جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

«بی‌تعهدی» دولتمردان در قبال مردمشان را به رخ غیر«متعهدها» بکشیم


این روزها در خیابان ها که راه می روی، می بینی هزاران کارگری که دست اندرکارند تا چهره شهری که دل های مردم آن از زشتخویی های حاکمانش به درد آمده را بزک کنند. اشتباه نکنید! این طلیعه کارزار انتخاباتی شهردار نیست که برای چندمین بار برای دستیابی به مسند ریاست جمهوری خیز برداشته، بلکه قرار است کنفرانس کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در سه سطح کارشناسان، وزرای امور خارجه و سران کشورها تشکیل شود و تهران هم برای چند روز تعطیل شود تا آمد و شد حدود هفت هزار نفر مهمان این کنفرانس راحت تر و بی دردسرتر انجام شود، هر چند این آش آن قدر شور شده که سر و صدای بازرگان صاحب دولت هیئت مؤتلفه را درآورد که در لندن المپیک برگزار می کنند و شهر را تعطیل نمی کنند! گویی او نمی داند که در این مواقع آسان ترین کار تعطیلی پایتخت و بلکه کشور است در دولتی که اساسا از کار خبری نیست تا زیان و ضرری به بار آورد. وقتی خبردار می شوی که بودجه‌ی مستقیمی که برای برگزاری این اجلاس در اختیار سعیدلو (معاون رئیس دولت مدعی خدمتگزاری به محرومان) است بالغ بر ششصد میلیون دلار است، دیگر خبر خرید ده ها بنز آخرین مدل یا مشاهده‌ی ساختمان در حال احداث مجاور محل اجلاس نیز خلجانی در ذهنت پدید نمی آورد که چند سالی است یاد گرفته ای که با یک حساب سرانگشتی چند میلیارد دلار صرف چنین اجلاسی می شود و می دانی اگر از این چاه آبی برای ملت در نمی آید، برای بسیاری نان به ارمغان می آورد!
درنگی در وضعیت کنونی جهان و ایران، تو را به فکر می اندازد که مگر نه این است که جنبش عدم تعهد حاصل تلاش چند چهره کاریزماتیک جهان سوم مانند عبدالناصر، سوکارنو، تیتو و نهرو در سال ۱۹۶۱ و اوج جنگ سرد و جهان دو قطبی برای ایجاد بلوک سومی بود که بتواند از رقابت های انحصارطلبانه‌ی دو ابرقدرت سلطه جو رها شود و فضایی برای تأمین استقلال و پیشرفت مردم این کشورها فراهم کند؟ و می اندیشی که حال که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق وابسته به آن، در جهانی چندقطبی زندگی می کنیم که با شکل گیری پیمان ها و اتحادیه های منطقه ای (مانند اتحادیه اروپا و آسه آن) و همکاری های جهانی (مانند گروه هشت)، موجودیت چنین جنبشی از موضوعیت نیفتاده است؟ و مگر جنبش غیرمتعهدها در آن روزهای طلایی اش تا چه اندازه توانست به هدف خود جهت تأثیرگذاری در سیاست های جهانی دست یابد که از آن در شرایط کنونی که مهر «بایگانی شود» بر آن خورده انتظار داشته باشیم منشأ تحول شود؟
تصور می رود دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی ورشکسته‌ی دولت دهم، با همه‌ی آشفتگی ذهنی و ناکارآمدی که دارند، این واقعیت ها را بدانند. پس این همه تبلیغات و صرف هزینه های هنگفت برای برگزاری آبرومندانه‌ی این کنفرانس برای چیست؟ پاسخ این پرسش را با نگاهی به وضعیت نگران کننده‌ی این مرز و بوم، چه در سیاست خارجی و چه در اداره کشور، می توان دریافت. با کمال تأسف، جمهوری اسلامی ایران اسفبارترین موقعیت بین المللی خود را تجربه می کند. قدرت های جهانی و رسانه های همسو با آنان موفق شده اند نظام حاکم بر ایران را به عنوان جنگ طلب (قدرت هسته ای)، مداخله گر (در افغانستان و عراق)، تروریست (در لبنان و سوریه) و سرکوب گر (در حوادث پس از انتخابات ۸۸) معرفی کنند و دست اندرکاران مدیریت نظام هم با سوء مدیریت ها، بی کفایتی ها و خرابکاری هایشان به اندازه‌ی کافی بهانه به دست داده اند تا روند «صدام سازی» نظام با سهولت بیشتر صورت پذیرد. در داخل نیز بحران اقتصادی، بحران اجتماعی و بحران مشروعیت، سرمایه های تاریخی کشور را به باد می دهد و زندگی را هر روز که می گذرد بر مردم این سرزمین سخت تر می کند. مدیریت توهم زده‌ی کشور اما، گمان می کند برگزاری چنین اجلاسی می تواند فرصتی برای برون رفت از انزوای بین المللی از یک سو، و تسکین بحران های داخلی از سوی دیگر باشد.
ناگفته پیداست که اگر روزگاری چنین آرزویی دست یافتنی بود، دست کم در شرایط کنونی، استفاده از کنفرانس عدم تعهد برای فرار از بحران های یاد شده جز سرابی خیال انگیز نیست. این واقعیت اگر از چشمان کشتی‌بانان این کشتی توفان زده هم پنهان باشد، بر مسافران آن پوشیده نیست. برای فعالان جنبش سبز و میلیون ها مردمی که همراه آن هستند اما، حضور ده ها شخصیت سیاسی بین المللی و دهها خبرنگار خارجی، می تواند فرصتی به شمار آید برای اعلام خواسته ها و مطالبات بر حق این ملت مظلوم. می توان درخواست برای آزادی سران جنبش سبز از حبس خانگی و زندانیان سیاسی از حبس های غیرقانونی، رفع سانسور و خفقان از فضای رسانه ای، شکستن جو امنیتی حاکم بر فرهنگ و ادب و هنر، احقاق حقوق شهروندی اقلیت های دینی و مذهبی و کنار گذاشتن نظامی گری از مدیریت فضای مدنی و اقتصادی را با صدای بلند و از راه های گوناگون به گوش شرکت کنندگان این اجلاس رساند تا بدانند که میزبانانشان تا چه اندازه نسبت به انجام وظایفشان در قبال شهروندان خود «بی تعهد» هستند؛ شاید از این رهگذر، فایده ای نیز در قبال هزینه های فراوانی که برای این اجلاس صرف می شود، عاید ملت ایران شود.
به عنوان شهروندان کشوری که دولتمردان آن از هر فرصتی برای معرفی آن به عنوان مردمی ترین و دموکراتیک ترین نظام سیاسی دنیا استفاده می کنند، می توانیم از رؤسای کشورهای عضو جنبش عدم تعهد دعوت کنیم که برای ابراز همدردی با هموطنان زلزله زده مان به آن نواحی سفر کنند. به عنوان شهروندانی که به تعبیر رئیس دولت، آزادترین مردم روی زمین‌اند، می توانیم خواستار آن باشیم که با شرکت کنندگان در این اجلاس دیدار و مواضع مان را در مخالفت همزمان با استبداد خودکامگان داخلی و سلطه جویی قدرت های خارجی به گوششان برسانیم. حال که قرار است هزینه های هنگفت این اجلاس از جیب مردم ما پرداخت شود، همین مردم حق دارند مهمانان خود را ببینند و از این فرصت، برای شنیده شدن صدایشان، طرفی ببندند.

نامه شیرین عبادی به رییس سازمان زنان سازمان ملل متحد


شیرین عبادی، مدافع حقوق بشر و برنده صلح نوبل 2003 در نامه ای به رییس سازمان زنان سازمان ملل متحد از او خواست تا به هنگام بررسی پرونده جمهوری اسلامی ایران به گزارش ها در خصوص وضعیت زنان توجه کند. به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، خانم عبادی در نامه خود با اشاره به حذف پذیرش دختران از 77 رشته تحصیلی در سال تحصیلی جدید، هدف از طرح چنین قوانین و سیاست هایی را جلوگیری از حضور فعال زنان در اجتماع دانست.  
رونوشت این نامه برای دکتر احمد شهید- گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران-، خانم پیلای- کمیساریای عالی حقوق بشر-، دفتر آقای بان کی مون- دبیر کل سازمان ملل متحد-، گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان و گزارشگر ویژه حق تحصیل نیز ارسال شده است.
بنا به اخبار رسیده به جرس، متن کامل نامه شیرین عبادی به رییس سازمان زنان سازمان ملل متحد که در تاریخ 17 آگوست 2012 ارسال شده، به شرح زیر است:

ریاست محترم سازمان زنان سازمان ملل متحد

جنبش فمینیستی یکی از قویترین جنبش های مدنی در ایران است که در دو دهه اخیر رشد چشم گیری داشته است. این جنبش که مخالف سیاست ها و قوانین تبعیض آمیز است، راه حل را در دموکرات شدن حکومت دانسته و در چند سال گذشته برای حصول به هدف خود درصدد ائتلاف با سایر جنبش های مدنی از قبیل دانشجویان و کارگران بر آمده است که این امر خود سبب تقویت بیش از بیش این جنبش و نفوذ آن در لایه های مختلف اجتماع شده است.
حکومت ایران به انحا‍ء مختلف درصدد مقابله با این جنبش بر آمده و با طرح ها، قوانین و سیاست های مختلف می کوشد تا زنان را از تحصیل و حضور فعال در اجتماع باز داشته و آنها را به درون خانه بازگرداند تا شاید دست از مطالبات بر حق خود برداشته و حکومت را در اعمال سیاست های نادرست راحت بگذارند.
علاوه بر قوانین تبعیض آمیزی که از ابتدای انقلاب سال 1979 بر زنان ایران تحمیل شده است (در گزارش های قبلی منعکس است)، در سال تحصیلی جدید تعداد 36 دانشگاه مبادرت به حذف پذیرش دختران از 77 رشته تحصیلی کرده اند. از جمله دانشگاه اراک از پذیرش دختران در رشته های زبان و ادبیات انگلیسی، علوم تربیتی، علوم کامپیوتر، مهندس شیمی، مهندسی صنایع، مهندسی عمران، مهندسی مکانیک، مهندسی کشاورزی و شیمی محض و دانشگاه اصفهان از پذیرش دختران در رشته های علوم سیاسی، حسابداری، مدیریت بازرگانی دولتی و صنعتی، مهندسی برق، مهندسی عمران، مکانیک، راه آهن و مترجمی زبان انگلیسی ممانعت به عمل آورده اند. به این ترتیب دختران که از سال ها قبل بیش از 65 درصد از کل دانشجویان را تشکیل می داده اند به کمتر از 50 درصد تقلیل خواهند یافت.
همچنین سیاست تفکیک جنسیتی که در برخی از دانشکده ها اعمال می شود و نیز تغییرات بنیادی که در محتوای دروس دانشگاهی رشته "مطالعات زنان " و تبدیل نام آن به "حقوق زن در اسلام" به عمل آمده است، حکایت از تحمیل فرهنگ پدر سالار دارد که هدف آن تقویت نقش زن در خانه و خانواده و ناچیز جلوه دادن اهمیت وی در اجتماع است.
یکی دیگر از سیاست های کلان حکومتی که نتیجه غیر مستقیم آن خانه نشینی زنان خواهد بود، توقف برنامه کنترل موالید است. در حالی که حکومت ایران از عهده بر آورده ساختن نیازهای اولیه جمعیت فعلی ایران از قبیل بهداشت، تحصیل و مسکن عاجز است، دولتمردان ایرانی اعلام کرده اند که جمعیت کشورباید به دو برابر افزایش یابد. این در حالتی است که تعداد مهد کودک ها و کودکستان های کشور بسیار اندک و ناکافی است و جالب تر آن که اخیرا طبق اعلام حکومت، برای تاسیس مهد کودک و کودکستان ها روحانیون و طلبه ها بر سایر داوطلبان ارجحیت دارند.
حکومت جمهوری اسلامی ایران سعی دارد هر صدای معترض به تبعیض جنسیتی را در گلو خفه سازد که از جمله می توان به دستگیری و مجازات ده ها فعال حقوق زن که حتی برای برخی از آنان احکام سنگینی نیز صادر شده است، اشاره کرد. محبوبه کرمی، بهاره هدایت، نسرین ستوده، نرگس محمدی‍، هانیه فرشید شتربان در حال گذراندن محکومیت خود هستند.
همچنین سال گذشته ماموران وزارات اطلاعات بدون مجوز قانونی مبادرت به پلمپ کتابخانه "صدیقه دولت آبادی" کردند که به این ترتیب تنها کتابخانه مستقل و غیر دولتی در زمینه زنان تعطیل شد.
آن چه گفته شد قسمتی از سیاست های اخیر حکومت جمهوری اسلامی است که چون تاب حضور پر شور زنان را در حوزه عمومی ندارد، سعی دارد آنان را به حوزه خصوصی یعنی درون خانه بازگرداند تا شاید دست از مخالفت ها و مطالبات بر حق خود بردارند.
لذا با اعلام مراتب فوق مستدعی است، این گزارش ها هنگام بررسی پرونده جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.


با احترام
شیرین عبادی
مدافع حقوق بشر و برنده صلح نوبل 2003
17 آگوست 2012

ایران؛ تهدید‌های دوباره، خطرهای جدید


حاکمان جمهوری اسلامی و هم‌پیمانان آنان در لبنان (حزب الله) دست بردار نیستند. ظاهرا ایران دچار هیچ تهدیدی نیست که صدای رجزخوانی ها و حملات لفظی تند و دوباره ی احمدی نژاد و شیخ حسن نصرالله علیه تل آویو بلند شده است.
دیروز، جمعه به بهانه ی روز قدس، بار دیگر محمود احمدی نژاد از جایگاه حقوقی اش به عنوان رییس قوه مجریه جمهوری اسلامی سود جست و به انتقادهای شدیداللحن علیه اسراییل پرداخت: «حضور صهیونیستها در یک وجب از سرزمین فلسطین خطرناک است؛ چه برسد به اینکه بخواهند دولت رسمی و قانونی داشته باشند.»
 احمدی نژاد که به عنوان سخنران پیش از خطبه نماز جمعه روز قدس سخن می گفت، تاکید کرد : «صهیونیسم در نقطه مقابل کمال انسانها و جامعه بشری و عامل اصلی انحطاط ملتهاست ویک گروه اقلیت فاسد و مفسد و ضدبشر و ضد ارزش‌های الهی سازمان یافته و منسجم در نقطه مقابل همه ارزش‌های الهی ایستاده‌اند»
او افزود که «رژیم صهیونیستی انسان‌های ساقط شده ‌ای هستند که فقط به قدرت و ثروت و تسلط بر دیگران می اندیشند و حداقل 400 سال است که عده قلیل صهیونیست ها  جامعه بشری را دچار تلاطم و سنگین‌ترین خسارتها و بعضا جبران ناپذیر کردند»   
احمدی نژاد صهیونیست‌ها را «غده سرطانی در سرزمین فلسطین» خواند و  گفت:«حتی اگر 90درصد در دست فلسطینی‌ها باشد و صهیونیستها در 10درصد مناطق اشغالی بمانند و مستقر شوند، باز هم خطر است چرا که ایده دو دولت فرصت تاریخی برای بازسازی صهیونیست‌هاست.»  
 رییس شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی تصریح کرد: «به زودی زود ملتها تکلیف صهیونیست‌های غاصب در فلسطین را یکسره خواهند کرد»
رئیس قوه مجریه برآمده از کودتای انتخاباتی همچنین گفت: «غربی‌ها دنبال خاورمیانه جدید هستند و ما هم به دنبال خاورمیانه جدید هستیم که حتما شکل می‌گیرد؛ در این خاورمیانه جدید اثری از آمریکا و صهیونیستها نخواهد بود»
 
تهدیدهای سیدحسن نصرالله همسو با تهران
دبیرکل حزب الله لبنان نیز دیروز در مواضعی شدیداللحن و همسو با جمهوری اسلامی، ضمن تمجید مکرر از مواضع، دیروز تاکید کرد که «اصابت موشک‌های ما به آنها ده‌ها هزار صهیونیست را به درک واصل خواهد کرد و ما در اینجا از ده‌ها هزار کشته اسرائیلی و موشک‌های هدف گرفته به سوی آنها سخن می‌کنیم و در هر مرحله از جنگ لحظه‌ای در به کار گرفتن آنها علیه این اهداف تردید نخواهیم کرد و اسرائیلی‌ها باید از میزان هزینه تجاوز خود به لبنان که بسیار سنگین است،‌ آگاه و مطلع باشند.»
سیدحسن نصرالله تصریح کرد که «حماقت رژیم صهیونیستی در حمله به ایران به قیمت موجودیت اسرائیل تمام خواهد شد»
وی جمهوری اسلامی را «حق مطلق» دانست و گفت: «باید در کنار جمهوری اسلامی بایستیم.»
فابل توجه آن که وی از توافق اغلب مفام های نظامی و سیاسی اسراییل برای حمله به ایران سخن گفت؛ اما در عین حال افزود: «اگر ایران از سوی اسرائیل هدف قرار گیرد، پاسخ ایران کوبنده و تکان‌دهنده خواهد بود.»
دبیرکل حزب‌الله لبنان همچنین به تل آویو هشدار داد که در این صورت : «ما می‌توانیم زندگی میلیون‌ها صهیونیست در فلسطین را به جهنم واقعی تبدیل کنیم و چهره اسرائیل را تغییر دهیم.»
سیدحسن نصرالله همچنین با حمایت از دولت اقتدارگرا و سرکوبگر بشار اسد، به انتقاد از تصمیم اخیر سازمان همکاری اسلامی در تعلیق عضویت سوریه پرداخت و گفت که سران کشورهای اسلامی می‌بایست سوریه را در آغوش می‌کشیدند نه آنکه طردش کنند.
 
حملات تند در روزهای پرخطر
مواضع روز گذشته ی احمدی نژاد و نصرالله درحالی دیروز بیان شد که چند روز پیش، وزیر دفاع شهروندی اسراییل تاکید کرد که حمله به ایران احتمالا به جنگی 30 روزه و کشته شدن 500 اسراییلی منجر خواهد شد.
متن ویلنای تاکید کرد که تل آویو آماده جنگ است اما این کار باید با هماهنگی واشنگتن صورت گیرد.
در اظهارنظری دیگر، شیمون پرز، رییس جمهوری اسراییل، با حمله نظامی یک جانبه به تاسیسات اتمی ایران مخالفت کرده و گفته: روشن است که اسراییل نمی تواند چنین کاری را به تنهایی  انجام دهد.
به گزارش روزنامه نیویورک تایمز،  پرز در مصاحبه ای با تلویزیون  کانال دو اسراییل ، با اشاره به خساراتی که حمله می تواند ببار آورد، گفته است: «ما می توانیم برنامه اتمی ایران را به تاخیر بیاندازیم اما روشن است که مسائلی در باره هماهنگی و زمان بندی با آمریکا وجود دارد.»
به گزارش صدای آمریکا، شیمون پرز  نظر خود را در میان موجی از شایعه ابراز کرده دال بر این که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر، و ایهود باراک، وزیر  دفاع، ممکن است گزینه حمله یک جانبه را حتی پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر بررسی کنند.
ایهود باراک چند روز پیش در پارلمان اسراییل گفت که «خطرات و پیچیدگی های برخورد با ایران امروز از مخاطرات و هزینه مقابله با یک ایران اتمی کمتر است.»
این همه درحالی است که به گزارش بی بی سی، یک وبلاگ سیاسی در آمریکا به نام تیکن اولام که مسایل امنیتی سیاسی اسراییل را دنبال می کند متنی را منتشر کرده که می گوید حاوی جزییات برنامه ارتش آمریکا برای حمله به ایران است.
ریچارد سیلورستین، نویسنده آمریکایی این وبلاگ گفته این سند دستور جلسه داخلی هشت وزیر امنیتی اسراییل است که به دست او رسیده و نشان می دهد ارتش آمریکا برای جلوگیری از دسترسی ایران به تسلیحات هسته ای چه برنامه ای دارد.
براساس این ادعا، ارتش اسراییل جنگ محتمل را با حمله گسترده سایبری به زیرساخت های ایران آغاز می کند و با بارانی از موشک های بالستیک بر تاسیسات هسته ای این کشور پی می گیرد.
مراکز کنترل و فرماندهی، مراکز تحقیق و توسعه هسته ای و منازل افراد اصلی وابسته به برنامه هسته ای ایران نیز در فهرست اهداف این حملات هستند.
 
واکنش های کاخ سفید
خبرگزاری فرانسه، خبر داد که کاخ سفید روز جمعه در واکنش به سخنان تند احمدی‌نژاد، اعلام کرد که این سخنان تفرقه‌انگیز و کینه‌توزانه است.
تامی ویتور، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا گفته: «شدیدا سخنان تفرقه‌انگیز و توهین آمیز مقامات بلندمرتبه ایران علیه اسرائیل را محکوم می‌کنیم.»
خبرگزاری فارس گزارش داده که وی از حمایت تهران از دمشق اسد نیز انتقاد کرده است.
در موضعی دیگر، به گزارش بی بی سی، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده با انتقاد از میزبانی جمهوری اسلامی در اجلاس رهبران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد گفته که از دبیرکل سازمان ملل خواسته در صورت حضور در تهران "نگرانی های جامعه جهانی را به ایران یادآوری کند."
ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا به خبرگزاری فرانسه گفته که تهران "بسیاری از تعهدات بین المللی خود را نقض کرده" و میزبانی آن برای اجلاس سران عدم تعهد"عجیب" است.
این همه درحالی به وقوع پیوسته که نیکلاس برنز، از مقام های سابق وزارت امور خارجه آمریکا به کاخ سفید توصیه کرده ضمن به‌کارگیری همه تلاش خود برای پرهیز از جنگ با ایران، به‌دنبال مذاکره مستقیم با تهران باشند.
 

۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

سوریه از سازمان کشورهای اسلامی اخراج شد


عضویت سوریه در نشست سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی در مکه به حالت تعلیق در آمد.
اکمل الدین احسان اوغلو دبیر کل سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی در این نشست گفت "سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی برای رژیم هایی که مردم خود را می کشند جایی ندارد."
در بیانیه ای که در پایان اجلاس منتشر شد آمده "مسلمانان دیگر نمی توانند حکومتی را بپذیرند که مردم خود را قتل عام می کند."
براساس این بیانیه شرکت کنندگان اجلاس خواستار توقف فوری خشونت ها در سوریه و به تعلیق درآمدن عضویت این کشور در سازمان شده اند.
به گزارش بی بی سی فارسی این بیانیه در عین حال درخصوص رنج های مردم سوریه از کشتار و رفتار غیر انسانی ابراز نگرانی شدید می کند.
آقای احسان اوغلو گفته این بیانیه پیامی جدی را از سوی جهان اسلام به حکومت سوریه خواهد فرستاد که "این جهان دیگر نمی تواند حکومتی را بپذیرد که با هواپیما، تانک و توپخانه سنگین مردم خودش را قتل عام می کند."
به گفته آقای احسان اوغلو بیانیه سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی در عین حال پیامی به جامعه بین الملل است تا بگوید: "مسلمانان به دنبال راه حلی صلح آمیز در سوریه و پایان خونریزی ها هستند و نخواهند گذاشت مشکل سوریه به درگیری مذهبی تبدیل گردد و به کشورهای هم جوارش کشیده شود."
آمریکا از تعلیق عضویت سوریه در این سازمان استقبال کرده و گفته این کار پیامی جدی را به بشار اسد در سوریه خواهد فرستاد.
تنها مخالف بیانیه در سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی ایران بود که متحد جدی سوریه است.
ایرنا خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایران گزارش داده علی اکبر صالحی وزیر خارجه ایران گفته تعلیق کردن سوریه غیرمنصفانه و غیرعادلانه خواهد بود.
خبرگزاری ایرنا به نقل از آقای صالحی نوشته سوریه باید قبل از تصمیم گیری درباره این موضوع به کنفرانس دعوت می شد تا بتواند از خودش دفاع کند.
یک و نیم میلیارد مسلمان در کشورهای عضو سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی زندگی می کنند با این همه تاثیر تعلیق عضویت سوریه بیشتر نمادین خواهد بود.
حدود ۴۰ رهبر جهان از کشورهای عربی، آفریقا و آسیا در این اجلاس شرکت داشتند.
خبرنگاران می گویند تعلیق عضویت سوریه در این سازمان حکومت بشار اسد را منزوی تر از پیش می کند.
پاییز سال گذشته اتحادیه عرب سوریه را از این اتحادیه اخراج کرد.
از سوی دیگر در حالی که قرائن حاکی از گسترش درگیری های سوریه در خاک لبنان است چهار کشور عرب از شهروندان خود خواسته اند از لبنان خارج شوند.
درپی چندنمونه آدم ربایی از میان مسلمانان سنی در لبنان توسط یک طایفه پرقدرت شیعه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و کویت از شهروندان خود خواسته اند سریعتر خاک لبنان را ترک کنند.
طایفه شیعه ای که مسئولیت آدم ربایی ها در لبنان را به عهده گرفته می گوید انتقام ربوده شدن اعضای خود را در دمشق به دست شورشیان سوریه گرفته است.
شهروندان لبنان روز چهارشنبه بار دیگر به درگیری های سوریه کشانده شدند.در این روز جنگنده های سوریه به شهر ازاز در شمال حلب حمله کردند.برخی گزارش ها حکایت از کشته شدن ۳۰ نفر در این حملات دارد.
در میان مجروحان این حمله که در نزدیکی مرز سوریه و ترکیه صورت گرفت، هفت گروگان لبنانی قرار داشتند که از ماه می در اسارات شورشیان بودند.
گفته می شود ۴ گروگان دیگر نیز بعد ازاینکه ساختمان محل اقامتشان هدف حمله قرار گرفت ناپدید شده اند.
طایفه المقداد می گوید بیش از ۲۰ نفر را ربوده است.
این گروه مدعی است که ربوده شدگان به مخالفان سوریه ارتباط دارند.
فیلمی که توسط یک شبکه تلویزیونی حامی حکومت سوریه نمایش داده شده دو نفر از جمله یک افسر ارتش آزاد سوریه را نشان می دهد که در اسارت هستند.
براساس گزارش ها اغلب ربوده شدگان اهل سوریه هستند اما یک تاجر اهل ترکیه و یک تبعه سعودی نیز در میان آنها دیده می شود.
مخالفان سوریه می گویند کسانی را که در دمشق به گروگان گرفته اند به نمایندگی حزب الله لبنان برای حکومت سوریه می جنگیدند.
روز سه شنبه یک فیلم ویدیویی از حسن سالم المقداد توسط ربایندگانش منتشر شد. در این فیلم آقای المقداد در محاصره سه مرد مسلح با نقاب دیده می شود می گوید او جزء ۱۵۰۰ جنگجوی حزب الله لبنان بوده که اوایل ماه اوت وارد سوریه شده اند. قبیله المقداد و خانواده او این حرف ها را دروغ خوانده و رد کرده اند.
کوین کانلی خبرنگار بی بی سی در بیروت می گود طایفه المقداد که به باور بسیاری در قاچاق دست دارد به داشتن شاخه نظامی معروف است.
در حالی که طایفه المقداد تهدید کرده که به آدم ربایی های بیشتری دست خواهد زد خبرگزاری رسمی عربستان سعودی از قول یک مقام وزارت خارجه این کشور گفته تبعه های عربستان باید برای تامین امنیت خود از سفر به لبنان خودداری کنند.
یک مقام وزارت خارجه امارات متحده عربی نیز گفته بعد از دریافت اطالاعاتی در خصوص هدف قرار گرفتن تبعات خود با انتشار بیانیه ای به شهروندان خود هشداری مشابه داده است.
لبنان یکی از مقاصد پرطرفدار سفر در میان اتباع عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
 

۲۶ امرداد؛ سوگواری عمومی ملت ایران



۲۹۰ نفر از روزنا‌مه‌نگاران، فعالان سیاسی، و کنشگران مدنی در پیامی با همدردی با آسیب دیدگان زلزله آذربایجان شرقی از ایرانیان دعوت کردند تا ایرانیان همراه با خانواده‌های آسیب دیدگان روز پنجشنبه را در عزای ملی به سوگ بنشینند.
متن این پیام  به همراه امضا دعوت کنندگان به شرح زیر است:
امضاء کنندگان این پیام، ضمن همدردی با هموطنان آسیب‌دیده در زمین لرزه‌ی روز ۲۱ امردادماه آذربایجان شرقی، و با تسلیت به خانواده‌ی جان‌باختگان و زلزله‌زدگان، پنج‌شنبه 26 امرداد را چونان «عزای عمومی» برای ملت ایران به سوگ می‌نشینند.
از تمامی ایرانیان آزاده و آگاه در داخل و خارج از کشور می‌خواهیم آن‌گونه‌که در خور ملت ایران است، و به هر شکل و ترتیب ممکن، با همو‌طنان آذری همدلی و در کنار ایشان، به یاد قربانیان، سوگواری کنند.
آینده آزاد، شبنم آذر، شیرین آذرپور، شهیر آرامات، آریا آرام‌نژاد، عارف آزاد، الهام آزادی، محمد آقازاده، ساسان آقایی، گلبرگ آقاخانی، فرزانه ابراهیم‌زاده، حامد ابراهیمی‌نژاد، سمانه ابوالپور، فاطمه ابوالحسن‌لو، بهرام ابوالفتحی، هوتن ابوالفتحی، افسانه احمدی، محسن احمدی، سعید اردشیری، حسین اردکانی، محمد ارسی، میراردوان اسدی، ابراهیم اسکافی، غزل اسکندرنژاد، آزيتا اسكندريون، سعیده اسلامیه، سیدکوهزاد اسماعیلی، مرتضی اصلاحچی، امیر اعتدالی، روزبه اعتدالی، مهرنوش اعتمادی، سهیل اعرابی، مهدی افروزمنش، علی افشاری، گودرز اقتداری، مهدی اقدم، محمدجواد اکبرین، پروین امامی، سارا امت‌علی، مهسا امرآبادی، نزهت امیرآبادیان، مرضیه امیری، سعیده امین، مهدی امینی، شاهین انزلی، وهاب انصاری، لیدا ایاز، امید ایرانمهر، سولماز ایکدر، سما بابایی، میثم بادامچی، فرزانه بذرپور، فاریا بارلاس، مسعود باستانی، آزاده باقری، ایرج باقرزاده، نگین بانک، رضا باوفا، پروین بختیارنژاد، احسان بداغی، مهران براتی، محمد برقعی، علی بزرگیان، داود بشیری، منصور بلدزاده، کامیار بهرنگ، رضا بهزادیان‌نژاد، میلاد بهشتی، بهروز بیات، سحر بیاتی، بهاره بیدی، محسن بیگلربیگی، پرستو پارسایی، ایمان پاک‌نهاد، کتی پزشکی، سپیده پورآقایی، سعید پورحیدر، امید پورمحمدعلی، بیژن پیرزاده، عسل پیرزاده، خسرو تجربه‌کار، محمد تنگستانی، مرجان توحیدی، دلبر توکلی، مجید تولایی، شهرام تهرانی‌، فرنوش تهرانی، مهدی جامی، حسن جعفری، حمید جعفری، روناک جعفری، عاطفه جعفری، مریم جعفری، نسیم جعفری، زهرا جعفرزاده، سعیده جلادتی، بهناز جلالی‌پور، بنفشه جمالی، رضا جوشنی، نازگل جهانی، کامران جلیل، ابوالفضل حاجی‌زادگان، علی حکمت، مهسا حکمت، آرش حسینی پژوه، اسماعیل ختائی، مصطفی خسروی، مهراوه خوارزمی، محمد حسین خوربک، حسین داداشی، فریبا داودی مهاجر، پریسا درخشنده، لیلا درگاهی، شیرین دقیقیان، علی دهقان، تقی رحمانی، امیر رشیدی، آزیتا رضوان، شهرام رفیع‌زاده، فیروزه رمضان‌زاده، سیداکبر روحانی، فرهاد روحی‌، داود روشنی، محمد رهبر، نگار رهبر، نفیسه زارع کهن، مانی زرشکی، حمید زنگنه، حمید سالک، حسین سبحان‌ اللهی، هادی سبحانی، امیرحسین سراجی، سونیتا سراب‌پور، فریبرز سروش، لیلا سعادتی، شهین سعیدی، لادن سلامی، داریوش سلطانی، صدرا سمنانی رهبر، محمد سهیمی، رضا سیاوشی، احمد شاکری، زهره شاکری، علی شاکری، کاوه شاکری، کیوان شاکری، بهروز شاهرخ‌نیا، سجاد شاه‌مرادی، دانیال شایگان، مسعود شب افروز، صادق شجاعی، سولماز شریف، فرح شریف، صبا شعردوست، جواد شمس، رعنا شمس، سعید شمس، آرزو شهبازی، حمید شیرازی، کاوه شیرزاد، محمد صابر، محمد صابر عباسیان، محمد صادقی، بهنام صارمی، کوروش صحتی، بنیامین صدر، کارن صدرا، احمد صدری، محمود صدری، رضا صدیق، امیرحسین صدیق، حسن طالبی، سارا طاهری، ریحانه طباطبایی، علی طباطبایی، عطا طهرانچی، رضا طهماسبی، ضیا عابدی، پوریا عالمی، عسل عباسیان، علی عبدی، علی عبدوس، ساجده عرب‌سرخی، سهیل عربی، حسین علوی، ارشاد علیجانی، رضا علیجانی، فرهمند علیپور، میرحمید عمرانی، شهاب عموپور، فریده غائب، اسدالله غریقی، آبتین غفاری، صنم غیابی، فرشید فاریابی، رضا فانی یزدی، سایه فتحی، فرزانه فتحی، مجتبی فتحی، مسعود فتحی، پویان فخرایی، مانلی فخریان، میلاد فدایی اصل، فرهاد فرجاد، مهران فرجی، سمیرا فرخ‌منش، محمودرضا فرخیان، حسن فرشتیان، سروش فرهادیان، شروین فکری، ساناز قاضی‌زاده، آیدا قجر، مهدی قدیمی، جعفر قدیم‌خانی، رضا قریشی، امین قلعه‌ای، احسان قلمچی، مهدی قلی‌زاده اقدم، حمیدرضا قوچانی، بهروز کاظمی، نازنین کاظمی، نازنین کاظمی‌نوا، مرتضی کاظمیان، سعیده کردی‌نژاد، عزیز کرملو، حامد کریم‌قاسمی، مطهره کشاورز، امید کشتکار، سمیه کشوری، حسن کلانتری، علی کلایی، فرزین گلپاد، علیرضا لطفیان، مسعود لواسانی، ندا لهردی، احسان مازندرانی، حمید مافی، جواد متولی، پرستو متین‌زاده، فرحناز محمدی، ملیحه محمدی، مهدی محمودیان، مرتضی‌ محیط، علی‌ مختاری، فرید مرجایی، حنیف مزروعی، علی مزروعی، عاطفه مسعودشاهی، امیرحسین مصلی، مهدی مظفری، یاسر معصومی، امیر معماریان، حسین مقدّم، فهیمه ملتی، پروین ملک، لیلا ملک محمدی، رضا منصور خانکی، احسان منصوری، آمنه موسوی، پژمان موسوی، سیدابراهیم موسوی، شبنم موسوی خصال، مینو مومنی، اکبر مهدی، محمدحسین مهرزاد، محسن مهیمنی، رضا میر، مسعود میر، حمیدرضا میرزاده، غفور میرزایی، یاسر میردامادی، مرتضی ناعمه، محمد ناظریان، حسن نایب هاشم، حمید ندائی، محمدحسین نجاتی، مجتبی نجفی، طیبه نصرالهی، محمد نظریان، پانته‌آ نقوی، محمدسجاد نقوی، فریدون نقیبی، یاسین نمکچیان، مهدی نوذر، شاهین نوربخش، مهدی نوربخش، حسین نورانی‌نژاد، فرشاد نوروزپور، منوچهر نوروزیان، شهری نیک‌اختر، میثم وره‌چهر، اعظم ویسمه، احمد هادوی، واهاگ هاکوبیان، علی هنری، مهدی یارمحمدی، اشکان یزدچی، مجید یوسفی، حسن یوسفی اشکوری، حسن یونسی،

مسعود باستانی: بر قلم شلاق زده اند



مسعود باستانی روزنامه نگار محبوس در زندان رجایی شهر در یادداشتی با اشاره به حادثه تلخ زلزله آذربایجان و همزمانی آن با اجرای حکم شلاق ۱۳ زندانی سیاسی در زندان اوین که تعدادی از آنان روزنامه نگار بوده اند نوشته است: این روزها، روزهایی است که بی اختیار بخاطر کار روزنامه نگاری، پرسش گری در ذهن آدمی تقویت می شود، پرسشگری که ۱۰ سال است ذهنم را اشغال کرده است. روزهایی که اندکی آزادی می خواهم تا پرسش هایم را بپرسم و حال آتش پرسیدن درباره زلزله اهر و سوال در باره مراسم شلاق زنان در اوین همه وجودم را پر کرده است.
به گزارش کلمه، در بخشی از این یادداشت آورده است: باید سوال بپرسیم از شلاق های اوین و اینکه این تازیانه ها پاسخ به کدام رویای این روزنامه نگاران بود؟ مزدک علی نظری که روزنامه نگاری را برای صلح می خواست و صلح را برای روزنامه نگاری، سیامک قادری روزنامه نگاری که از آسیب های اجتماعی می نوشت و خوب به خاطر دارم که وقتی دید همه خبرنگاران بر حادثه بم تمرکز کرده اند او راهی “بروات” شد تا روایت تازه ایی را از ناگفته های زلزله بم بنویسید، رحمان بوذری روزنامه نگار و دوست نادیده ام که ذکر کارهای خوب اش را شنیده ام و چندین بار مقالاتش در روزنامه شرق خوانده ام. رحمان، مزدک و سیامک به راستی این تازیانه پاسخ به کدام رویای شما بود؟ و کدام سوال ممنوعه را با شلاق پاسخ گرفتید؟
مسعود باستانی از تاریخ ۱۴ تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به شش سال زندان محکوم شده است. وی تا بهمن ماه ۱۳۸۸ در زندان اوین به سر می‌برد، اما در تاریخ پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸ در اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر که محل نگهداری مجرمین خطرناک است، منتقل شده و اکنون در این زندان نگهداری می شود.
متن کامل این یادداشت که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
اصلا مهم نیست که حکم را با چه کیفیتی اجرا کرده اند، اصلامهم نیست که آیا جای شلاق بر بدن روزنامه نگاران باقی می ماند یا خیر، که برای اجرای حکم شلاق در آزادی قریب الوقوع آنان چه تاثیری خواهد داشت، اصلا مهم نیست که این یادداشت بر مرخصی احتمالی من که قرار است بعد از ۳ سال حبس ۳ روز را در کنار خانواده و به یاد همسر زندانی ام سپری کنم اثر خواهد داشت یا خیر.
اکنون مهمترین چیز برایم این است که قلم را شلاق زده اند. روزهایی که آذربایجان لرزیده است و دلم سخت گرفته، روزهایی که بیش از هر زمان دیگری خاطرات خبرنگاری از زلزله در ذهنم چرخ می زند.
این روزها، روزهایی است که بی اختیار بخاطر کار روزنامه نگاری، پرسش گری در ذهن آدمی تقویت می شود، پرسشگری که ۱۰ سال است ذهنم را اشغال کرده است. روزهایی که اندکی آزادی می خواهم تا پرسش هایم را بپرسم و حال آتش پرسیدن درباره زلزله اهر و سوال در باره مراسم شلاق زنان در اوین همه وجودم را پر کرده است.
روزهایی که بایستی روانه آذربایجان می شدیم و بجای درد شلاق، از درد مردم می نوشتیم از دردهایی که هست و امکاناتی که نیست روزهایی که باید می پرسیدیم، روزهایی که باید براش می نوشتیم درباره زندگی در چادر و پیرامون کمبود پتو و دارو، سوال می پرسیدیم، درباره نحوه نگهداری از کودکان بی سرپرست، گزارش می نوشتیم از آنانی که داوطلبانه از سراسر دنیا به یاری حادثه دیدگان ما می آیند و ساعت ها در فرودگاه ها بخاطر ویزا معطل می مانند. پرسش می کردیم در باره زندگی یک خانواده آذری در یک چادر کوچک فاقد امکانات اولیه بدون حمام و دستشویی، و دوباره سوال می پرسیدم درباره غفلت یک روزه رسانه های رسمی کشور و تاخیر تیم های امداد و نجات درساعت های طلایی همانند زلزله بم و بر اساس آن با تجربه های پیشین گزارش می نوشتیم، درباره تشکیل یک ستاد داوطلبانه مردمی برای عیادت مجروحان که در غربت روی تخت بیمارستان در شهری کیلومترها دور تر از خانه و کاشانه خود بستری هستند و کسی از آنان عیادت نمی کند.
درباره بیمارستان های صحرایی و مواد غذایی که به آسیب دیده گان زلزله داده می شود. از چگونگی توزیع وسائل در پراکندگی مناطق آسیب دیده خبردار نمی شدیم. گزارش می نوشتیم درباره نیاز مردمان منطقه به کمک های روحی و روانی چرا که عده ایی از زلزله زدگان طی چند ساعت جنازه چندتن از اعضای خانواده خویش را به دست خود به خاک سپرده بودند و سوال می پرسیدیم درباره آموزش کودکان روستایی که مدرسه کوچکشان ویران شده بود. سوال می پرسیدیم درباره دولتمردان که اگر دیر بحنبند به زودی خانواده های چادر نشین گرفتار سرمای شدید آن منطقه خواهند شد.
کار ما روزنامه نگاران همین بود، گزارش نویسی و طرح پرسش، چراکه اگر پرسشی نباشد پاسخی در کار نیست و کمبودی دیده نخواهد شد ولی گویا این روزها تعدادی از پرسش گران در زندان محبوسند و شاید هم پاسخشان را با شلاق می دهند.
اما افسوس که حالا باید سوال بپرسیم از شلاق های اوین و اینکه این تازیانه ها پاسخ به کدام رویای این روزنامه نگاران بود؟ مزدک علی نظری که روزنامه نگاری را برای صلح می خواست و صلح را برای روزنامه نگاری، سیامک قادری روزنامه نگاری که از آسیب های اجتماعی می نوشت و خوب به خاطر دارم که وقتی دید همه خبرنگاران بر حادثه بم تمرکز کرده اند او راهی “بروات” شد تا روایت تازه ایی را از ناگفته های زلزله بم بنویسید، رحمان بوذری روزنامه نگار و دوست نادیده ام که ذکر کارهای خوب اش را شنیده ام و چندین بار مقالاتش در روزنامه شرق خوانده ام. رحمان، مزدک و سیامک به راستی این تازیانه پاسخ به کدام رویای شما بود؟ و کدام سوال ممنوعه را با شلاق پاسخ گرفتید؟
هنوز یادم هست روزهایی که را که در سال ۸۴ من هم بر اساس حکمی از دادگاه انقلاب به شلاق و حبس محکوم شده بودم به جرم خبرنگاری و حضور در بیمارستان میلاد، در زندان اوین ساکن شده بودم. آن روزها خیلی ها گفتند و نوشتند که فلانی را به زندان ببرید و حبس کنید، اصلا او را تبعید کنید و یا مثل گالیله تا مرز گیوتین جلو ببرید اما مسعود را شلاق نزنید چرا که حکم شلاق برای روزنامه نگاری یعنی شلاق بر تن قلم، چرا که روزنامه نگاری یعنی قلم و شلاق بر تن روزنامه نگار یعنی بی حرمتی قلم، تازیانه بر حرمت قلم.
مرداد ماه ۹۱
مسعود باستانی
رجایی شهر

۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

از وضعیت موسوی،کروبی و رهنورد آگاه شوید



اتحاد جمهوریخواهان ایران در نامه ای سرگشاده به بان کی مون و سران کشورهای غیر متعهد شرکت کننده در اجلاس غیر متعهدها ضمن اشاره به حصر کروبی،موسوی و رهنورد و زندانی شدن بسیاری از مقامات سابق دولتی خواستار اطلاع از وضعیت آنها در طول اقامتشان در تهران شدند.
به گزارش ملی – مذهبی، رونوشت این نامه به روسای جمهور کشورهای غیر متعهدو یا دفاتر نمایندگی و سفارت خانه های این کشورها ارسال شده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
نامه سرگشاده
به دبیرکل سازمان ملل و
سران کشورهای غیر متعهد شرکت کننده در همایش تهران
از: هیات اجرائیۀ اتحاد جمهوریخواهان ایران
به: عالیجناب بانکی مون
مقام محترم ریاست جمهوری،
عالیجناب، ما از مشارکت شما در همایش سران کشور های غیر متعهد در نهم شهریور ۱۳۹۱ در تهران استقبال می کنیم. این رخداد را به مثابۀ کوششی نوید بخش در پی یافتن راهی برای حل مشکلات دنیای امروز میانگاریم.
مانیز به سهم خود مایلیم در این رخداد مشارکت ورزیم و خاطر شریف را مستحضر کنیم که جنابعالی با دولتی وارد تماس می شوید که پیوسته حقوق بشر و اصول دمکراسی را نقض می کند.
سال هاست که جمهوری اسلامی تعداد پرشماری از مخالفین سیاسی، کنشگران حقوق بشر، روزنامه نگاران، وکلای مدافع حقوقی، کنشگران حقوق زنان، و پاره ای از پیروان مذاهب (بهائی و دراویش) را سرکوب، رندانی، شکنجه و اعدام کرده است.
در پی تقلب انتخاباتی خرداد ۸۸ موج نوینی از سرکوب ها بر ضد کاندیدا های قانونی ریاست جمهوری، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و پشتیبانان شان آغاز شد. تظاهرات مسالمت آمیز شهروندان ایران که بر ضد دزدیدن رأی شان با شعار “رأی من کو” گردآمده بودند با قساوت تمام مورد تهاجم نیروهای دولتی قرار گرفت. معترضین با شقاوتی مفرط مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بسیاری از آنان تحت شرایط غیر انسانی دستگیر و زندانی شدند و معرض شکنجه و قتل قرار گرفتند.
اکنون سه سال از این اتفاقات گذشته است امّا هنوز صد ها نفر از شهروندان زندانی به شمول آقای موسوی و همسرشان خانم زهرا رهنورد، آقای مهدی کروبی همراه با شماری از مقامات بلند پایه در دولت رئیس جمهور پیشین آقای خاتمی در زندان نگهداشته شده اند.
عالیجناب، ما با کمال احترام از شما استدعا داریم که در دوران اقامت تان در تهران و تماس با همتایان خود در جمهوری اسلامی به سرنوشت این شهروندان بذل توجه کنید و از چند و چون وضعیت ایشان جویا شوید.
با بهترین آرزوها برای شما و برای همایش کشور های غیر متعهد.
هیات سیاسی اجرائی
اتحاد جمهوریخواهان ایران
۲۰ مرداد ۱۳۹۱
۱۲ اوت ۲۰۱۲
رونوشت این نامه به روسای جمهور کشورهای غیر متعهد
و یا دفاتر نمایندگی و سفارت خانه های این کشورها ارسال شده است

گزارش وزیر علوم از اسلامی کردن دانشگاه‌ها



کامران دانشجو وزیر علوم دولت محمود احمدی نژاد که از بدو تصدی این مسئولیت همواره به دنبال اجرای سیاست های موسوم به اسلامی کردن دانشگاه ها بوده، در جدیدترین اظهار نظر خود گفته که «قطعا اگر دانشگاه‌های ما از ابتدا جهت‌گیری بومی داشتند، شاهد پیشرفت‌ها و دستاوردهای بیشتری بودیم.»
وزیر علوم دولت دهم تغییر ۴۰۰ سرفصل و برنامه درسی دانشگاه‌ها، ایجاد ۱۰ دانشگاه ویژه دختران، بازگشت گفتمان انقلاب، اصرار بر جاری و ساری کردن احکام شرع اسلام، حرکت به سوی علم توامان با دین و تولید علم جهت‌دار را از جمله اقدامات وزارت علوم در این زمینه اعلام کرده و گفته که «با حمایت دولت دهم و احمدی نژاد، مراجع عظام و حوزه‌های علمیه، نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌، مردم شریف ایران اسلامی و جامعه ولایتمدار دانشگاهی در راستای حرکت به سوی دانشگاهی اسلامی-ایرانی صورت گرفته است.»   
کامران دانشجو با تاکید بر ضرورت «اسلامی شدن دانشگاه‌ها» می گوید: «اگر ایجاد دانشگاه به سبک غربی را گسترش دهیم، هیچ مخالفتی از سوی دشمن ابراز نمی‌شود زیرا با سرمایه خودمان فرهنگ غرب را در کشور خودمان گسترش می‌دهیم.»
طرح موسوم به اسلامی کردن دانشگاه ها مدت هاست که بنا به خواست آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در دستور کار متولیان امر آموزش در کشور قرار گرفته است.
در کنار وزارت علوم، قوه قضائیه جمهوری اسلامی نیز به حمایت از این طرح می پردازد و چندی پیش صادق آملی لاریجانی رئیس دستگاه قضایی کشور «بازنگری در علوم انسانی» را «یک امر مهم» دانسته و گفته بود: «کار در این مسیر مجاهدت است؛ چرا که کمتر از جهاد و جنگ نیست».
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی «بسیاری از علوم انسانی» را «موجب بی ‌اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی» و مروج «ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی» دانست و از افزایش کمی تعداد دانشجویان علوم اسلامی در دانشگاه ‌ها انتقاد کرد.
خامنه ای به «مراکز تصمیم‌گیری اعم از دولت، مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی» دستور داد تا حذف این گونه علوم را از برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها پی‌گیری کنند.
آیت ‌الله علی خامنه‌ای بارها در سخنان خود دانشگاه را عرصه «جنگ و مبارزه ‌نرم»، دانشجویان را «افسران جوان این جبهه» و استادان را «فرماندهان جبهه‌جنگ نرم» لقب داده و از تحصیل حدود دومیلیون دانشجو از سه میلیون و نیم دانشجوی کشور در رشته‌ های علوم انسانی ابراز نگرانی کرده است.
فضای امنیتی و سرد در دانشگاه هنر سوره
تارنمای دانشجو نیوز از منابع خبری دانشجویی در گزارشی از وضعیت دانشگاه هنر سوره، به نقل از یکی از دانشجویان این دانشگاه از فضای امنیتی و سرد حاکم بر دانشگاه هنر سوره خبر داده و نوشته که این دانشگاه نیز همانند بسیاری از دانشگاه های کشور، در سال های اخیر و به ویژه پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ فضای امنیتی و سردی را می گذراند.
این گزارش می افزاید که «دانشجویان سوره، قربانی سیاست های متناقض مسئولان شده اند؛ فضای دانشگاه روز به روز امنیتی تر می شود، و حوزه ی اختیارات دانشجویان کمتر. سوره تبدیل به حوزه ی علمیه ای خنثی و منفعل شده است، که آرمان های دانشجویان هنرش رفته رفته سقوط می کند.»
این گزارش با اشاره به اعمال محدودیت های بسیار برای دانشجویان هنر این دانشگاه از سوی حراست از «سخت گیری های زیاد، ممنوع الورود کردن ده ها تن از دانشجوها، تعلیق کردن آن ها، و پرونده سازی» برای دانشجویان خبر داده است.
بر اساس این گزارش «مصاحبه ی دانشگاه سوره از دو بخش عقیدتی-سیاسی و تخصصی تشکیل شده است» هر چند مصاحبه ی عقیدتی-سیاسی در اولویت قرار دارد و سوالاتی نظیر «کاندیدای منتخب شما در انتخابات، شرکت در نمازجمعه و مقررات اجرای آن، توانایی قرائت قرآن، دستورات نماز و روزه و خمس و زکات و...» را شامل می شود.
این گزارش در پایان به تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه هنر سوره در  ٧  اردیبهشت  ١٣٩٠ اشاره کرده و این روز را برای دانشجویان این دانشگاه «به یادماندنی» توصیف کرده و از «ممنوع الورود شدن شش نفر از دانشجوها» پس از برگزاری این تجمع اعتراضی در محوطه دانشگاه که با صدور بیانیه ای از سوی دانشجویان معترض همراه شد خبر داده است.
دانشجو: فقط ۱۰ درصد تفکیک جنسیتی کردیم
سرانجام کامران دانشجو، وزیر علوم و آموزش عالی از سوی نمایندگان مجلس احضار شد تا در خصوص دلایل و دامنۀ تفکیک جنسیتی در دانشگاه های کشور که به زیان دانشجویان دختر تمام شده توضیحاتی ارایه بدهد.
کامران دانشجو مدعی شد که تنها پنج درصد رشته های دانشگاهی کشور اختصاصاً دختران دانشجو و پنج درصد دیگر انحصاراً پسران دانشجو می پذیرند.
به بیان دیگر، وزیر علوم تلویحاً اعتراف کرد که دست کم ده درصد رشته های دانشگاه های کشور بر اساس معیار تفکیک جنسیتی در سال تحصیلی جدید سازماندهی شده اند.
کامران دانشجو سپس رسانه های خارج از کشور را به جنجال آفرینی در خصوص تفکیک جنسیتی در دانشگاه های کشور متهم کرد.
با این حال، خبرگزاری رسمی مهر در روزهای اخیر در گزارشی مفصل با استناد به داده های وزارت علوم خبر داد که از مهر ماه آینده دست کم ۳۶ دانشگاه کشور از پذیرش دختران در ۷۷ رشته خودداری خواهند کرد که در برگیرندۀ بخش اعظم رشته های تحصیلی دانشگاهی است. دامنۀ این تفکیک تا آنجاست که دانشجویان از این طرح نه به عنوان تفکیک جنسیتی، بلکه به عنوان نوعی ستیز آشکار علیه زنان یاد کرده اند.
در نامه ای که دانشجویان دفتر تحکیم وحدت در روزهای گذشته خطاب به آیت الله خامنه ای نوشتند اعلام شد که تفکیک جنسیتی نه حتی در ۳۶ دانشگاه کشور، بلکه در بیش از ۶۰ دانشگاه ایران به اجرا گذاشته شده است که در اصل جزیی از طرح گسترش خودکامگی و استبداد در دانشگاه های ایران است.
در ادامه دانشگاه تهران نیز در اقدامی بی‌سابقه حاضر به اعمال سهمیه معدل ورود به مقطع کارشناسی ارشد برای دختران رشته معدن نیست.
این در حالی است که این دانشجویان به امید داشتن سهمیه شاگرد اولی، فرصت شرکت در کنکور کارشناسی ارشد را از دست داده‌اند.
تعطیلی کلاس‌ها در اوقات نماز
این هفته مهدی قریشی٬ مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ارومیه از تعطیلی کلاس‌ها در اوقات نماز خبر داده است.
مسئول نهاد نمایندگی آیت الله خامنه ای در دانشگاه ارومیه گفته که «برپایی کلاس‌ها در اوقات نماز مانع حضور اساتید و دانشجویان در نماز جماعت دانشگاه‌ها می‌‍شود»
مهدی قریشی در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجو، از رسانه های نزدیک به نهادهای امنیتی، «جهت دهی دانشجو به سمت ارزش های انسانی و رشد و شکوفایی استعدادهای آنان» را از جمله رسالت های اساتید دانشگاه در ارتباط با اقامه نماز را عنوان کرده است.
قریشی برپایی کلاس ها در اوقات نماز را مانع حضور اساتید و دانشجویان در نماز جماعت دانشگاه ها دانسته و گفته که «برای برطرف کردن این مانع باید قبل از شروع ترم تحصیلی جدید بر اساس فصل و ساعات شرعی، پیش بینی های لازم انجام گیرد.»
رشته های هسته‌ای ۴ برابر تسهیلات بیشتر دریافت خواهند کرد
در حالی که وزیر علوم از افزایش رقم وام مسکن دانشجویی برای دانشجویان متاهل تا سقف ۲۵۰ هزار تومان و برای دانشجویان مجرد تا ۱۰۰ هزار تومان خبر می دهد اما این رقم برای دانشجویان رشته های دارای گرایش هسته ای ۴ برابر در نظر گرفته شده است.
به گفته دانشجو، دانشجویان رشته‌های مرتبط با دانش هسته‌ای می‌توانند تا چهار برابر دیگر دانشجویان از وام‌ها و تسهیلات صندوق رفاه بهره‌مند شوند.
"وام دانش هسته ای" به تازگی از سوی صندوق رفاه وزارت علوم برای آن دسته از دانشجویان که در رشته های مرتبط هسته ای تحصیل می کنند، طراحی شده است.
به گفته گودرزی قائم مقام صندوق رفاه دانشجویان، این وام شامل وام‌های مسکن، ضروری، تحصیلی و شهریه است و تا سقف هزینه ای که دانشجویان برای رشته های خود می پردازند، پرداخت می شود.
تفتیش بدنی خانم‌ها در دانشگاه تهران
در خبرها آمده بود که خانواده‌هایی که در شبهای قدر امسال برای مراسم احیا به مسجد دانشگاه تهران رفته‌اند، با اقدامی عجیب از سوی حراست دانشگاه تهران مواجه شده اند.
در شبهای ۱۹ و ۲۱ ماه مبارک رمضان، ماموران حراست دانشگاه تهران، اقدام به تفتیش خانواده‌های شرکت کننده (آقایان و خانم‌ها و حتی کودکان) در این مراسم کرده‌اند.
اگرچه گفته شده که این تفتیش با دستگاه‌های دستی الکترونیکی انجام می شود، اما نکته قابل توجه آن است که خانم‌ها هم در مبادی ورودی دانشگاه تهران توسط آقایان بازرسی می شوند؛ به این شکل که مامور مرد حراست دانشگاه، راکت الکترونیکی خود را دور تا دور بدن زنان حرکت می دهد و در صورت به صدا درآمدن آژیر آن، باید کیف یا وسایل شخصی خانم‌ها را مورد بازرسی ریزتر قرار دهد!
این اقدام در ۲ شب قدر گذشته سال جاری مورد اعتراض برخی خانواده‌های شرکت‌کننده در این مراسم قرار گرفته است.
کلانتری مسوول نهاد نمایندگی رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاه تهران در این باره گفته که «تفتیش دستی به هیچ عنوان صورت نگرفته است.»
وی با بیان اینکه به دلیل اخطارهای امنیتی، امسال بستر احتیاط فراهم شده است، می گوید: «شرایط منطقه به گونه‌ای است که باید احتیاط لازم صورت گیرد.»
تعطیلی ۶ روزه دانشگاه‌های تهران
و خبر آخر این که با توجه به برگزاری اجلاس عدم تعهد در ایران، کلیه دانشگاه های شهر تهران برای ٦ روز تعطیل خواهند بود.
دانشگاه تهران در اطلاعیه ای اعلام کرده است که با توجه به برگزاری اجلاس عدم تعهد در شهر تهران کل دانشگاه‌ها و ادارات شهر تهران از ٦ شهریور الی ١١ شهریور ماه تعطیل است.
محمدرضا فرقانی، سخنگوی شانزدهمین اجلاس جنبش عدم تعهد، پیش از این اعلام کرده بود که به خاطر ترافیک تهران و همچنین حجم بالای میهمانان شرکت‌کننده تدابیری در جهت تعطیلی تهران اندیشیده شده است.
بر اساس اظهارات فرقانی ایران برای ١٣٨ کشور عضو اصلی و ناظر این جنبش دعوتنامه فرستاده و تاکنون ٣١ کشور اعلام کرده‌اند که به صورت قطعی در سطح سران یعنی رییس‌جمهور یا نخست‌وزیر شرکت می‌کنند.
برگزاری اجلاس یک هفته‌ای سران عدم تعهد در تهران یکی از پر هزینه‌ترین برنامه‌هایی است که طی سال‌های اخیر در ایران برگزار می‌شود.
در هفته جاری سایت «دی‌نیوز» از خرید ۵۰ میلیارد تومانی ۲۰۰ خودروی بنز فوق لوکس برای مهمانان شرکت کننده در این اجلاس خبر داده بود.
همچنین قائم مقام سازمان گردشگری کشور نیز از هزینه ۱۰۰میلیارد تومانی خبر داده بود.
مقام‌های جمهوری اسلامی تلاش‌های گسترده‌ای برای برگزاری این اجلاس آغاز کرده‌اند و قصد دارند با دعوت تمام سران اعضای این جنبش٬ بهره‌برداری‌های گسترده‌ای از این مراسم کنند.

۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

رهبری را با واقعیات روبرو کنید



سیدمصطفی تاج زاده، عضو ارشد جبهه مشارکت در نامه ای به علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، منطق دوگانه، و تناقضی که دستگاه دیپلماسی با آن روبروست را تشریح کرد و از آقای صالحی خواست  به جای چوب حراج زدن به سرمایه های کشور، رهبری را با واقعیات روبرو کند.
این زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه زندان اوین با بیان اینکه "من در زندان انفرادی یاد گرفته‌ام چگونه عزم زندانبانان حاکم را در ایجاد محدودیت و ایزوله کردن و بی‌خبری زندانی از جهان خارج را به چالش بکشم و با سفید خوانی به حقایق و اطلاعات پشت پرده و مسکوت در رسانه‌هاکه حاکمان از بیان آن اجتناب می‌کنند، پی ببرم"، نوشته است: می توانم با اطمینان بگویم که دستگاه دیپلماسی کشور ماموریت یافته تا آنجا که می تواند نسخه بازسازی شده روش قذافی قبل از قیام های عربی را در سازش با خارجی ها پیاده کند و نشان دهد اعطای امتیازات و باج‌های سنگین اقتصادی و سیاسی به روسیه و چین و چوب حراج زدن به ثروت ملی و فروش محموله‌های نفت سرگردان در دریا‌ها به بهای اندک و عشوه‌گری‌های اقتصادی در برابر اروپا و آمریکا با عرضه ظرفیت‌های ایران در همکاری‌های اقتصادی!! حلقه مکمل سیاست سازش ناپذیری در برابر ملت و لجاجت در برابر مطالبات بر حق شهروندان است."
آقای تاج زاده در نامه ی خود با طرح این نکته که جمهوری اسلامی ایران امروز آشکارا خواهان گفت و گو و مذاکره با طرف‌های آمریکایی و اروپایی جهت حل بحران هسته‌ای است، پرسیده است: چرا مذاکره و گفت و گو با قدرت‌های خارجی و وارد شدن به توافقات گام‌به گام و تأمین کننده منافع هر دو طرف امری معقول و پسندیده است اما چنین مذاکره و گفت‌وگویی با شهروندان خود که به افزایش قدرت ملی در برابر بیگانگان می‌انجامد امری ناممکن؟ آیا باید با امریکا و دول غربی به زبان “گفتمان” سخن گفت و با شهروندان خودی و منتقد به زبان زندان؟
عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در انتهای نامه خود هشدار داده است: به جای نادیده‌گرفتن این تناقض و نشان دادن در باغ سبز و چوب حراج زدن به منافع و منابع کشور به امید واهی راضی کردن طرف‌های خارجی به پایان دادن به فشارها و تهدیدها و تحریم‌ها، بخشی از این تلاش را مصروف عرضه واقعیات جهانی به رهبری و قانع کردن ایشان به تجدید نظر در اداره کشور فرمایید که تا در داخل در بر همین پاشنه می‌چرخد، نه کابوس‌های شبانه را پایانی خواهد بود و نه طمع حرامیان به این خانه را اتمامی.
به گزارش کلمه متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای صالحی وزیر محترم امور خارجه
تجربه چند ساله زندان انفرادی که خود شکنجه مجسم و مجسمه شکنجه مستمر است، به من آموخته است که چگونه به خارج از این چهار دیواری سرد نقب بزنم و از ورای حصارهای بتونی و آهنین محدودیت‌های خبری، حقایق نهفته در پشت پرده نظام را ببینم و معانی پنهان در اظهارات مقامات را دریابم.
دوستی اهل فضل می‌گفت آن چه به انسان در مقام یک متفکر هنر اندیشیدن و درکی عمیق از امور می‌بخشد، مطالعه انبوه و خواندن سطور سیاه کتاب‌ها نیست بلکه خواندن معانی نهفته در فضای سفید میان سطور است، که مؤلفان به هر علت یا دلیل یا قصد بیان آن را ندارند و یا حتی بدان خودآگاهی ندارند. این سفید خوانی بیش از سیاه خوانی به آگاهی انسان ژرفا می‌بخشد و من در زندان انفرادی یادگرفته‌ام چگونه عزم زندانبانان حاکم را در ایجاد محدودیت و ایزوله کردن و بی‌خبری زندانی از جهان خارج را به چالش بکشم و با سفید خوانی به حقایق و اطلاعات پشت پرده و مسکوت در رسانه‌هاکه حاکمان از بیان آن اجتناب می‌کنند، پی ببرم.
فی المثل وقتی نظامیان و نیروهای امنیتی نظامی بر خلاف گذشته دیگر پشت سرهم بیانیه‌های سیاسی صادر نمی‌کنند و فرماندهان و سرداران کمتر در باره نحوه مهندسی و مدیریت انتخابات و نحوه مهندسی امنیتی جامعه سیاسی سخن می‌گویند، می‌توانم بفهمم که در پس پرده صراحتاً به آن‌ها تذکر داده شده که بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های سیاسی – نظامی آنان به وضوح لو دهنده ماهیت انتخابات صوری شاهانه است و باید بیش از گذشته مراقب اظهارات و مواضع خود باشند و حفظ ظاهر کنند و وقفه‌ای هر چند کوتاه در مسیر خود افشاگری‌های غیر عاقلانه ایجاد کنند. یا مثلاً وقتی در صدر اخبار رسانه ملی از انبوه مشتریان نفت ایران خبرداده می‌شود و گوینده اخبار با شور و شوقی تصنعی و مضحک از انبوه کشتی‌هایی خبر می‌دهد که برای بارگیری نفت به سوی پایانه‌های صدور نفت ایران در حرکت‌اند، به روشنی می‌توانم بفهمم که آن قطعنامه‌های ورق‌پاره متأسفانه کار خود را کرده است.
یا وقتی خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران دوربین به دست و پرانگیزه‌تر از خبرنگاران سیمای بعث سوریه درخیابان‌های دمشق به راه می‌افتد و با شهروندان خوشبخت سوری!! مصاحبه می‌کند تا نشان دهد دمشق چقدر آرام است، می‌توانم بفهمم که مواضع لجوجانه و کینه‌توزانه بشاراسد و سرکوب منتقدان و مخالفان چگونه سوریه را رفته رفته به کام هیولای جنگ داخلی فروبرده است و حاکمان کنونی ایران تا چه اندازه در برابر واقعیت و در پذیرش اشتباهات راهبردی خود در حمایت از رژیم سوریه در برابر مردمش، لجاجت و سرسختی به خرج می‌دهند.
یا وقتی بر واقع‌گرایی در ضمن آرمان‌گرایی تأکید می‌شود می‌توانم به وضوح دریابم که اقدامات شعاری تحت عنوان پایبندی به آرمان‌های انقلاب چه بلایی بر سر کشور آورده و طوفان دریا چگونه واقعیت خود را به خشایارشاه نمایانده است به طوری‌که حتی بدنه وفادار را نیز نگران و بیمناک کرده و در نتیجه باید به بدنه اطمینان و روحیه داد که ما کاملاً به واقعیت توجه داریم و به هر ضرب و زوری به آن‌ها قبولاند که این گرانی و تورم و بیکاری، نرخ رشد صفر درصدی و فقر و فساد و تبعیض و انزو در جهان را که می‌بینند وهم و خیال و واقعیت سازی دشمن است و واقعیت این است که دشمن در بهمن گیر کرده و ما چیزی نمانده که به قله برسیم.
بر همین سیاق به شما نیز می توانم با اطمینان بگویم که دستگاه دیپلماسی کشور ماموریت یافته تا آنجا که می تواند نسخه بازسازی شده روش قذافی قبل از قیام های عربی رادر سازش باخارجی ها پیاده کند و نشان دهد اعطای امتیازات و باج‌های سنگین اقتصادی و سیاسی به روسیه و چین و چوب حراج زدن به ثروت ملی و فروش محموله‌های نفت سرگردان در دریا‌ها به بهای اندک و عشوه‌گری‌های اقتصادی در برابر اروپا و آمریکا با عرضه ظرفیت‌های ایران در همکاری‌های اقتصادی!! حلقه مکمل سیاست سازش ناپذیری در برابر ملت و لجاجت در برابر مطالبات بر حق شهروندان است.
با توجه به اینکه جنابعالی تاکنون کوشش کرده‌اید تصویری اخلاقی از خودتان ارائه دهید و در محاصره دنیایی از بی‌اخلاقی‌های دولتی و سیاسی اطراف خود، متفاوت جلوه کنید، می‌توانم به راحتی عمق ناراحتی شما را از پیشبرد وظیفه دشوار و متناقض نمایی که در شرایط اسف بار کنونی برعهده دستگاه دیپلماسی کشور نهاده شده تصور کنم. منظورم تناقضی است که از ماهیت معیارهای دوگانه اخلاقی و سیاسی برمی خیزد و من سال ها قبل طی مقاله‌ای در مجله آیین بدان پرداخته و در کمال خیرخواهی خطرات آن را برای بقای نظام بیان کرده‌‌ام در آن مقاله تأکید کردم:
“در عصر ارتباطات و جهانی شدن، باید تکلیف خود را با استانداردهای دوگانه روشن کنیم، در غیر این صورت نه تنها در عرصة سیاست معیاری اخلاقی برای ارزیابی عملکردها نداریم، بلکه از بعد نظری نیز با تناقضاتی جدی مواجه می‌شویم. افزون بر آن، بی‌توجهی به این مسأله می‌تواند به منافع ملی و حتی منافع حیاتی کشور آسیب بزند و آن را در وضعیتی مخاطره‌آمیز قرار دهد.”
اگرچه اکنون خطر مذکور در خانه مشترک و عزیز ما ایران را کوبیده است اما در همان حال با آشکار شدن سرشت دوگانه مواضع نظام حاکم فرصتی بی نظیر برای به قاعده درآوردن آن آشفته گویی ها و ایجاد توازن بین گفتار و کردار و بین آنچه که به خارجی ها گفته می شود و آنچه که فی الواقع در داخل و در مواجهه با حقوق مسلم شهروندان اعمال می شود به وجود آمده است.
در آن مقاله از جمله پرسیده بودم “آیا نقض حقوق مدنی منتقدان حکومت و جلوگیری از تشکیل حزب یا غیرقانونی خواندن احزاب آنان و ممانعت از فعالیت آزاد و علنی و امن احزاب منتقد، در کشوری موجه است و در کشوری دیگر ناموجه؟”
جمهوری اسلامی ایران امروز آشکارا خواهان گفت و گو و مذاکره با طرف‌های آمریکایی و اروپایی جهت حل بحران هسته‌ای است. رئیس تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران آشکارا می‌گوید که سیاست گام به گام را پذیرفته و خواهان آن است که با هر گامی که ایران در صرفنظر کردن از حقوق خود و یا تأمین خواسته‌های طرف مقابل بر می‌دارد طرف اروپایی و آمریکایی نیز گامی در جهت تأمین خواسته‌های حداقلی ایران بردارد. اکنون در ادامه همان پرسش هایی که پاسخش را به زبان زندان و کیفرخواست گرفتم می پرسم:
چرا مذاکره و گفت و گو با قدرت‌های خارجی و وارد شدن به توافقات گام‌به گام و تأمین کننده منافع هر دو طرف امری معقول و پسندیده است اما چنین مذاکره و گفت‌وگویی با شهروندان خود که به افزایش قدرت ملی در برابر بیگانگان می‌انجامد امری ناممکن؟آ یا باید با امریکا و دول غربی به زبان “گفتمان” سخن گفت و با شهروندان خودی و منتقد به زبان زندان؟
آیا تنها کاربرد گفت و گو که در عصر اصلاحات طنینی ویژه یافت آن است که خطاب به اوباما بگوییم “سخن گفتن مقامات امریکایی را به زبان تهدید نشان دهنده عجز واشنگتن از مقابله منطقی و گفتمانی با جمهوری اسلامی است” و در همان حال همین شیوه مقامات امریکایی را در برابر منتقدین داخلی به کار گیریم و به این وسیله عجز خودمان را از تعمیم منطق گفت و گو به عرصه های داخلی و در برابر منتقدان خود به معرض نمایش جهانیان بگذاریم؟
پرسش‌هایی مشابه و در سطحی عام‌تر نیز قابل طرح است. از جمله این که آیا می‌توان سیاست‌های تبعیض‌آمیز آل خلیفه علیه شیعیان بحرین را محکوم کرد و در همان حال در داخل کشور منتقدان و معترضان را سرکوب کرد و به زندان انداخت و از بدیهی‌ترین حقوق شهروندی حتی حق کار محروم کرد؟ مگر خون شیعیان بحرین رنگین‌تر از خون شیعیان ایران است؟
چگونه کشوری که شهروندان اهل سنت خود را از داشتن یک مسجد و یا برگزاری نماز جمعه در خانه‌های خود در پایتخت محروم می‌کند، می‌تواند عربستان سعودی را به خاطر اعمال سیاست‌های ناروا علیه شهروندان شیعی این کشور محکوم کند؟
اصلاحات آمده بود تا این نگاه تک سویه به خارج را جایگزین نگاه جامع الاطراف بین خارج و داخل کشور نماید و به این ترتیب روح تازه‌ای به ظرفیت گفتمان سازی و منطق گفتمانی نظام جمهوری اسلامی ببخشد.
در همان مدت کوتاه به رغم همه کارشکنی ها و اقدامات ضدملی اقتدارگرایان، اصلاحات به دستاوردهایی در عرصه جهانی دست یافت که حاکمیت کنونی برای نیل به درصد بسیاراندکی از آن دست گدایی به جانب واسطه های دست چندم منطقه ای دراز کرده است. اگر خاتمی توانست از آن منظر رفیع و با شکوه مستقیما ملت و دولت امریکا را مخاطب خود قرار دهد و اعتراف “ما در جریان جنگ عراق علیه ایران اشتباه کردیم و به آغوش صدام افتادیم “را بر زبان کلینتون جاری کند، تنها به اتکای نیروی زبان آوری فردی و قدرت خطابی روحانی اش نبود، بلکه سخن او بر مبنای منطق گفتمانی «مردمسالاری در داخل و صلح در جهان» و با سوار شدن بر امواج میلیونی یک مشروعیت دموکراتیک میهنی بود که چنین بردی می یافت و چنین ابعاد جهان گستری به خود می گرفت. چگونه می توان از کودتاچیان انتخاباتی انتظار داشت که همچون خاتمی بتوانند گزاره عذرخواهی در قبال کودتای ۲۸ مرداد را بر زبان وزیرخارجه امریکا جاری کند؟
یکی از مصادیق بارز معیار دوگانه که در مقاله مذکور به چالش گرفتم این بود که “آیا اعتراف گرفتن از زندانی، تحت فشار روانی و جسمی، در همه جا فاقد وجاهت قانونی و اخلاقی است یا از کشوری به کشور دیگر، فرق می‌کند؟ “و اکنون که رسوایی داخلی و جهانی آن شوها و نمایش های سپاهی-قضایی علیه فعالان انتخاباتی جریان رقیب در سال ۸۸ نتایج فاجعه بار خود را در خلع مشروعیت حاکمیت آشکار کرده است، می پرسم: آیا می توان در داخل کشور با جریان سیاسی اصلاح طلبی که با مدد منطق گفتمانی خود مقامات امریکایی را ناگزیر از آن اعترافات کرد، بر مبنای منطق سرکوب و اعتراف گیری اجباری عمل کرد و در عین حال با رئیس جمهور امریکا از “منطق” و “گفتمان” سخن گفت؟
قدرت نرم و گفتمانی نظام در آن سال ها فقط یک “گفتار” صرف نبود بلکه به شهادت دوست و دشمن کارکرد اقتصادی و امنیتی در افزایش و تحکیم اقتدار نرم کشور داشت. این توانایی در چنان اوجی بود که گفتمان شیطانی “محور شرارت” را به محض بر زبان آمدن به انزوا راند و موجب شد که این گفتمان با همه تندی و تیزی شیطانی خود نه در سطح افکار عمومی جهانی و نه در داخل کشور هرگز نتواند بازار سیاست و اقتصاد را آشفته سازد. نهایتاً کار به جایی رسید که لبه تیز این سخن علیه گوینده اش تغییر جهت یافت و در همان امریکا و در نزد افکار عمومی غربی به عنوان یک حربه گفتمانی علیه جرج بوش به کار رفت. در ادامه همین پویایی و تحرک گفتمانی بود که جان کری سناتور با نفوذ جمهوری خواه و رقیب انتخاباتی جرج بوش در نشست داوس در حضور خاتمی عذر تقصیر به پیشگاه این برگزیده تاریخی ملت ایران آورد و صراحتا امریکا را “نجس جهانی” در نزد افکار عمومی جهانیان خواند. اکنون در نهایت تأسف و اندوه باید از هدیه سخاوتمندانه اقتدارگرایان به امریکا و حتی اسرائیل سخن گفت. آن ها با رفتار سرکوبگرانه خود موهبت سخنگویی به نام “جامعه جهانی” را به رئیس جمهوری امریکا اعطا کرده اند و این یعنی آن امداد غیبی که جرج بوش خواب آنرا هم نمی توانست ببیند و با وجود اصلاح طلبان تصور هم نمی‌کرد که آمریکا روزی بتواند جامعه جهانی را پشت سر خود علیه ایران بسیج کند و سیاست‌های تک جانبه خود علیه ایران را نه به نام “منافع و امنیت امریکا” بلکه به نام “دفاع از صلح و امنیت جهانی” عملی سازد. امروز آقای اوباما سخنی از “محور شر” به میان نمی آورد و نیازی هم نمی بیند چنین کند زیرا در سایه بی کفایتی اقتدارگرایان و به لطف شعارهای توخالی و مواضع ماجراجویانه ایشان به نام دفاع از آرمان‌های انقلاب فرصتی استثنایی به کف آورده تا به عنوان نماینده جامعه جهانی و به بهانه دفاع از امنیت جهانی علیه ایران دست به اقدامات عملی بزند.
بسیاری نیز در داخل و خارج سخن او را جدی می گیرند، به این نشان که با هر سخن او علیه ایران نظم اقتصاد به هم می ریزد و مردم هم با رفتار اقتصادی خود رفراندم بی اعتمادی علیه مسئولین برپا می کنند.
اکنون بر همگان و حتی بر بسیاری از منکران و مخالفان اصلاحات این حقیقت آشکار شده است که قدرت نرم اصلاح طلبی ملت ایران چه تاثیر شگرفی در خنثی سازی قدرت سخت افزاری و نظامی امریکا داشته و کارکرد دفاعی و امنیتی سخنان انتقادی فعالان مدنی و سیاسی و همان آزادی نیم‌بند مطبوعاتی چگونه در تحکیم مبانی دفاعی کارآمدتر از سلاح نظامیان و مانورهای پی‌درپی نظامی پر هزینه و کم بازده عملمی‌کرده است.
در تاثیر ملموس و عملی گفتمان اصلاح طلبی در حفظ و توسعه اقتدار نظام همین بس که این گفتمان باعث شد ایران فقط در حد گفتار و روی میز کار آقای بوش “محور” کذایی بماند و عملا در فضای جهانی آن روز جایگاه منطقه‌ای و جهانی مورد احترامی را به خود اختصاص دهد و به همین ترتیب در تاثیر منحوس گفتمان اقتدار و روش سرکوبگرانه حاکمان کنونی نیز همین بس که ایران امروز در مسیر کودتا علیه اصلاحات و مردمسالاری و در سایه شوم اختناق نهادهای امنیتی نظامی، عملا در نوک پیکان همان “محور” کذایی جای گرفته است و با هر گامی که از انتخابات آزاد و از مجلس واقعی دورتر می شود، گامی بلند به سوی کمپ های گرسنگی میلیونی کره شمالی و عراق عصر تحریم ۱۲ ساله بر می‌دارد.
به عبارت دقیق‌تر باید گفت اعمال معیار دوگانه که کاربرد گفت و گو و مذاکره را منحصر به عرصه خارجی می‌داند و عرصه ملی را از دایره شمول آن خارج می‌سازد عملا زمینه ساز فقر مادی و اقتصادی و تهدید امنیتی و نظامی علیه کشور شده است و این همان تناقضی است که دستگاه دیپلماسی کشور در ایفای وظیفه‌ای که جدیداً بر عهده‌اش گذاشته شده، با آن روبروست.
بنابراین به جای نادیده‌گرفتن این تناقض و نشان دادن در باغ سبز و چوب حراج زدن به منافع و منابع کشور به امید واهی راضی کردن طرف‌های خارجی به پایان دادن به فشارها و تهدیدها و تحریم‌ها، بخشی از این تلاش را مصروف عرضه واقعیات جهانی به رهبری و قانع کردن ایشان به تجدید نظر در اداره کشور فرمایید که تا در داخل در بر همین پاشنه می‌چرخد، نه کابوس‌های شبانه را پایانی خواهد بود و نه طمع حرامیان به این خانه را اتمامی.
سید مصطفی تاجزاده
زندانی انفرادی- اوین

۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

گزارشی از آخرین وضعیت احمد قابل در بیمارستان



احمد قابل، نواندیش دینی که در پی وخامت مجدد حالش به بیمارستان منتقل شده بود، روز گذشته پس از عمل جراحی به بخش انتقال یافت.مرضیه پاسدار، همسر احمد قابل در خصوص آخرین وضعیت وی به «جرس» می گوید: "آقای قابل بعد از ترخیص از بیمارستان، بدنشان نسبت به داروها واکنش شدید نشان داد و بدنشان متورم و ملتهب شد. وضعیت نگران کننده ای بود که به شکر خدا با انتقال به بیمارستان برطرف شد. سال گذشته هم که عمل جراحی مغز داشتند قسمتهایی از پوست بخاطر عمل جراحی جوش نخورده و ترمیم نشده بود که مجددا عمل کوچکی انجام دادند و پوست را ترمیم کردند. در بخش آی سی یو و تحت مراقبت ویژه قرار داشتند تا اینکه دیروز به بخش منتقل شدند. الان باید صبر کنیم تا نتیجه این عمل مشخص شود."

این پژوهشگر نواندیش دینی سال گذشته پس از تشخیص تومور مغزی از زندان به بیمارستان منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت. اوایل تیرماه سال جاری بار دیگر برای در آوردن ترکش دوران دفاع مقدس تحت عمل دیگری قرار گرفت. بعد از عمل دشوار جراحی سوم مرداد از بیمارستان ترخیص شد تا دوران نقاهت خود را سپری کند. اما مجددا وضعیت جسمانی وی رو به وخامت گذاشت و مجددا به بیمارستان منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

مرضیه پاسدار پیش از این در خصوص دلایل مشکلات جسمانی آقای قابل گفته بود که مشکلات جسمانی آقای قابل بعد از حبس او در زمان فوت آیت الله منتظری شروع شده است.

شایان ذکر است، این نواندیش دینی درآذر ماه ۸۸ در حالیکه که بعد از فوت آیت الله منتظری برای مراسم تشییع او از مشهد به قم سفر می‌کرد، بازداشت شد. اولین جلسه دادگاه قابل، در حالیکه او را با پابند و دستبند به جلسه دادگاه آورده بودند، در اردیبهشت ۸۹ برگزار شد و پس از تحمل حدود ۱۷۰ روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شد.

وی برای دومین بار در شهریور ۸۹ و در پی اظهار نظر در مورد اعدام های خودسرانه ، دسته جمعی و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد، بازداشت شد. از دیگر موارد اتهامی احمد قابل، سخنرانی های وی در مشهد، نجف آباد و فریمان و همچنین مصاحبه های ایشان با رسانه های خبری و انتقاد از سیاست های نظام را می توان نام برد. آقای قابل در دیماه سال ۸۹ مجددا از زندان وکیل آباد آزاد شد اما با تایید حکم زندانش برای بار سوم به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شد.

همسر احمد قابل در ادامه از مردم و همه دوستان خواست تا برای سلامتی آقای قابل دعا کنند.

برای آزادی زندانیان سیاسی در ایران بکوشید


 دهها تن از کنشگران سیاسی، روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشری ایرانی، با ارسال نامه ای به دبیر کل سازمان ملل متحد، از این مقام بین المللی خواستار اقدام عملی جهت آزادی زندانیان سیاسی در ایران شدند.

 به گزارش منابع خبری جرس، ١۹۰ کنشگر سیاسی و مدافع حقوق بشر به بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل نوشته اند: اگر با مقام‌های ایرانی مذاکره می‌کنید آنان را به رعایت اصول مربوط به حقوق ملت در قانون‌اساسی جمهوری اسلامی و نیز تاکیدات منشور جهانی حقوق‌بشر و رعایت آزادی‌های مدنی متفکران و فعالان سیاسی تشویق کنید؛ و اگر به ایران سفر می‌کنید، تلاش نمایید با مقام‌های سابق و چهره‌های برجسته سیاسی و فرهنگی ایران که در زندان و یا زندان ‌خانگی به‌سر می‌برند ملاقات نموده و به‌طریق مناسب از آزادی هرچه سریعتر آنان، دفاع کنید."

متن این نامه به همراه اسامی امضاء کنندگان به شرح زیر است:

جناب آقای بان کی مون
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد

با درود و احترام
بی‌تردید اطلاع دارید که در پی دخالت کودتاگونه‌ی نهادهای نظامی و امنیتی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1388 (2009) ایران و تغییر نتیجه ی آن انتخابات، و اعتراض مدنی ایرانیان، ده‌ها شهروند ایران به قتل رسیدند؛ جمع وسیعی از فعالان سیاسی، و کنشگران مطبوعاتی، دانشگاهی و حقوق بشرطلب به‌ زندان افتادند، تعداد بسیار بیشتری به‌صورت رسمی و غیررسمی از فعالیت‌های سیاسی، مطبوعاتی، اجتماعی و حتی اقتصادی محروم شدند، و هزاران شهروند هدف سرکوب قرار گرفتند.

میرحسین موسوی، نخست‌وزیر ایران (در سال‌های 1981 تا 1989) و نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2009، همسرش زهرا رهنورد، هنرمند و استاد دانشگاه، و مهدی کروبی، رئیس مجلس جمهوری اسلامی (در سال‌های 1988 تا 1992 و 2000 تا 2004) و دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2009 حدود 500 روز است که در بخش کوچکی از محل سکونتشان که به‌صورت زندان درآمد، بدون انجام محاکمه محبوس هستند.

سیدمحمد خاتمی، رئیس‌جمهور سابق ایران (سال‌های 1997 تا 2005) تحت محدودیت و کنترل‌های شدید امنیتی به‌سر می‌برد.
تعداد گسترده‌ای از چهره‌های صاحب‌نام سیاسی، مطبوعاتی و حقوق‌بشری (از جمله: بهزاد نبوی، نایب ‌رئیس سابق مجلس ایران؛ محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت؛ سیدمصطفی تاج‌زاده، معاون پیشین وزیر کشور؛ نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف‌زاده، وکلای مدافع حقوق‌بشر؛ علیرضا رجایی، عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، بهمن احمدی امویی، مهدی محمودیان و مسعود باستانی، روزنامه‌نگار؛ ابوالفضل قدیانی، کیوان صمیمی، سعید مدنی، حشمت‌الله طبرزدی، مسعود پدرام و امیر خرم، از فعالان سیاسی؛ رسول بداقی، معلم؛ عبدالله مومنی، عماد بهاور، مجید توکلی، ضیاء نبوی، مجید دری و بهاره هدایت، از فعالان دانشجویی) و بسیاری دیگر از زنان و مردان دموکراسی‌خواه را به حبس‌های سنگین محکوم نموده، به زندان افکنده یا دچار تبعید کرده‌اند.

شما البته برخی از چهره‌های صاحب‌نام زندانی را به‌خوبی می‌شناسید. محسن امین‌زاده، معاون اسبق وزارت امورخارجه که از انتخابات ریاست‌جمهوری 2009 زندانی، و اینک تحت‌الحفظ، در بیمارستان بستری شده، یکی از آنان است؛ کسی که شما در دوران مسئولیت‌تان در وزارت امورخارجه جمهوری کره، همکاری‌های بسیار خوب و موفقی با ایشان برای ارتقا روابط سئول ـ تهران داشته‌اید.

افزون‌ بر این‌ها، ده‌ها تن از ایرانیان به اتهام گرایش‌های قومی، دینی و مذهبی خود، قبل و بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری دستگیر شده و برخی از آنان با احکام طویل‌المدت در زندان‌های جمهوری اسلامی محبوس‌اند.
امضاء کنندگان این نامه ـ که از کنشگران سیاسی، روزنامه‌نگاران، استادان دانشگاه، و مدافعان حقوق‌بشر هستند ـ از شما می‌خواهند در جهت اجرای آن بخش از وظایف مربوط به دفاع از حقوق‌بشر که مسئولیت دبیرکل سازمان ملل‌ متحد برعهده‌ی شما نهاده، برای آزادی تمامی فعالان سیاسی و کنشگران مطبوعاتی، دانشگاهی و مدنی و دیگر شهروندان بی‌گناه، که ماه‌هاست در زندان‌های جمهوری اسلامی به‌سر می‌برند و نیز درجهت اعاده‌ی حقوق سیاسی ـ اجتماعی آنان تلاش نمایید.

اگر با مقام‌های ایرانی مذاکره می‌کنید آنان را به رعایت اصول مربوط به حقوق ملت در قانون‌اساسی جمهوری اسلامی و نیز تاکیدات منشور جهانی حقوق‌بشر و رعایت آزادی‌های مدنی متفکران و فعالان سیاسی تشویق کنید؛ و اگر به ایران سفر می‌کنید، تلاش نمایید با مقام‌های سابق و چهره‌های برجسته سیاسی و فرهنگی ایران که در زندان و یا زندان ‌خانگی به‌سر می‌برند ملاقات نموده و به‌طریق مناسب از آزادی هرچه سریعتر آنان، دفاع کنید.

با سپاس
16 مرداد 1391
6 آگوست 2012

احمد آزاد، آینده آزاد، مسعود آذری، ش .ن آذرین، حامد ابراهیمی، کاوه احسانی، حمید احمدزاده، کمال ارس، محمد ارسی، آزاده اسدی، آزاده اسدی، میر اردوان اسدی، سیدکوهزاد اسماعیلی، اردوان اصحابی، مرتضی اصلاحچی، امیر اعتدالی، گودرز اقتداری، اصغر اکبری، محمدجواد اکبرین، کامران امیری، نوشابه امیری، احسان امینی، شاهین انزلی، وهاب انصاری، نیکروز اولاد اعظمی، مریم اهری، سولماز ایکدر، فاریا بارلاس، عبدالعلی بازرگان،احمد باطبی، ایرج باقرزاده، نگین بانک، پروین بختیارنژاد، احسان بداغی، مهران براتی، محمد برقعی، رضا برومند، وحیدالدین بزرگ تبار بائی، خسرو بندری، کامیار بهرنگ، حمید بهشتی، بهروز بیات، داریوش پارسا، کتی پزشکی، سپیده پورآقایی، امید پورمحمدعلی، احمد پورمندی، علی پورنقوی، بیژن پیرزاده، سعید پیوندی، خسرو تجربه‌کار، سیدمحمدباقر تلغری‌زاده، مجید تولایی، فرشاد توماج، شهرام تهرانی، اسدالله تیورچی، حسن جعفری، عاطفه جعفری، محمدحسین جعفری، رضا جعفریان، احمد جلالی فراهانی، هماد جمشیدی، رضا جوشنی، بیژن حکمت، مهدی خانبابا تهرانی، اسماعیل ختایی، مهدی خدایی، مصطفی خسروی، بهروز خلیق، سیدضیا خلیلی، بیژن خواجه‌پور خویی، مهراوه خوارزمی، فریبا داودی مهاجر، اکبر دوستدار، امیر رشیدی، علی رضایی، سیداکبر روحانی، فرهاد روحی، لاله رودی، ناصر زراعتی، اسماعیل زرگریان، حمید زنگنه، حسن زهتاب، حسن زهتاب، ملیحه زهتاب، ضیا عابدی، بهرام عباسی، محمد صابر عباسیان، حسین سبحان‌ اللهی، هادی سبحانی، امیرحسین سراجی، علی سرداری، صدرا سمنانی رهبر، نگین سهراب‌خانی، سعیده سهرابی، محمد سهیمی، رضا سیاوشی، علی شاکری، غلامرضا شاهمرادی، مسعود شب‌افروز، میثم شرفی، نگار شور، روح‌الله شهسوار، عباس شیرازی، کاوه شیرزاد، بانو صابری، علی صادق‌پور، محمد صادقی، بهنام صارمی، منوچهر صالحی، بالی صداقت، رامین صفی‌زاده،احمد صدری، محمود صدری،علی صمد پوری، حسن طالبی، ضیا عابدی، بهرام عباسی، علی عبدی، مزدک عبدی‌پور، ساجده عرب سرخی، حسین علوی، سیدمصطفی علوی، فرهمند علیپور، شهاب عموپور، آبتین غفاری، فرشید فاریابی، شیرین فامیلی، رضا فانی یزدی، مهدی فتاپور، منصوره فتحی، شهرام فداکار، فرهاد فرجاد، حسن فرشتیان، فاطمه فرهنگ‌خواه، کیوان فروزان، علی فروزنده، آزاده فضیلی، احد فضیلی، جعفر قدیم‌خانی، علی اکبر قنبری، مصطفی قهرمانی، صادق کارگر، مهرانگیز کار، مرتضی کاظمیان، محسن کدیور، محمود کرد، عزیز کرملو، رضا کریمی، محمود کریمی حکاک، حسن کلانتری، محمدرضا کلانی، علی کلایی، آرش کمانگیر، پروین کهزادی، امیرحسین گنج‌بخش، مزدک لیماکشی، سیدجواد متولی، فرحناز محمدی، ملیحه محمدی، مرتضی محیط، حنیف مزروعی، علی مزروعی، نریمان مصطفوی، یاسر معصومی، امیر معماریان، فهیمه ملتی، احسان منصوری، ابراهیم مهتری، قاسم مهجوری، اکبر مهدی، احسان مهرابی، یاسر میردامادی، حجت نارنجی، حسن نایب هاشم، کاظم نجفی، مزدک نصیری، نقی نقاشیان، محمد سجاد نقوی، فریدون نقیبی، فرخ نگهدار، داود نواییان، شیوا نوجو، مهدی نوذر، مهدی نوربخش، احمد نوری، داریوش وثوقی، فرزین وحدت، احمد هادوی، نادر هاشمی، علی هنری، مهدی یارمحمدی، هادی یوسفی، حسن یوسفی اشکوری