانشجویان دانشگاه بوعلی سینای همدان شد. بنا به گفته شاهدان عینی «حوالی ساعت ۱۲ و ۴۰ دقیقه ظهر روز یکشنبه صدای انفجار در آزمایشگاه تحقیقاتی شیمی آلی دانشگاه بوعلی سینا در راهروهای دانشکده علوم طنین‌انداز شد که با جیغ و گریه تعدادی از دانشجویان همراه بود.»
به موجب این انفجار یکی از دانشجویان دختر از ناحیه چشم به شدت آسیب دیده، چند دختر دانشجوی دیگر نیز از ناحیه صورت و دست آسیب دیده‌اند.
یکی از دانشجویان شیمی در توضیح این حادثه به ایسنا گفته بود: «در ظرفی شیشه‌ای که محتوی ضایعات بوده، آزمایشی در حال انجام بود که به علت تولید گرمای زیاد و نبود امکانات خنک‌کننده انفجاری رخ داد.»
این دانشجو که نام وی از سوی خبرگزاری ایسنا درج نشده، ضمن گلایه از «عدم رعایت ظرفیت تعریف شده برای حضور دانشجویان در آزمایشگاه» گفه بود: «در این آزمایشگاه باید از عینک استفاده شود که متأسفانه دانشجویان باید خودشان عینک تهیه کنند.»
در یک سال اخیر چندین حادثه دلخراش با تلفات جانی در برخی از دانشگاه‌های ایران رخ داد که این موضوع واکنش‌های متعددی را از سوی دانشجویان به‌همراه داشت.
در مهرماه سال ۹۰ ابتدا دختری دانشجو در حمام خوابگاه شهید مرادی دانشگاه امیرکبیر (پلی تکنیک تهران) به علت گازگرفتگی ناشی از تنفس بخار اسید، جان خود را از دست داد.
این حادثه با اعتراض گسترده دانشجویان همراه شد و در حالی که مسئولان دانشگاه امیرکبیر قول پی‌گیری این ماجرا را داده بودند اما با گذشت کمتر از دو هفته پس از آن، سقوط آسانسور از طبقه چهارم در یکی دیگر از خوابگاه‌های دخترانه این دانشگاه بار دیگر اعتراض دانشجویان را برانگیخت.
هر چند این حادثه تلفات جانی به همراه نداشت اما چهار دانشجوی حبس‌شده داخل آسانسور پس از ۲۰ دقیقه از آسانسور خارج و برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند.
و در آخرین مورد نیز در آذرماه ۱۳۹۰ در پی حادثه تصادف یک دستگاه اتوبوس متعلق به ناوگان بخش خصوصی با یکی از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین در داخل دانشگاه که منجر به فوت این دانشجو شد، با تجمعات اعتراضی و تحصن دانشجویان این دانشگاه همراه شد.

۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

نامه شبنم مددزاده از زندان در مورد وضعیت اسفناک زندان قرچک ورامین


کمیته گزارشگران حقوق بشر-

شبنم مددزاده، فعال دانشجویی زندانی در زندان اوین، با انتشار نامه‌ای نسبت به وضعیت نامناسب زندان قرچک ورامین و انتقال دو تن از زندانیان سیاسی زن به این زندان ابراز نگرانی کرده است.

مددزاده که خود پیش از این، مدت کوتاهی را در زندان قرچک به سر برده و پس از اعتراض‌های گسترده نسبت به شرایط اسفناک این زندان، به زندان اوین انتقال یافته بود، به عنوان شاهد از شرایط این زندان نوشته است.

گزارش‌ها حاکی از آن است که مسئولان زندان اوین، پس از انتقال دو تن از زندانیان سیاسی زن به زندان قرچک ورامین، قصد دارند سایر زنان زندانی را نیز به مرور به این زندان انتقال دهند.

وضعیت نامناسب نگهداری زنان در این زندان، پیش‌تر موجب اعتراض‌های گسترده محافل حقوق بشری شده بود.

متن کامل نامه شبنم مددزاده که چهارمین سال حبس خود را در زندان پست سر می‌گذارد، به شرح زیر است:

بسم الحق

صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان می کنند.

به یاران و دوستان دردآشنا! برای تمامی کسانی که قلبشان برای انسان و انسانیت می تپد، برای ارزشی فراسوی مرزهای جغرافیایی….

به عنوان شاهد حرف می زنم؛ شاهد روزهای دهشتناک شهرری، که مرگ ثقل قبای اش را به دیواری آویخته بود در جایی که نفس یاری نمی رساند. سوله های تاریک با سقفی بلند بدون پنجره و نور طبیعی، با دویست نفر جمعیت در هر سوله، با ازدحام سر و صدا، به هم ریختگی اعصاب و روان زندانیان بود و دعواها و خبرهای ناگوار که من با چشم خویش دیدم. «مسلخ انسان و انسانیت را من با چشم های خویش دیدم»

به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد لحظه های مبهم، مغشوش و مرگ زای که از چشم های زندانیان خشم می بارید و باتوم های گارد ویژه زندان بود برای آرام کردن. به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد دعواها بهر غذا و نان در سالنی به اسم سالن غذاخوری!!! پرده های نمایش و ظاهرسازی و آذین بندی هم کاری از پیش نبرد. غذایی که به عنوان جیره زندانیان داده می شد آنقدر کم بود که زندانیان گرسنه غذاهای پس مانده در ظرف ها را جمع می کردند و چند لحظه بعد دعوایی که بر سر همان غذای پس مانده شروع می شد! پرتاب سینی های غذا و صندلی بود جدا از اینکه کف کثیف و آلوده اش چندین نفر را در هر روز نقش زمین می کرد. سالنی به اسم غذاخوری که از طرف خود زندانیان به سالن «کتک خوری» تغییرنام داده شده بود.

به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد تلاش های بسیار برای وارونه نشان دادن شرایط نزد خانواده هایی که برای ملاقات می آمدند، سالنی که ما از وسط ویرانه و بیغوله ای رد می شدیم برای ملاقات آن سوی دیوارش از طرف درب ورودی گل کاری و باغچه های پر از گل بود –روز انتقال به اوین مشاهده کردم- تا خانواده در وسط آن نیزار دلخوش شوند به چند تا گل که گلهای خودشان چند قدم آن طرف تر دارند پرپر می شوند! دریغ!! حضور دادستان کل کشور در زندان قرچک –همان روز انتقال ما به اوین- برای تکذیب تمامی خبرهای سایت ها و خبرگزاری های خارجی حجتی محکم برای وضعیت اسفناک آنجا بود!! چیزی بود که می خواستند تکذیب کنند. همان کریدور سالن غذاخوری که جلوی دوربین ها شیک و تمیز کرده بودند روز قبل از آن لکه های خون روی موزاییک هایشان نمایان بود!! و روزهای بعد از انتقال به اوین آنچه از مأموران و زندانبانانی که بین قرچک و اوین رفت و آمد داشتند شنیدیم اینکه آنجا جهنمی بیش نیست. به اذعان خود زندانبانان! دیگر چه چیز باید تکذیب می شد!!!

آری! به عنوان شاهد حرف می زنم، شاهد برهوتی موسوم به زندان شهرری بی هیچ نشانه ای برای زیستن که گیاه از رستن بازمی ماند. که همان بدو انتقال شرایطش را نه برای خود که برای تمامی زنانی که به هر عنوانی محکوم اند غیرانسانی نامیدیم. اردوگاهی برای مرگ است نه برای حبس. جایی برای مرگ تدریجی که هنوز صدای له شدن عزت انسان را در گوشم می شنوم! یکسال و نیم می گذرد از آن روزها که دوباره آن لحظه ها برایم تکرار شد، با تبعید غیرقانونی کبری بنازاده امیرخیزی –زنی ۶۰ساله- و صدیقه مرادی روز چهارشنبه ۲۱/تیر/۹۱ دوباره خود را در میان آن جمع، آن شرایط، آن روزها حس کردم. قلبم فشرده بود و دستهای بسته که هیچ کاری نمی توانستم بکنم و تنها اینکه برای من با این شرایط جسمی و سنی آنجا مرگ زای بود چه برسد برای این دو زن با این شرایط بیماری!

دیوارها بلندتر می شوند و میله ها نزدیک تر، گرمای نفس هایم را روی صورتم حس می کردم. احساسی که به زبان نمی توانم بیاورم، باور کنید نمی توانم با کلمات شیئیت بخشم به احساس غیرقابل بیان.

باز هم به عنوان شاهد حرف می زنم، به عنوان کسی که بیش از دو سال از دیدارم با خانم بنازاده در زندان گوهردشت(رجایی شهر) و بیش از ۸ ماه از آشنایی ام با صدیقه مرادی در زندان اوین می گذرد. در این مدت هر لحظه شاهد به افول رفتن سلامت جسمی آنان در میان این برزخ، در حصار میله ها و شرایط غیرانسانی بودم. از عمل ناموفق چشم خانم بنازاده، که باعث از بین رفتن بینایی اش به علت بی مسئولیتی مسئولان، آرتروز گردن و کمر و پوکی استخوان و همین دو هفته پیش بود که برای آنژیوگرافی قلب در بیمارستان مدرس بستری بود و روز چهارشنبه منتظر اعزام دوباره برای اکو قلب بود نه تبعید، تا گرفتگی کمر و آرتروز گردن و ستون فقرات و بیماری قلبی صدیقه مرادی.

برای من که قدم در راه آزادی گذاشته ام و در عبور از این گذرگاه پرستم تن ام بس زخم ها برداشته از جفاها، تبعید و انتقال و ممنوعیت ها به بخشی از زندگی ام تبدیل شده. در حالی که ایمان دارم چون آب رودخانه باید از بستر سخت و سفت و سنگینی جاری شد و هر مانعی را با خروش و تپیدن از میان برداشت تا به دریا رسید. اعتقاد دارم که باید جلوی خودکامگی ها را گرفت، باید ایستاد.

آنچه را که من چهارشنبه شاهد بودم وقاحت بود در قساوت که به حکم هایی که در دادگاههای فرمایشی انقلاب ناعادلانه صادر می کنند راضی نشده هروقت که دلشان بخواهد زیر پا می گذارند و حکمی جدید صادر می کنند، در آن لحظه من با تمام وجود حس کردم اگر به جای برگه آزادی یکی از هم بندیانمان با حکم اعدام روبه رو شویم هیچ کاری نمی توانیم بکنیم.

یاران و دوستان اندوه گسارم! بی مقدمه آغاز کردم چرا که قلم را و ذهن را یارای واژه چیدن نبود. دوباره دستهای بسته ام را به سوی شما دراز کرده ام که چونان قبل دستهای من باشید برای درافکندن پرده ها و افشای خیمه شب بازی به اصطلاح ارج و قرب زنان!!!

دوباره صدای فریاد دردها را به گوش شما می رسانم که چون کوه طنین افکن فریاد من باشید. در جایی که نفس نمی آید غریو خشم را از گلوی پرنفس تان بکشید.

از تمامی مجامع حقوق بشر و کسانی که تنها یک لحظه دغدغه ی انسان دارند در هر کجای دنیا می خواهم برای برگرداندن این دو زن بیمار از آن ظلمت جای از هیچ تلاشی دریغ نورزند.

شبنم مددزاده

۲۴/تیر/۹۱

زندان اوین

نفرین بر این رژیم چپاولگرآخوند زده



به راستی مردم ستمدیده و در بند میهنمان در این اجتماع آخوند زده  می توانند چه مصونیت جانی و ضمانتی برای سلامت و تندرستی خود داشته باشند!؟. آیا از اتهام بی رویه بی دینی، اتهام مسخره و جنایت بار محاربه باخدا، ضد انقلاب بودن،  اقدام علیه کشور، و یا دهها عنوان و ترفند دیگر در امانند که به پای چوبه دار نروند، و یا در زیر شکنجه جان خود را از دست ندهند؟. آیا از شبیخون و یورش های شبانه داروغه و گزمه های سنگدل رژیم برکنارند؟.
آیا از اتهام، نیش زبان، و گزند خانم باجی های همسایه و هم محله خردباخته مذهبی در امانند؟. آیا در خیابان با آن ترافیک سنگین، و رانندگی دیوانه وار گروهی سرمست، جان سالم به در می برند؟. و یا در بیمارستان ها در گیر قهر و بی مهری شماری نادان،  سودجوی، دلال و پژوهشگرند؟.
از این ها که بگذریم که همگی با هم و در کنار هم روز و شب بلای جان مردمند، سالیانی است جوانان را به کشتارگاه کشانده و مانند گوسفند قربانی کلیه اشان را در بازار به فروش می رسانند.  در باره فروش کلیه، بهتر است این نکته را  هم یاد آورشد که بنا به آمار موجود، آنچنان که تحقیقات علمی نشان می دهد سالانه حدود یک میلیون سال  از عمر سالم ایرانیها به دلیل ابتلا به انواع بیماریهای کلیوی کم می شود.



این ویدیو بازار فروش کلیه و نیاز جوانان مستمند و ثروت ملی به غارت رفته ایران را نشان می دهد. جوانانی که با این کار  به ناچار و بادرماندگی، تیشه به ریشه عمر خود می زنند و عمرشان را کوتاه می کنند. به راستی ننگ و نفرین بر این رژیم چپاولگر و ضد انسانی و بر سرمایه داران بی غیرت و بی خیال و دور از انسان ایران باد.

همان گونه که می دانیم فروش کلیه در ایران، تنها به دلیل تنگدستی و بیچارگی است. هنگامی که مسئولان رژیم اسلامی از علی خامنه ای با بستگانش، هاشمی رفسنجانی، کامران دانشجو وزیر بی علم و دانش علوم، آخوندها، شماری از پاسداران، نمایندگان مجلس،  وزیران،  حاجی بازاری ها، و دیگر دست اندرکاران، به غارتگری کشور پرداخته اند، و ارزها را به بیرون برده و می برند، و یا کلاهبرداری ۴۰۰ میلیاردی تومانی  توسط عبدالله جاسبی و سعید مرتضوی  و یا دست داشتن اسفندیار رحیم مشائی در دزدی سه هزار میلیار تومانی، آیا دیگر جوانی در ایران بی نیاز می ماند که ناچار نباشد کلیه خود را بفروشد و اینچنین به جوانی خود آسیب رسانده، و عمر خود را کوتاه کند؟!.
از آن جا که بیماران درمانده ایران راهی برای رفتن و درمان در بیمارستان های دولتی ندارند، به ناچار به بیمارستان های خصوصی که عموماً مراکز پول سازی و بازرگانی بیش نیست، پناه می برند، و به ناچار هستی و نیستی خود را از دست داده، ، و یا زیر بار قرض می روند. در پاره ای از موارد نیز به درمان نمی رسند، وجان خود را ازدست می دهند.


۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

بیانیه پایانی و اختتامیه دومین نشست سفیران سبز امید



مراسم اختتامیه دومین نشست سفیران سبز امید پس از چهار روز جلسات سخنرانی و بحث و گفتگو و پنلها و کارگاههای اموزشی روز یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۱ برگذار شد.
در ابتدای این مراسم علی حسین قاضی زاده دبیر نشست به تشکر از حضار پرداخت.
رضا طالبی از اتحادیه آموزشی کارگران سوئد نیز ضمن تشکر از شرکت کنندگان گفت که اهداف این نشست تحقق یافته است و بی تردید بزرگترین دستاورد این نشست دور هم جمع شدن و تمرین دیالوگ و تحمل و مدارا برای یک هدف مشترک بود که محقق شده است.
در ادامه مراسم، ساجده عرب سرخی به قرائت یک متن ادبی پرداخت:
برای آنان که ایستادن را پیش از رویش نابالغ سایه های سرو ایستاده اند.
برای آنان که فراتر از بدنامی شوم این خاطره های مکدر، نامدار مبارزه علیه سیاهی بوده اند.
با هر بار مرور برگه های تاریخ و بازخوانی سفیدی های بین خطوط، ایمان ها محکم تر می شود، که مگر این سنگریزه های بی مقدار سربسته ی مسموم می توانند اقیانوس بیکرانه ی آسمانی شان را مشوش کنند؟
مگر علف های ناخواسته ی مذبذب می توانند به درخت پیر این سرزمین طعنه ی پیری و فرتوتی بزنند؟
مگر میشود شاخه های بی ریشه راز سربلندی شاخه های سرسبز جوانان ایران زمین را درک کنند؟
حتی اگر دست های دزد و مرموز دفتر خاطرات سرزمینمان دریده اند، حتی اگر آلبوم عکس های رنگی تاریخ مان را به یغما برده اند،
ما استوار و جوان بر ریشه های ریشه دار خویش ایستاده ایم، ما خاطره ی زندگی را در گام های بلند خویش جسته ایم،
ما ایستاده ایم،
ما در کنار مردان و زنان سرزمینمان ایستاده ایم،
در کنار بهاره هدایت، نرگس محمدی، مهسا امرآبادی و نسرین ستوده ایستاده ایم.
ما در کنار اسطوره های دانشجویی کشورمان ایستاده ایم عبدالله مومنی، حسن اسدی زیدآبادی، مجید توکلی، مجید دری، علی جمالی، علی ملیحی، سیدضیا نبوی و احمد زیدآبادی
ما در کنار مسعود باستانی، مهدی محمودیان، سیامک قادری، بهمن احمدی امویی و محمد داوری همان ها که ثبت کردند و وقایع نگاشتند از آنچه گذشت ایستاده ایم.
ما تنها نخواهیم گذاشت جوانان وطنمان را، عماد بهاور را اسماعیل صحابه تبریزی را و محمدحسین نعیمی پور را.
ما ایستاده ایم در کنار آنان که دغدغه ی حقوق بشر دروازه های زندان را حلالشان می کند، ابوالفضل عابدینی، سیدحسین رونقی، جواد علیخانی و محمدصدیق کبودوند.
ما در کنار درخت تنومند مقاومت وطنمان ایستاده ایم،
کیوان صمیمی، ابوالفضل قدیانی، علیرضا بهشتی شیرازی، بهزاد نبوی، سیدمصطفی تاجزاده، امیرخسرو دلیرثانی، محمدرضا مقیسه، عیسی سحرخیز، علیرضا رجایی بابک داشاب، عبدالفتاح سلطانی، مسعود پدرام، فیض الله عرب سرخی و هزاران هزاران نام بلند دیگر.
ما در کنار رهبران در حصرمان، زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی ایستاده ایم.
ما خط سرخ روییدن را از دفتر زنان و مردان بزرگ مسیر سبزمان آموخته ایم.
ما به عزم طلوع صبح خیره به خورشید بر باور روشن مام ایران زمین ایستاده ایم.

در پایان این مراسم اختتامیه بیانیه پایانی نشست سفیران سبز امید قرائت شد.
در بخشی از این بیانیه امده است:
بازداشت خانگی دو نامزد پیشین انتخابات٬ حبس اعضای ستاد های انتخاباتی و زندانی کردن مردم معترض نه تنها ظلمی آشکار٬ اقدامی خلاف قانون و عملی غیر شرعی است که کتمان خواسته ها و مطالبات بخشهای بزرگی از جامعه است. مگر میرحسین موسوی و مهدی کروبی چه می گفتند؟ جز اعتراض به فساد گسترده و کتمان حقوق اساسی مردم؟ مگر نه این است که بخش بزرگی از نگرانی هایی که میرحسین موسوی ابراز کرد٬ هر روز بیش از پیش درستی خودش را نشان می دهد و همه آن پیش بینی ها محقق می شود؟ اعتراض و ایستادگی ما در مقابل حصر غیرقانونی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد نه تنها وظیفه ما در بی پاسخ نگذاشتن استقامتی است که این بزرگوران برای حقوق ما می کنند، بلکه بازداشت خانگی رهبران ما کتمان مطالبات و هویت سیاسی ما نیز است. حرف های میرحسین موسوی و مهدی کروبی به نظرما میانگین مطالبات بخش های بزرگی از جامعه ایران است. آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش نه فقط تمکین به حقوق اولیه این افراد که نشانه وضعیت سیاسی کشور و نسبتی که حاکمان به هویت سیاسی و مطالبات ما برقرار می کنند، است. از این رو سفیران سبز امید تلاش برای بسیج افکار عمومی در سرتاسر جهان و افزایش حساسیت ها به این بازداشت های غیر قانونی را یکی از مهم ترین ماموریت های سیاسی خود در سال آینده می دانند.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است:
ما تنها بخشی از جنبش بزرگ مردم کشورمان هستیم. خودمان را محتاج یاری همه کسانی می دانیم که برای ساختن ایرانی آباد آزاد٬ مستقل، یکپارچه و مردم سالار تلاش می کند و در استفاده از روشهای مسالمت آمیز توافق نظر دارند. ما به سهم خودمان تلاش خواهیم کرد تماسهای بیشتر برای ارتباط با گروهای مختلف سبز برقرار کنیم و امیدواریم امکان تماس با گروهای و جمعهای سبزی که اکنون ارتباطی با آنها نداریم یا به دلیل ضعف مان از فعالیت آنها بی اطلاع هستیم با لطف آنها فراهم شود.
به گزارش دبیرخانه نشست سفیران سبز امید، متن کامل این بیانیه بدین شرح است:
این روزها احساس وضعیت سخت معیشتی٬ دیگر مسئله طبقه خاصی از مردم نیست  و فهم آن نیاز به کنکاش فراوان ندارد. شرایط سخت زندگی به گونه ای شده است که تمام اقشار و طبقات اجتماع سنگینی آن را بر روی شانه های خود احساس می کنند. هر چند فساد و ناکارآمدی اجتناب ناپذیر استبداد نقش مهمی در به وجود آوردن این شرایط دارد. اما بی شک تحریم های اقتصادی دولت های جهان علیه کشور ما این وضعیت را تشدید کرده است.
تحریم های اقتصادی مستقیم ترین زیان هایش را متوجه مردم کشورمان می کند. نه فقط پیامدهای محسوس ناشی از مواردی نظیر سقوط هواپیماها و نبود داروها که به قیمت جان هموطنان مان تمام می شود بلکه با دامن زدن به رکود اقتصادی رنجی فرسایشی به خانواده هایمان تحمیل می کند.
از سوی دیگر تحریم اقتصادی، بیش از پیش، بازار و بخش خصوصی کشور را تخریب و عرصه را برای فعالیت های اقتصادی غیر شفاف نهادهای نظامی باز می کند.
در بازار جهانی نیز تحریم تنها شریک های اقتصادی دولت را تغییر می دهد. کسانی که ساده باورانه فکر می کنند این تحریم های ظالمانه باعث افزایش اعتراض مردم می شود به این موضع توجه ندارند که اعتراض به خاطر تحریم و وضع معیشتی سخت، آینده روشن تری را برای کشور ترسیم نمی کند. چنان که تجربه در سایر نقاط جهان هم نشان می دهد تحریم ها، پروژه مردم سالار کردن حکومت را به تاخیر انداخته است. از نظر ما گذار به مردم سالاری پایدار از طریق افزایش آگاهی های عمومی ممکن است.
بی کفایتی دولت در اداره کشور تنها به حیف و میل کردن منابع مالی محدود نمی شود. منابع طبیعی کشورمان به عنوان سرمایه ملی و بین نسلی که به آیندگان هم متعلق هست در معرض آسیب جدی است. در عین حال که دریاچه ارومیه در حال شوره زار شدن است، سو مدیرت ها باعث خشک شدن زاینده رود نیز شده است. استفاده از سوخت های غیر استاندارد و پخش پارازیت های زیان بار محیط زندگی در شهرهای بزرگ را بسیار آلوده و وجود ریز گردها و غبار فروان در شهرهای مختلف کشور به خصوص در خوزستان سلامتی و جان هموطنانمان را با خطر مواجه کرده است. اما متاسفانه همت و تلاشی برای حرکت به سمت حل آن دیده نمی شود.
دخالت اجبار آمیز حکومت در تحمیل یک سبک خاص زندگی امروز بیش از پیش چهره زشت خود را نشان می دهد.
دخالت خشن و تحقیر آمیز پلیس در تعیین حدود حجاب به وضعیت تبعیض آمیز زنان در کشورمان دامن می زند. ما کتمان حق داشتن سبک های مختلف زندگی و انتخاب نوع حجاب را وضعیتی ظالمانه می دانیم. در شرایطی که حتی پلیس در مورد سایز لباس مردم اعمال نظر می کند افزایش محدودیت برای هنرمندان و مجلات و کتاب ها و ممنوع شدن فعالیت ناشران مختلف چندان عجیب به نظر نمی رسد.
جنبش سبز به عنوان تلاش اجتماعی مردم کشورمان برای محقق کردن امیدهایش برای عبور از این شرایط سخت نیاز به توان فروانی دارد. توان و کوششی که از پس هیچ گرایش یا نظر خاصی به تنهایی بر نمی آیند. وجود تنوع و تکثر در جنبش سبز مردم ایران به این معنا نیست که ما برای تغییر نیاز به همگرایی و اجماع و هم افزایی توان هایمان نداریم. اجماع برای ساختن ایرانی متکثر که بتوانند در کنار هم به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند گام بزرگی است که نیاز به همه کسانی دارد که آرزوی چنین جامعه ای را دارند.
به گمان ما شورای هماهنگی راه سبز امید هم نتوانسته است نقش خود را در این جهت به خوبی بازی کند. از نظر ما ضروری است که این نهاد با شفافیت بیشتر و روشن تر کردن مکانیزم های تصمیم گیری و تمکین به خرد جمعی گوش های خود را بیشتر برای شنیدن انتقادات خیرخواهانه باز کند.
تجربه جنبش سبز اکنون بیش از پیش تشابه و سرنوشت مشترک کشورهای منطقه را به ما نشان داد. وظعیت ما مستقل از شرایط همسایه هایمان نخواهد بود. ما اکنون خودمان را عضوی از حرکت های آزادی خواهانه مختلف مردم منطقه  برای ساختن خاورمیانه ای آزاد می دانیم.
ما به ظلم در هر جای جهان که باشد و علیه هر گرایش و ملتی معترض هستیم. آنچه امروز در سوریه، بحرین و فلسطین می گذرد جنایت و ظلمی آشکار در برابر انسانهای بی گناه است. ما امیدواریم که تحولات و تدبیرها به سمت کاهش خشونت ها و تامین مطالبات مردم سوریه پیش برود.
در اثر اعمال فشارهای خارجی٬ فساد و ناکارآمدی ذاتی استبداد معیشت و حقوق و آزادی های اساسی مردم در معرض دشواری ها و مصائب فراوانی قرار گرفته است. از نظر ما راه برون رفت از این تنگنا، مشارکت همه اقشار، گروه های جامعه ما در تعیین خیر عمومی و تمکین به حق مردم برای تعیین سرنوشت کشور از طریق انتخابات آزاد است.
بازداشت خانگی دو نامزد پیشین انتخابات٬ حبس اعضای ستاد های انتخاباتی و زندانی کردن مردم معترض نه تنها ظلمی آشکار٬ اقدامی خلاف قانون و عملی غیر شرعی است که کتمان خواسته ها و مطالبات بخش های بزرگی از جامعه است.
مگر میرحسین موسوی و مهدی کروبی چه می گفتند؟ جز اعتراض به فساد گسترده و  کتمان حقوق اساسی مردم؟ مگر نه این است که بخش بزرگی از نگرانی هایی که میرحسین موسوی ابراز کرد٬ هر روز بیش از پیش درستی خودش را نشان می دهد و همه آن پیش بینی ها محقق می شود؟ اعتراض و ایستادگی ما در مقابل حصر غیرقانونی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد نه تنها وظیفه ما در بی پاسخ نگذاشتن استقامتی است که این بزرگوران برای حقوق ما می کنند،  بلکه بازداشت خانگی رهبران ما کتمان مطالبات و هویت سیاسی ما نیز است.
حرف های میرحسین موسوی و مهدی کروبی به نظر ما میانگین مطالبات بخش های بزرگی از جامعه ایران است.
آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش نه فقط تمکین به حقوق اولیه این افراد که نشانه وضعیت سیاسی کشور و نسبتی که حاکمان به هویت سیاسی و مطالبات ما برقرار می کنند، است.
از این رو سفیران سبز امید تلاش برای بسیج افکار عمومی در سرتاسر جهان و افزایش حساسیت ها به این بازداشت های غیر قانونی را یکی از مهم ترین ماموریت های سیاسی خود در سال آینده می دانند.
فعالیت در عرصه جهانی٬ محیطی است که بیش از معمول باید برای حفظ سرمایه عظیم استقلال خودمان  تلاش کنیم. حفظ استقلال در فعالیت ها هزینه و سختی زیادی دارد که تنها با شعار ممکن نیست و ما برای این مهم باید سختی های بیشتری به جان بخریم. تاسیس صندوقی برای جمع آوری کمک های خورد از طرف شبکه سفیران سبز امید طرحی است که در دستور کار ما قرار خواهد داشت.
ما به عنوان گروه های مختلف سبز در شهرهای گوناگون جهان که حول منشور جنبش سبز گرد هم آماده ایم همچنان “ساختار شبکه ای تخت”، بین گروه های سبز در شهرهای مختلف جهان را مناسب با وضعیت خودمان و محیط فعالیتمان می دانیم و با حفظ این ساختار با حوصله و صبر برای گسترش آن کوشش خواهیم کرد.
گرچه طبق قرار اولیه، این گروه های سبز هستند که می توانند عضو این شبکه باشند. اما برای فعالین منفرد سبز تلاش خواهیم کرد به آنها برای تشکیل گروه ها خود در شهرهای خودشان کمک کنیم، همچنین با تعریف قطب های منطقه ای و زبانی امکان این ارتباطات را تسهیل خواهیم کردم.
ضرورت آموزش برای به دست آوردن مهارت های کار جمعی بیش از پیش بر ما روشن شده است و مهم ترین راه توان مند کردن خودمان را آموزش منظم و هدف مند برای تقویت مهارت کار گروهی و تشکیلاتی می دانیم.
ما تنها بخشی از جنبش بزرگ مردم کشورمان هستیم. خودمان را محتاج یاری همه کسانی می دانیم که برای ساختن ایرانی آباد آزاد٬ مستقل، یکپارچه و مردم سالار تلاش می کند و در استفاده از روش های مسالمت آمیز توافق نظر دارند. ما به سهم خودمان تلاش خواهیم کرد تماس های بیشتر برای ارتباط با گروه های مختلف سبز برقرار کنیم و امیدواریم امکان تماس با گروه ها و جمع های سبزی که اکنون ارتباطی با آنها نداریم یا به دلیل ضعف مان از فعالیت آنها بی اطلاع هستیم با لطف آنها فراهم شود.
نگاه به تاریخ و تجربه های مختلف در گستره جهان ما را امیدوار می کند. سختی های ما در جهان استثا نیست.
جنبش های آزادی بخش مختلف٬ شرایطی سخت تر از امروز ما را گذرانده اند. کشورهای مختلف از تنگناهای بحرانی تری عبور کرده اند. ما به حکم تجربه کشورهای مختلف که گاه شرایطی به شدت دشوارتر از ما داشته اند به آینده روشن سرزمین مان امیدواریم و آن را دور از دسترس نمی دانیم و بر این باوریم که اگر هر کدام از ما هر کجا که هستیم به سهم خودمان برای کمک به پیشرفت کشورمان تلاش کنیم و منتظر دیگرانی نمانیم که به نیابت از ما این مهم را پیگری کنند این روند سرعت بیشتری خواهد گرفت.
امیدواریم تلاش ما به عنوان بخشی از فرزندان کشور بزرگ و صلح دوست ایران شبکه ای توانمند بسازد که حتی در فردای ایران آباد و آزاد٬ و پس از پیروزی مردم نیز پیگیر منافع ملی کشورمان در سطح جهان باشد.
گوتنبرگ- یک شنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۹۱

۱۳۹۱ تیر ۲۴, شنبه

بزرگترین دشمن کشور ما استبداد است



دومین نشست سالانه سفیران سبز امید در دانشگاه صنعتی چالمرز گوتنبرگ سوئد آغاز شده است.
به گزارش سایت دبیرخانه سفیران سبز امید، در اولین روز این نشست، پیام شورای سفیران سبز امید قرائت شد و سپس دو پنل به همراه پرسش و پاسخ با حضور تقی رحمانی فعال سیاسی و آسیه امینی روزنامه نگار برگزار شد.
شورای سفیران سبز امید با در پیام خود تاکید کرده است: "از امید همچون بذر‌های هویت بخش در سینه‌های خود حفاظت می کنیم."
متن این پیام بدین شرح است:
به نام خداوند بخشنده و مهربان
قرار بود ما ایرانیان هر جای جهان که هستیم گروه‌های خودمان را تقویت کنیم و “خانه‌هایمان را قبله” قرار دهیم تا بتوانیم شبکه ای برای رساندن پیام مردم کشورمان به جهان و پیگیری و یاریگرشان برای ساختن کشوری آباد و آزاد و جهانی در صلح باشیم.
سبزهای مهاجر هر چند از خانه‌های خود دورند، اما همچنان فرزندان آن خانواده اند. دیدن فقر و رنج حاصل از رکود اقتصادی و بی‌احترامی به مردم و ناتوانی حاکمیت در وصول حقوق ملی در عرصه جهانی دغدغه هر روز ماست.
از نظر ما بزرگترین دشمن این کشور و مادر مشکلات ما شجره خیبثه استبداد است. استبدادی که امکان نظارت مردمی بر شرایط را سلب کرده و باعث فساد و حیف و میل اموال عمومی کشور شده است. به سبب دلهره دائمیش، هر انتقاد و تفاوت را دشمنی با خودش تلقی‌ کرده و بی‌مهابا کشورمان را از بهره مندی از منابع عظیم انسانیش محروم کرده است. نه تنها تمام منابع کشور را برای تثبت قدرت خود تسخیر کرده که دیانت مردم را نیز به خدمت مطامع خود گرفته است. استبداد با توهم استغنا، خود را مستقل از خرد جمعی می بیند و به سمت تصمیات خلق الساعه و فردی پیش می رود که حاصلی جز ناکارآمدی ندارد.
ما به عنوان بخش کوچکی از فرزندان ملت ایران که اکنون دور از خانه، نگران حال و آینده‌ی کشور و هم‌وطنان‌مان در گذر تند‌باد استبداد دینی و زمام‌داری نا‌بخردانه‌ی حاکم بر کشوریم؛ برایمان دشوار است که ببینیم استبداد همچون غده‌ای سرطانی در کالبد این مرز و بوم ریشه می‌دواند و این چنین آینده کشورمان را با همه منابع سرشار معنوی و مادیش روز به روز تیره تر و تباه تر کرده و امکان هر نوع نقد و اصلاحی را از میان می برد. و در نهایت همه‌ی منافع و منابع ملی را هزینه‌ی دگردیسی جمهوری اسلامی به استبدادی دینی و نظامی می‌کند.
برای ما دردناک است این که می بینیم چه طور ناکارآمدی استبداد هر روز سفره‌های خانواده‌هایمان را کوچک تر و شرایط زندگی را برای هم وطنانمان دشوار تر می کند.
برای ما اندوهناک است که می بینیم هر روز جمع دیگری از هم کلاسی‌هایمان از تحصیل محروم می شوند، استادانمان اجباراً بازنشسته یا اخراج می شوند و دوستان معترضمان در ازای خیر‌خواهی و شجاعت‌شان داغ و درفش می بینند.
برای ما دلهره آور است که شاهد ریشه دواندن و نهادین شدن عقب‌‌ماندگی مادی و معنوی در کشورمان باشیم.
راه تامین منافع ملی کشورمان و حفظ حقوق و فراهم کردن حداقل‌های زندگی شرافتمندانه برای هم وطنانمان را قطع شجره خبیثه استبداد و محدود کردن حاکمان به قانون می دانیم. یعنی همان راهی که از جنبش مشروطه شروع کرده ایم، با فتح تهران و سرنگونی استبداد صغیر، ملی کردن صنعت نفت، قیام ۱۵ خرداد، انقلاب سال ۵۷ فتح خرمشهر و دفاع از کشورمان در دوره جنگ تحمیلی، جنبش اصلاحات به سکانداری سید محمد خاتمی و اکنون جنبش سبز مردم کشورمان به رهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی ادامه می دهیم. از نظر ما منافع ملی کشورمان از طریق زندگی و حرکت در مسیر جنبش سبز ممکن است.
ما ایرانیانی که دور از وطن تحصیل یا زندگی می‌کنیم در یک سال اول بعد از جنبش حاملان خوبی برای پیام مردم کشور و یاری گرانی ارزشمند برای جنبش بودیم، اما بعد از آن نتوانستیم این رویه را ارتقاع یا حتی حفظ کنیم.
به همین سبب از دو سال پیش، ما جمعی از سبز‌های مهاجر که برای توانمند سازی خود به نیت یاری رساندن به جنبش، تشکیل شبکه‌ای را از گروه هایی حول منشور جنبش سبز آغاز کردیم و اولین نشست مان را در روزهایی شبیه امروز در پاریس برگزار کردیم. اکنون بعد از گذشت یکسال از آن روزها و آن نشست وقتی‌ به کارنامه خود مینگریم موارد زیادی برای فرا گرفتن از آن میابیم.
ما در شرایط سختی سعی می کنیم وظیفه پیام رسانی حداقل بخش هایی از مردم کشورمان را به دوش بکشیم. اکنون جهان در شرایطی است که قدرت های جهانی با وجود دخالت خارجی برای سرکوب مردم معترض بحرین ‌ در برابر آن سکوت کرده اند. حاکمیت کشور خودمان در کنار روسیه و چین از جنایت‌های بشار اسد در سوریه حمایت می کنند و همه اینها در حالیست که دولتهای جهان چشمان‌شان را به ظلمی که در حق مردم مظلوم فلسطین می شود، بسته اند و مردم غزه سالهای سال است که در پشت دیوارهای بزرگ این شهر همچون زندانیانی هستند که بدون برگزاری دادگاهی دوران اسارتشان را می گذارانند. گرچه تلاشهای فراوانی‌ برای پیوند بین جنبش‌های آزادی خواه منطقه به خرج داده ایم اما همچنان نتوانسته ایم شبکه فعالی از گروهای مختلف آزادی خواه در منتطقه برای پیوند ملت‌ها به منظور تقویت مردم برای رهایی از دست دولت‌های ظالم تشکیل دهیم. درک فضای بین الملی به ما می گوید که دولت‌ها نه نمایندگان خوبی برای گفتگو بین ملت‌های مختلف هستند و نه ساختارشان اجازه می دهد که یاری گر مردم کشورهای مختلف باشند ؛ این مردم هستند که بدون واسطه باید دست به گفتگو بزنند و ارتباط با جامعه مدنی کشورها ست که می تواند ما را از تنهایی در بیاورد وگرنه توسل به دولتهایی که کارنامه‌های روشنی در مواجه‌ها با کشورمان ندارند تجربه شکست خورده ایست که آزمودن دوباره ان خطاست. پیوند بین مردم نه تنها ما را در مقال دولتهای جبار تقویت خواهد کرد که تضمین کننده صلح پایدار بین ما در سالها آینده خواهد بود.
مناسبات اقتصادی جهانی، رکودی را رقم زده است که فشار و متضرران اصلی آن مردم هستند. بی‌کفایتی حاکمان کشورمان فشار مضاعف اقتصادی و مشکلات شدید معیشتی را برای خانواده ها، دوستان و هموطنانمان وارد کرده است. ما علی رغم تلاش هایمان نتوانسته ایم مانع اعمال تحریم‌های قدرت‌های جهانی‌ بر مردم کشورمان شویم. تحریم هایی که بیش از آنکه تاثیری بر دولت داشته باشه مستقیم‌ترین تاثیر را بر بر خانواده‌ها و مردم عادی کشورمان می گذارد. گویی همه جهان، چه دولت مستقر کشور خودمان چه سایر دولت‌ها که ظاهرا در مقابل آن هستند، همه حول اعمال فشار بر مردم مظلوم کشورمان توافق نظر دارند.
ما خودمان را نه کنشگران مستقل که تنها صدای جنبش مردم کشورمان می دانیم، وبه همین دلیل هم عنوان سفیران سبز امید را برای خود برگزیده ایم. در شرایطی که رسانه‌های مستقل اجازه فعالیت ندارند، کتابها اسیر ممیزی سلیقه‌ای و سانسور هستند و مردم کشورماست زیر سنگین‌ترین فضای امنیتی زندگی می کنند، وظیفه ما که دسترسی آزاد تر به رسانه‌ها داریم این است که صدای رها از سانسورِ آنها باشیم. در شرایطی که دوستانمان در سخترین شرایط فعالیت می کنند مایی که در کشورهای توسعه یافته زندگی می کنیم وظیفه خود می‌دانیم که امکانات بیشتری را برای فعالین کشورمان فراهم کنیم تا مسیر نیل آنان به سمت آزادی هموارتر شود. برای نیل به همین اهداف تشکیل گروه‌های سبز در شهرهای مختلف را در دستور کارمان قرار دادیم، اما در این راه کامیابی مطلبی نداشته ایم. ما اکنون شرمسار از روی برادران و خواهرانی هستیم که فریاد‌های خودشان را حتی از پشت دیوارهای زندان بلند می کنند و ما اینجا از راه اندازی یک رسانه فراگیر ناتوان بوده ایم. وقتی دوستانمان در سخت‌ترین شرایط امنیتی از آزادی و زندگیشان برای زنده نگاه داشتن شعله‌های امید مردم هزینه می کنند هیچ عذری برای شکست پروژه شبکه تلویزیونی رسا پذیرفتنی نیست. بی‌تردید این شکست از ضعف و بی‌مسئولیتی ما سبزهای مهاجر بود که به صراحت به خاطر این تقصیر به سهم خودمان از مردم عذر خواهی می کنیم.
در شرایطی که گروه‌ها و احزاب سیاسی منحل شده اند و امکان برگزاری جلسات و گفتگو‌های و سمینار‌های دانشگاهی برای روش تر کردن مسیر پیشرفت کشورمان به سختی فراهم است، استفاده از حضور اساتید فراوان ایرانی در دانشگاه‌های سرتاسر جهان، همفکری با چهره‌‌ها و افراد با تجربه در کشور‌ها مختلف و بهره گرفتن از تجربه‌های فروان جنبش‌های آزادی خواه سرتاسر جهان مخصوصا کشورهای منطقه و تهیه سندهای راهبردی شاید ساده‌ترین ابزار‌هایی‌ است که می تواند کمک‌های موثری به جنبش سبز مردم کشورمان باشد. در این میان گرچه سفیران سبز امید سعی کرده اند قدم هایی در این جهت بردارند، اما کتمان واقعیت است اگر نگوییم که این فرصت‌ها در بسیاری از موارد صرف بگو مگو‌های زائد و بی‌ حاصل شده است و یا همت کافی برای به ثمر رساندن طرح هایی که نیاز به وقت و پیگری طولانی تری داشته صرف نشده است. گفتن از شرایط و مشکلات سخت زندگی در هجرت ، وقتی کمر مردم کشورمان زیر چرخ‌های مشکلات اقتصادی در حال خرد شدن و شانه‌هایشان زیر اثرات تحریمها در حال له شدن است و صورتهایشان زخمی پنجه‌های نیروهای امنیتی استبداد است، بی‌انصافی بزرگی است.
ما راه سخت و وظایف سنگینی را بر دوش داریم. به ضعف‌ها و ناکامی‌هایمان آگاهیم، اما همچنان دلمان برای کشورمان می تپد. گرچه کارنامه خود را موفق ارزیابی نمی کنیم اما اکنون تجربه فروانی برای ادامه راه در اختیار داریم. کاستیهایمان ذره‌ای از انگیزه مان برای تلاش کم نمی کند که هیچ، عزمان برای فعالیت را بیشتر می کند. ما به آینده امید داریم و از امید همچون بذر‌های هویت بخش در سینه‌های خود حفاظت می کنیم. ما مانند همیشه دل نگران خانواده‌ها دوستان و هموطنانمان هستیم. ما همچنان خود را در خدمت جنبش سبز مردم ایران برای تامین منافع ملی کشورمان می دانیم.
دومین نشست سفیران سبز امید فرصتی است برای این که بیشتر یاد بگیریم، ضعفهایمان را بررسی کنیم، هم اندیشی کنیم و راه‌های جدیدی برای گسترش شبکه سفیران سبز امید بیابیم. فرصتی هست تا همراهان بیشتری در سرتاسر جهان پیدا کنیم و مهارت‌های لازم برای تقویت کارگروهی را کسب کنیم تا بتوانیم راه‌های جدید و موثر تری برای کمک به جنبش مردم کشورمان بیابیم. ما سفیران سبز امید به عنوان گروه‌هایی که منشور جنبش سبز را مبنای عمل خود قرار داده ایم در این راه خود را محتاح یاری و همراهی همه کسانی می دانیم که دل مشغول ایرانی یکپارچه، مستقل، آزاد، پیشرفته و مردمسالار هستند. همه کسانی که تنوع و تکثر‌های موجود در جامعه مان را به رسمیت می شناسند و دنبال بازتولید استبداد نیستند، و همه کسانی که در استفاده از روشهای مسالمات آمیز توافق نظر دارند و دستشان به خون مردم بی‌گناه آغشته نیست.
در پایان تشکر می کنیم از دوستانمان در راه سبز امید گوتنبرگ (رساگ) و همه دوستان دیگری که یاری گر ما برای فراهم کردن این فرصت بوده اند.
“ریشه های مشترک جنبش زنان و جنبش سبز”
“ریشه های مشترک جنبش زنان و جنبش سبز” به عنوان نخستین پنل پس از مراسم آغاز به کار رسمی دومین نشست سفیران سبز امید برگزار شد.
آسیه امینی، فعال زنان و روزنامه نگار، در نخستین پنل روز اول با اشاره به آنکه بعد از دوم خرداد دولت اصلاح طلب از گروه های سیاسی اجتماعی حمایت کرد، گفت: “یکی از گروه هایی که فرصت کرد از محافل زیر زمینی بیرون بیاید و فعال شود، جنبش زنان بود. جنبش زنان تحرکات آرامی داشت که در جنبش اصلاحات فرصت رشد برای آن فراهم شد.”
این روزنامه نگار با بیان اینکه مهمتر از تغییر قانون، تغییر در گفتمان و فکر عمومی بود تصریح کرد: “پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و از روزی که محسنی اژه ای گفت دشمن ما جامعه مدنی است، جنبش زنان احساس نیاز کرد که به جنبش های دیگر نزدیک شود”.
وی در آسیب شناسی جنبش های زنان و سبز گفت:” جنبش زنان، مبارزه بدون خشونت را انتخاب کرده اند اما برای آن برنامه ندارند، همانطور که جنبش سبز هم برای این شیوه مبارزه برنامه ندارد”.
آسیه امینی همچنین در ادامه تاکید کرد که همگرایی اگر به برنامه عملی منجر نشود نتیجه نمی دهد و در جنبش سبز هم همین مشکل وجود دارد.
وی با اشاره به اینکه جنبش سبز بر حقگویی و حقوق شهروندان شکل گرفته و رشد کرده و سعی داشته است که فاصله اش را با قدرت حفظ کند، گفت: ”جنبش زنان سعی کرده، با حفظ فاصله با قدرت، آلوده قدرت سیاسی نشود. اما من فکر می کنم جنبش زنان این نیاز را دارد که با قدرت سیاسی گفتگو کند. در جنبش زنان و جنبش سبز مشکل آموزش و نهاد سازی داریم و برای قدرتمند شدن نیاز داریم نهاد داشته باشیم”.
سخنرانی تقی رحمانی در پنل دوم
تقی رحمانی، فعال ملی مذهبی در پنل دوم از اولین روز دومین نشست سالانه سفیران سبز امید با بیان اینکه صورت مسئله ما ایران مدنی است، گفت: ایران مدنی ترکیبی از اقوام، اصناف و زنان و مردان است. دموکراسی ملی در گرو حل مساله اقوام هم است. ولی دموکراسی ملی و حل مسئله اقوال ایرانی نیاز به اعتماد سازی میان همه ی اقوام ایرانی میان دولت مرکزی و مناطق دیگر است.
این فعال سیاسی همچنین با تاکید بر اینکه کشور ما دارای تنوع زبانی، مذهبی، فرهنگی و قومی است تشریح کرد: می توان به طور کلی اصولی را برای تفاهم ملی پیشنهاد کرد؛ حکومت غیر متمرکز ملی،
تمامیت ارضی، طرح توسعه ی ملی، سیاست خارجی قوی، ارتش ملی، برابری حقوقی همه ی ایرانیان در برابر قانون، تدریس زبان محلی در کنار زبان فارسی، رعایت آداب و رسوم و سنن محلی، حمایت از فرهنگ های خاص در غالب فرهنگ ایرانی و همچنین قدرت قانون گذاری و ساختار مدیریتی محلی.
آقای رحمانی افزود: بی گمان اقوام ایرانی برای زیستن در غالب ایران ملی نیاز به تفاهم و گفتگویی دارند که بتواند مورد رضایت همگان با توجه به شرایط ذکر شده، باشد.
رحمانی در ادامه افزود: در عرصه قدرت سیاسی و موازنه ی قوا صرفا خواسته ها ملاک نیست بلکه هر جریان به تناسب قدرت خود باید بتواند سهم خود را دریافت کند. اما باید توجه داشت در پارادایم دولت ملت مدرن باید به فکر برپایی نوعی از دموکراسی ملی بود که بتواند متناسب با ایرانی که کثیر الاقوام است رعایت حقوق برابر همه ی شهروندان را تدارک ببیند و در عین حال هویت و اداب و رسوم و مدیریت محلی آنان را در نظر داشته باشد.
این مبارز سیاسی در بخشی دیگر از سخنان خود خاطر نشان ساخت: آموختن تجربیات دیگران به معنی تکرار موفق آنها در ایران نیست. اگر ما به حکومت غیرمتمرکز اعتقاد وجود دارد و دموکراسی نیز طلب می شود باید بتوان مدلی را تدارک دید که تقسیم منابع ثروت و قدرت در سراسر ایران و برای همه ی اقوام ایرانی منجر به تضعیف قدرت منطقه ای ایران نشود.
به گفته ی تقی رحمانی، در این مورد دولت مرکزی که طرفدار دموکراسی باشد در اعتماد سازی میان اقوام ایرانی مسئولیت اصلی را به عهده دارد، اما تعامل میان جریان های قومی با دولت مرکزی و روشنفکران باید دو سویه باشد تا به دستاورد عملی و پایدار برسد.
وی در پایان با تاکید بر اینکه باید توجه داشت مردم زمانی راضی میشوند که بتوانند دستاوردهای مبازاتی خود را تجربه کنند، گفت: جریان های گوناکون سیاسی که طرفدار دموکراسی هستند باید بتوانند تیزهوشانه عمل کنند.