جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

جوابیه پگاه آهنگرانی به سلحشور:چرا اینقدر بی‌ادب از آب در آمده‌اید



 پگاه آهنگرانی بازیگر سینمای ایران در نامه ای جدید خطاب به فرح الله سلحشور با اشاره به توهین های اخیر او به اهالی سینما  خاطرنشان کرد: نمی‌دانم شما از کجا آمده‌اید؟ نمی‌دانم در انقلاب چه می‌کردید؟ و یا در جبهه بودید یا نبودید؟ فرض بر این است که بودید، چون از اشتلم‌هایتان بر می‌آید که بودید، ولی چرا امثال شما اینقدر هتاک و بی‌ادب از آب در آمده‌اید؟ که امثال ما را بترسانید؟ اگر قصدتان این بوده، باید بگویم که موفق شده‌اید. امثال شما ترسناک هستید و امثال ما می‌ترسیم. نمی‌دانم چرا همیشه احساس طلبکاری دارید و به جای همه حرف می‌زنید، و خود را متولی همه چیز می‌دانید.
متن کامل جوابیه پگاه آهنگرانی به فرج‌الله سلحشور درباره توهین به اهالی سینما به نقل از سایت ندای سبز آزادی بشرح زیر است:
تعلیمات اجتماعی
جناب آقای سلحشور! بیانیه، نامه، یا تهدیدنامه رأفت‌آمیزتان را دیدم.
من در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمدم. یعنی چهار سال پس از شروع جنگ و شش سال پس از انقلاب اسلامی. پس طبیعی است که دریافت و فهم من از انقلاب و جنگ با شما تفاوت داشته باشد. نمی‌دانم در سال ۶۳ شما در چه احوالی بودید ولی می‌دانم که پدر من که باید هم سن و سال شما باشد در جبهه بود و با متجاوزین عراقی می‌جنگید. چند سال قبل از آن هم در انقلاب حضور فعال داشت و از رفتار و سکناتش می‌فهمیدم که علاقه‌مند به ارزش‌های انقلاب است.
من و امثال من نمی‌توانستیم جنگ را از نزدیک حس کنیم ولی آثار آن را در خانواده و نزدیکانمان شاهد بودیم. بازتاب ارزش‌هایی که پدران ما بخاطرش انقلاب کرده و بعضی جانشان را از دست دادند را در رفتار و سلوک آن‌ها می‌دیدیم.
بسیاری از آشنایان ما در سختی‌های انقلاب و جنگ آسیب‌ها دیدند و نمی‌توان گفت که بر امثال من تأثیر نگذاشته‌اند، ولی هیچ کدام از آن‌هایی که من می‌شناختم و دوستشان داشتم، شبیه شما و امثال شما نبودند. نمی‌دانم شما از کجا آمده‌اید؟ نمی‌دانم در انقلاب چه می‌کردید؟ و یا در جبهه بودید یا نبودید؟ فرض بر این است که بودید، چون از اشتلم‌هایتان بر می‌آید که بودید، ولی چرا امثال شما اینقدر هتاک و بی‌ادب از آب در آمده‌اید؟ که امثال ما را بترسانید؟ اگر قصدتان این بوده، باید بگویم که موفق شده‌اید. امثال شما ترسناک هستید و امثال ما می‌ترسیم.
نمی‌دانم چرا همیشه احساس طلبکاری دارید و به جای همه حرف می‌زنید، و خود را متولی همه چیز می‌دانید. شما این حق را از کجا آورده‌اید که هرگاه چیزی بر شما ناخوشایند آید زبان بی‌مهار خود را به کار اندازید و تهمت و ناسزا به زمین و زمان روانه کنید. نکند به خاطر آن چند سالی است که امثال ما هنوز به دنیا نیامده‌بودیم و یا به یاد نمی‌آوریم؟ نمی‌دانم دقیقاً از چه دفاع می‌کنید؟ ولی به شما اطمینان می‌دهم که بسیار بد دفاع می‌کنید. شما ما را می‌ترسانید. ولی مطمئن باشید که هرگز کسی را جذب ارزش‌هایی که به خاطرش فریاد می‌زنید نخواهید کرد.
اما محض رفع نگرانی شما از فساد روز افزون در تمام عرصه‌ها، تا آنجا که یادم می‌آید در کتاب تعلیمات اجتماعی دوره راهنمایی تحصیلی‌مان نوشته بود که مردم قبایل وقتی دور هم جمع شدند و شهرها را به وجود آوردند، برای تنظیم روابطشان چیزی به اسم قانون اختراع کردند تا یکدیگر را بر سر هر چیزی بی‌خود و بی‌جهت لت و پار نکنند و اگر هم کسی خطایی کرد، به جای فرد این قانون باشد که به تناسب خطا مجازاتش کند و همین باعث شد که بشر شهرنشین بتواند از خشونت و هرج و مرج بپرهیزد. در آن کتاب درباره نقش امثال شما چیزی نوشته نشده‌بود. نمی‌دانم شما هم آن کتاب را خوانده‌اید یا نه؟ ولی سال‌هاست که از دوران شهرنشینی می‌گذرد و هنوز تنها چیزی که می‌تواند روابط آدمیان را به شکل انسانی تنظیم کند، همچنان قانون است و البته بدیهی است که هیچ فرد یا جمعی هم از خطا مصون نیست و این دیگر گفتن ندارد که وقتی قانون وجود داشته باشد نیاز به داد و فریاد نیست.
ادب را البته در هیچ کتابی یاد آدم نمی‌دهند و آن را فکر کنم از خانواده می‌آموزند و من به یاد نمی‌آورم که پدرم در زندگی‌اش کسی را مورد آزار و خشونت کلامی یا نوشتاری قرار داده‌باشد. حتی به خاطر ارزش‌هایش

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

فیلمی از نسرین ستوده


فیلمی از نسرین ستوده در زندان که از پشت شیشه ها لپ پسرکش را می کشد و مادرانه با او بازی می کند اما دخترش آرام آن گوشه به مادر و برادرش نگاه می کند و اشک می ریزد.
چقدر سعی می کند مادرانه با فرزندانش حرف بزند و آنها را بخنداند

۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

همسر کبودوند: معاون دادستان گفت مرگ زندانیان اهمیتی ندارد


محمد صدیق کبودوند، زندانی سیاسی کرد که از تاریخ ۶ خرداد ماه امسال دست به اعتصاب غذا زده است، روز گذشته چهارشنبه ۳۱ خرداد در ملاقات با خانواده اش بسیار ضعیف و ناخوش بوده و اعلام کرده تا با درخواست مرخصی برای دیدار فرزند بیمارش موافقت نشود او اعتصابش را نخواهد شکست.
همسر این زندانی سیاسی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که معاون دادستان تهران در ملاقاتش با این زندانی اظهار کرده است « اعتصاب و مرگ زندانی سیاسی برای ما مهم نیست.»
پریناز باغبان حسنی گفت: « ما به شدت نگران وضعیت محمد هستیم. زندانیانی قبلا بودند مانند هدی صابر که در اثر اعتصاب غذا و سکته قلبی در زندان فوت کردند، می ترسیم نکند محمد هم این اتفاق برایش بیفتد.»
همسر محمد صدیق کبودوند درباره اینکه پاسخ مسولان قضایی چه بوده است گفت:« تنها جوابی که محمد تا به حال نسبت به درخواست مرخصیش گرفته است مربوط به صحبت اخیر معاون دادستان تهران می شود، معاون دادستان هفته گذشته با همسرم در زندان دیدار داشته و به ایشان گفته است: اعتصاب و مرگ زندانی سیاسی برای ما مهم نیست، حالا شما می خواهید اعتصاب تان را ادامه بدهید یا نه، میل خودتان است. این تنها جوابی بوده که همسرم تا به حال گرفته است. به ما هم که هیچ جوابی اصولا داده نمی شود. دیگر واقعا مستاصلیم و نمی دانیم چه کنیم.»
پریناز باغبان حسنی، همسر این زندانی کرد گفت:« محمد امروز (چهارشنبه) در ملاقات بسیار رنگ پریده بود، به شدت وزن کم کرده و به گفته خودش چندین بار حالش بد و به بهداری زندان منتقل شده است. او قبلا اعلام کرده بود که اگر به درخواست مرخصیش توجهی نشود این هفته دست به اعتصاب غذای خشک می زند اما خانواده که به شدت نگران وضعیتش هستند امروز از او خواستند تا این کار را نکند و او ظاهرا قبول کرد اما گفت اعتصاب غذای تر خود را تا ندادن مرخصی برای دیدار فرزند بیمارش نخواهد شکست.»
محمد صدیق کبودوند به دلیل اینکه با درخواست پیاپی برای ملاقت فرزند بیمارش موافقت نشده بود پیش از این در تاریخ ۲۵ اردبیهشت ماه دست به اعتصاب غذا زد که پنج روز بعد به اعتصابش پایان داد چون مسولان از او خواسته بودند اعتصابش را بشکند تا آنها با درخواست مرخصیش موافقت کنند اما چند روز بعد به او اعلام شد که درخواست مرخصیش رد شده است. این زندانی مجددا اعتصاب غذای خود را از ۶ خرداد ماه شروع کرد و چهارشنبه ۳۱ خرداد ماه به خانواده اش در ملاقات گفته است اعتصابش را تا گرفتن مرخصی نخواهد شکست.
پریناز باغبان حسنی با اظهار اینکه دیگر هیچ درخواستی از مسولان قضایی ایران ندارد، گفت:« چگونه می توانم از مسولان قضایی کشورم درخواستی داشته باشم ؟ وقتی پس از این همه سال حبس به همسرم مرخصی که حق قانونیش است داده نمی شود و در برابر اعتصابش می گویند بمیر، برای ما مهم نیست. من فقط از سازمان ملل و دیگر نهادهای حقوق بشری می خواهم که به مسولان ایران فشار بیاورند تا لااقل قانون که خودشان تصویب کرده و قبولش دارند را اجرا کنند. طبق قانون ایران باید به زندانیان مرخصی بدهند وهمسر من می خواهد برای دیدار فرزند بیمارش که به او نیاز دارد به مرخصی بیاید، همین »
محمد صدیق کبودوند، دبیر سازمان حقوق بشر کردستان و مدیر مسول نشریه “پیام مردم” در سال ۱۳۸۶ بازداشت شد و یک سال بعد در دادگاه انقلاب تهران به جرم نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق تشکیل “سازمان حقوق بشر کردستان” و فعالیت در آن به ۱۱ سال حبس محکوم شد. او در دوران محکومیت خود از حقوق عادی یک زندانی مانند مرخصِی ، ملاقات حضوری و درمان پزشکی مناسب و به هنگام محروم بوده است . او همچنین دارای پسر ۲۲ ساله ای است که مبتلا به بیماری سرطان است.
محمد صدیق کبودوند از سال ۱۳۸۲ نشریه “پیام مردم” را به دو زبان کردی و فارسی در تهران و استان های کردنشین منتشر می کرد. و در فروردین ۱۳۸۴ “سازمان حقوق بشرکردستان” را تشکیل داد.او در مراسم سال ۲۰۰۹ “جوایز مطبوعات بریتانیا” به عنوان “روزنامه‌نگار بین‌المللی سال” برگزیده شد و در زمستان سال ۱۳۸۷ نیز جایزه “هلمن–همت” سازمان دیده‌بان حقوق بشر به او داده شد.

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

سه سال گذشت


ژیلا بنی یعقوب

سه سال گذشت، سه سال از روزی که من و همسرم( بهمن احمدی امویی )را در منزلمان بازداشت کردند. سی خرداد بود.شب بود.همسایه‌ها بعدها گفتند که از ساعت هشت شب دو اتومبیل با هشت مأمور کمی پایین‌تر از منزل ما کشیک می‌دادند.بهمن زودتر از من به خانه رسیده بود.مأمورها انگار منتظر مانده بودند تا من هم به خانه برسم.آن روزها هم من برای بازداشت آماده بودم، هم بهمن.آن روزها همه آماده بودیم.حتی انگار یک جورایی برای مرگ هم آماده بودیم.
آن شب، مأموران امنیتی ساعت‌ها خانه مان را بازرسی کردند، همه چیز را به هم ریختند.کتاب‌ها، سی دی‌ها و حتی لباس‌ها را…خیلی چیزها با خودشان برداشتند، برداشتند و همراه ما به اوین بردند.
دو نفر از مأموران همان شب توی یکی از اتاق‌ها نشسته بودند و با علاقه زیاد آلبوم عکس‌های شخصی مان را نگاه می‌کردند.
گفتم:به چه حقی عکس‌های خصوصی دیگران را نگاه می‌کنید؟
یکی شان بی اینکه سرش را از آلبوم بلند کند، گفت :ما مجوز شرعی داریم که هر عکسی را نگاه کنیم.
مجوز شرعی؟هنوز هم وقتی آلبومی را نگاه می‌کنم این کلمات توی مغرم می‌پیچد:مجوز شرعی.
خیلی از آلبوم‌ها را با خودشان بردند، حتی آلبوم عکس‌های عروسی مان را.این عکس‌ها به چه دردشان می‌خورد؟
روزهای اول در انفرادی بودم.روزی ده-دوازده ساعت بازجویی می‌شدم، گاهی هم هفده-هجده ساعت…بازجو خیلی پرتلاش و با انگیزه بود، حتی جمعه‌ها هم برای بازجویی به بند ۲۰۹ اوین می‌آمد.برخی از بازجوها ملایم بودند، برخی‌شان خشن….برخی مؤدب، برخی با ادب…اما همه‌شان تهدید می‌کردند، برخی با ملایمت زیاد تهدید می‌کردند، در حالی که لبخند می‌زدند، می‌گفتند:اعدامت می‌کنیم!حالا می‌بینی، این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست!این بار با دفعات قبل که به زندان افتادی فرق می‌کند، این بار همه چیز مثل دهه شصت است، شما محاربه کرده‌اید!
گاهی تهدیدها را باور نمی‌کردم و گاهی باور می‌کردم.خرافاتی شده بودم انگار!با خودم می‌گفتم:من را روز سی خرداد بازداشت کرده‌اند.سی خرداد یک روز سرنوشت ساز در تاریخ ایران است، همان روزی که در سال ۶۰ خیلی اتفاقات در ایران افتاد، روزی که بعد از آن خیلی‌ها در زندان‌های ایران اعدام شدند با خودم می‌گفتم که شاید سرنوشت من و بهمن نیز که در این روز بازداشت شدیم، همین باشد!
بعدها فهمیدم بهمن و خیلی دیگر از بازداشت شدگان نیز بارها به مرگ تهدید شده بودند.
من شصت روز بعد با وثیقه نسبتاً سنگین آزاد شدم، اما بهمن هنوز در زندان است، او پیش از انتقال به بند عمومی، بیش از سه ماه را در سلول انفرادی گذراند.سلولی کوچک بدون امکانات تهویه و خنک کننده…چه تابستان گرم و سختی بود. ..بهمن هنوز روز و شب را در زندان دوره می‌کند، بهمن فقط یک روزنامه نگار است.بهمن فقط به خاطر مقالات انتقادی‌اش در زندان است.بهمن جز نوشتن مقاله هیچ جرمی مرتکب نشده است.انگار این روزها مقاله نوشتن به ویژه مقاله های انتقادی می‌تواند از هر جرمی سنگین‌تر باشد

۱۳۹۱ خرداد ۳۰, سه‌شنبه

تجاوز جنسی به زندانیان در نظام جمهوری اسلامی ایران


تجاوز جنسی به زندانیان در نظام جمهوری اسلامی ایران به بررسی تاریخچه رواج تجاوز جنسی به زندانیان در نظام جمهوری اسلامی ایران می‌پردازد. تجاوز ممکن است برای شکنجه و تخریب روحی و روانی زندانیان، و یا دلایل دیگر صورت پذیرفته باشد. با توجه به اینکه تجاوز جنسی آثار بسیار مخربی بر روحیه افراد مورد تجاوز قرار گرفته دارد و همچنین باعث شرمساری این افراد می‌شود، از اینرو تعداد کمی از زنده ماندگان این موارد حاضر شده‌اند با رسانه‌ها مصاحبه کنند. در چند برهه از تاریخ جمهوری اسلامی ایران، حکومت ایران متهم به تجاوز جنسی گسترده به زندانیان سیاسی شد. در زمان اعدام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰، اشخاصی همچون حسینعلی منتظری که در آن زمان قائم مقام رهبر بود طی نامه‌ای به تجاوز به زندانیان دختر اعتراض می‌کند. در آنچه به نام «پرونده وبلاگ نویسان» شهرت دارد، متهمان پرونده از «تهدید شدن به تجاوز» در زمان بازداشت، خبر دادند.در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد و اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی توسط پلیس، افرادی که در این خصوص در بازداشتگاه کهریزک حبس شدند از تجاوز، برهنه کردن عورت و ادرار بر روی زندانیان سخن گفته اند و گزارشهایی از شکنجه و آزار جنسی بازداشت شدگان اعتراضات به دهمین انتخابات ریاست جمهوری نیز، مطرح شده‌است. چنانکه یکی از کاندیداهای انتخابات دهم ریاست جمهوری به نام مهدی کروبی قویا خواستار بررسی آن شد. به جز این نیز حکومت ایران در موارد پراکنده دیگری، همچون پرونده زهرا کاظمی، به اعمال تجاوز جنسی به منظور شکنجه زندانیان متهم شده‌است.

دهه ۶۰

در اوایل دهه ۶۰ هجری خورشیدی حکومت وقت به سرکوب شدید مخالفان پرداخت و هزاران تن توسط نیروهای سپاه پاسداران اعدام گشتند. در این دوران گزارش‌ها متعددی از شکنجه، شرایط نامناسب زندان، بازداشتهای دلبخواهی و نقض بنیادی ترین اصول حقوق بشر منتشر شد و اتهاماتی مبنی بر تجاوز جنسی به زندانیان زن و ازدواج اجباری و موقت آنها (متعه) با نگهبانانشان پیش از اعدام به گوش رسید. حسین علی منتظری قائم‌مقام رهبر ایران در آبان ۱۳۶۵ در نامه‌ای به روح‌الله خمینی در شرح مشکلات کشور با عبارت «آیا می‌دانید در بعضی زندان‌های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا می‌دانید هنگام بازجوئی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رائج است؟» به این موضوع اشاره کرده‌است.
رینالدو گالیندو پل فرستاده ویژه سازمان ملل در گزارش خود پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران به گفته‌های خانواده‌های اعضای مجاهدین خلق اشاره می‌کند که مقامات رسمی زندان مدارک ازدواج دختر زندانی‌شان را به آن‌ها داده‌اند. مدارکی که به مفهوم تجاوز جنسی به دختران زندانی پیش از اعدام است. روزنامه گاردین در گزارشی در سال ۱۹۸۹ مهمترین نوآوری اسدالله لاجوردی در زندان‌های ایران را تجاوز جنسی به دختران باکره از طریق ازدواج اجباری آن‌ها با زندانبانان ذکر می‌کند. شاید این ابتکار برای رفع تردیدها در مورد ممنوعیت شرعی اعدام دختر باکره صورت گرفته باشد.
ژاله احمدی، پزشک و پژوهشگر، در «دائره المعارف زنان و فرهنگ اسلامی»، می‌نویسد در بین سال‌های ۶۰ تا ۶۶ هزاران زندانی سیاسی زن بازداشت شده و در زندانهایی مانند اوین و گوهردشت نگاهداری شدند. بگفته احمدی این دسته از زندانیان که تحت نظارت نزدیک توابین و ناظران زن و در دستان محافظان مرد زندان قرار داشتند که آنها را شکنجه داده، به آنها تجاوز کرده، با آنها ازدواج کرده یا آنها را اعدام می‌کردند. احمدی سپس به توصیف شکنجه‌ها پرداخته و با بیان اینکه زندانیان تحت شستشوی مغزی، تحقیر و تخریب روحیه قرار داشته‌اند، می‌گوید که برخی از زندانیان جهت پایان این شکنجه‌ها تصمیم به ازدواج موقت با زندانبان‌ها می‌گرفتند و برخی دست به خودکشی می‌زدند.
رضا افشاری، تاریخ‌نگار حقوق بشر، در مورد یک نوع از شکنجه می‌گوید: برخی از زندانیان سیاسی سابق که موفق به ورود به اروپا شده‌اند صحبت از روشی از شکنجه کرده‌اند که در آن زندانیان را با مجرمان خشن معمولی هم سلول می‌کردند تا توسط آنها مورد تجاوز قرار بگیرند، اما از طرف دیگر هیچکدام از خاطره‌های معتبرتر زندان صحبت از چنین برخوردی نمی‌کنند. بگفته افشاری امکان تصور اینکه چنین برخوردهایی در زندان‌های شهرستان‌ها اتفاق بیفتاد هست؛ عفو بین‌الملل گزارش‌هایی مبنی بر آزار جنسی از انواع مختلف و حتی تجاوز جنسی دریافت کرده‌است. اما اطلاعات به گفته او موثق موجود از زندان‌های تهران مطالب بسیار کمی در مورد تجاوز فیزیکی آشکار می‌کنند، اگر چه آزار جنسی زبانی در برخی موارد مشاهده می‌شود. رضا افشاری استدلالی از شهرنوش پارسی‌پور را نقل می‌کند که یک دلیل اینکه چرا داستان‌های معتبر کمی از آزار جنسی وجود دارد را اینطور توضیح می‌دهد که به زنانی که نزدیک به اعدام بودند تجاوز می‌کردند و از آنجایی که آن زندانیان کشته می‌شدند امکان اینکه داستان خود را بنویسند را نداشتند. رضا افشاری در جمع بندی می‌گوید که در هر حالت اشارات به تجاوز جنسی پراکنده بوده و اغلب چیزی بیش از شایعه نیستند.
محسن مخملباف زندانی سیاسی سابق و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، می‌گوید: تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی، فعالین حقوق بشر، خبرنگاران و … یکی از روش‌های مرسوم در نظام جمهوری اسلامی ایران بوده‌است که جهت تحقیر زندانی و تخریب روحیه وی استفاده شده‌است. بسیاری از زندانیان و فعالان نیز تهدید می‌شوند به اقوامشان تجاوز خواهند کرد. گاهی هم به عنوان تاکتیک اسناد شکنجه و تجاوز به دست خودشان منتشر می‌شود، تا بفهمانند که «اگر منافع ما به خطر بیافتد، افراد نزدیک به نظام را هم این‌جوری قربانی می‌کنیم تا بقیه حساب دستشان باشد.». در دهه ۶۰ در شب اعدام به زندانیان تجاوز میشد (تحت لوای ازدواج با زندانبانان و بازجویان) زیرا معتقد بودند دختر اگر باکره باشد به بهشت می‌رود و گاهی حتی مهریه‌ای هم به خانواده اعدام شدگان داده می‌شد.اکرم میرحسینی، پژوهشگر، در همین راستا می‌گوید که در ایران تجاوز جنسی به زنان زندانی مستحب به حساب می‌آید، علی الخصوص که به دختران باکره برای جلوگیری از ورود آنها به بهشت باشد. بگفته میرحسینی این شامل زنانی می‌شود که به خاطر بدحجابی و یا فعالیت بر علیه رژیم دستگیر شده‌اند. میرحسینی تجاوز را روال معمول در زندان‌ها بیان کرده و می‌گوید که این کار اغلب بعنوان مجازات در ملأ عام و برخی اوقات مقابل چشم کودکان انجام می‌شود. وی در ادامه صحبت از تجاوز چندباره به زنی که به بهانه هواداری سازمان مجاهدین خلق به زندان افتاده بود کرده، و می‌گوید که این زن بدلیل این تجاوزها دچار جراحات روده‌ای شده و مجبور به بستری شدن به مدت یک سال و نیم در بیمارستان شد. همچنین میرحسینی میگوید که زن دیگری را بدلیل اینکه در مقابل درخواست‌های جنسی بازجویش مقاومت کرده شلاق زده‌اند و او را مجبور کرده‌اند که شکنجه شدن دیگران را مشاهده کند.
عزت مصلی نژاد درباره توجیه مذهبی تجاوز می‌نویسد که اگر چه قرآن مجازاتی برای زنا مشخص می‌کند ولی در زمینه تجاوز ساکت است و روحانیون هم بندرت حکم شرعی درباره تجاوز داده‌اند و این چراغ سبزی به پلیس و سپاهیان داده که با خیال آسوده تجاوز کنند؛ از جمله نمونه‌های آن هم می‌توان از تجاوز به پسران نوجوان در زندان توسط توابین نام برد. بگفته مصلی نژاد قرآن بصورت روشنی اجازه مبدل کردن زنان اسیر به برده جنسی را می‌دهد و این توجیه مذهبی تجاوز در زندان را فراهم کرده‌است: در ایران به زندانیان سیاسی به عنوان مفسد و افرادی که در حال جنگ با خدا هستند نگاه کرده، و استدلال می‌کنند که این افراد در این جنگ اسیر آنها شده‌اند و بنابراین می‌توان آنها را به برده جنسی خود تبدیل کرد. همچنین بگفته مصلی نژاد حدیثی از محمد هست که می‌گوید که باکره به بهشت میرود. بگفته مصلی نژاد از آنجایی که زندان‌بان‌ها نمی‌خواهند کافرین بدلیل باکره بودنشان به بهشت بروند، قبل از اعدام با آنها رابطه جنسی برقرار کرده و آنها را مجبور به ازدواج می‌کنند.
آذر آل کنعان، کتایون آذرِی و مارینا نمت از جمله افرادی هستند که با رسانه‌ها مصاحبه کرده و می‌گویند که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند: آذر آل کنعان (نام مستعار: نینا اقدم)، یکی از فعالان کرد، در یک مصاحبه ویدیویی گفته که در اوایل سال ۱۳۶۱ به همراه کودک یکساله خود دستگیر شده، در حضور دخترش به شدت شکنجه شده و یکبار نیز در زندانی در کردستان توسط بازجویش به او تجاوز جنسی شده‌است.کتایون آذرِی می‌گوید که در سن ۱۷ سالگی در یکی از زندانهای جمهوری اسلامی توسط بازجوی خود که شخصی به نام حاج آقا صفایی بوده به طرز بسیار خشنی مورد تجاوز قرار گرفته‌است. مارینا نمت کتابی به نام زندانی تهران نوشته‌است که در آن نوشته که در سن ۱۶ سالگی به خاطر نوشتن مطالب ضد حکومت در مدرسه دستگیر شده و به اعدام محکوم شده ولی به واسطه ماجراهایی زنده مانده‌است. نمت در این کتاب می‌نویسد که برای نجات جانش مجبور به ازدواج با بازجویش که علی نام داشت شده‌است.بگفته شهرنوش پارسی‌پور کتاب مارینا نعمت، از این جهت حائز اهمیت است که متوجه می‌شویم تجاوز در زندان کاری شدنی است در حالی که پیش از انتشار این کتاب اثبات این‌که دختران در زندان مورد تجاوز قرار گرفته‌اند به سختی ممکن می‌شد.

حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران ۱۳۸۸

سازمان گزارشگران بدون مرز آزار جنسی بازداشت شدگان را باسابقه قلمداد کرده و معتقد است که تنها پس از انتشار نامه مهدی کروبی متعاقب حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸ (این موضوع به طور رسمی و گسترده مورد توجه قرار گرفته‌است. به عنوان مثال در آنچه به نام «پرونده وبلاگ نویسان» شهرت دارد، وبلاگ نویس‌هایی مانند امید معماریان، روزبه میرابراهیمی و شهرام رفیع زاده از «تهدید شدن به تجاوز» در زمان بازداشت، خبر دادند. معینی همچنین به نقل قولی از شیرین عبادی در مورد پرونده زهرا کاظمی پرداخته که می‌پرسد «اگر به سر خانم کاظمی ضربه خورده‌است، چرا قسمت خاصی از لباس‌هایش خونی است؟»سعید امامی متهم قتل‌های زنجیره‌ای بود که در زندان به طرز مشکوکی کشته شد. سپس همسر در هنگام بازجویی مورد آزار لفظی جنسی قرار گرفت که برای اولین بار نمایندگان مجلس آنرا شنیدند.
مهدی کروبی یکی از نامزدهای انتخاباتی در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی صریحا به تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده اشاره کرده‌است. مجید انصاری، معاون سابق رییس جمهوری ایران و عضو مجمع روحانیون مبارز، در گفت وگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، درباره درخواست مهدی کروبی از هاشمی رفسنجانی، برای بررسی موضوع «تجاوز به زندانیان» گفته‌است: «با کمال تاسف اینها صحت دارد و آدم باید به قول امیرالمومنین آرزوی مرگ کند که در جمهوری اسلامی کار به اینجا برسد که چنین فجایعی رخ دهد… نه یک مورد بلکه متعدد بوده‌است.» میرحسین موسوی نیز برای مطرح کردن این نامه از مهدی کروبی تقدیر کرد.
وبگاه پارلمان نیوز به نقل از یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات که نخواست نامش فاش شود، گفت که به برخی از بازداشت‌شدگان به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده‌است و در صورت تکمیل گزارش جزئیات آن را دراختیار رییس مجلس و بزرگان نظام قرار خواهد گرفت.
بازداشتگاه کهریزک مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گزارشی از صحبت‌های زندانیان بازداشتگاه کهریزک تهیه کرده‌است. در این گزارش آمده که در طرح امنیت اجتماعی، زندانیان مورد تجاوز، برهنه کردن عورت و ادرار بر روی زندانیان قرار گرفته‌اند. بابک داد، روزنامه نگار، در مصاحبه با تلویزیون صدای آمریکا از تجاوز گسترده به پسران در بازداشتگاه کهریزک و به خصوص تجاوز شدید به پسری جوان به نام مهدی که باعث عفونت روده و پارگی مقعد وی شده‌است اشاره کرد.همچنین یک روزنامه نگار و فعال حقوق بشر که خود مدتی در بازداشت بوده می‌گوید گزارش‌های از تهدید جنسی و نگهداری بازداشت شدگان بصورت عریان در مکانهایی که تحت کنترل پلیس و سپاه است (از جمله سوله کهریزک و سوله پاسارگاد(دریافت کرده‌اند که حاکی از برخورد وحشیانه با آنان است.

گاردین در گزارش مفصل خود پیرامون حمله نیروهای امنیتی و بسیجی به کوی دانشگاه تهران در مصاحبه با یکی از دانشجویان به آزار جنسی وی اشاره کرده و به نقل از آن دانشجو می‌نویسید:«پلیس به داخل خوابگاه‌ها گاز اشک آور شلیک کرد، ما را زد، پنجره‌ها را شکست و مجبورمان کرد بر زمین دراز بکشیم. من حتی تظاهرات هم نکرده بودم اما یکی از آنها رویم پرید، پشتم نشست و مرا زد. و بعد درحالی که تظاهر می‌کرد در جستجوی چاقو و تفنگ است، از من سوءاستفاده جنسی کرد. تهدیدمان می‌کردند که ما را حلق آویز کنند و به ما تجاوز کنند.» روزنامه گاردین در گزارش دیگری به نقل از وبلاگ‌های ایرانی از احتمال آزار جنسی علیه بازداشت شدگان سخن گفته‌است.
سازمان عفو بین‌الملل خواستار بررسی شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های ایران شد. دبیر کل عفو بین‌الملل گفت: «اشکال بدرفتاری‌های توصیف شده حاکی از آن است که قربانیان به افراطی‌ترین شیوه‌ها تحقیر شده‌اند و چنانچه این اتهامات درست باشند، مسئولان باید بی‌درنگ پاسخگو باشند».
همچنین سناتور جمهورِی خواه ایالات متحده آمریکا، تدیوس مک کاتر در سخنرانی خود در کنگره آمریکا از تجاوز و قتل یکی از بازداشت شدگان به نام ترانه موسوی نام برده‌است.
بگفته محسن مخملباف بسیاری نیز تهدید شدند به اقوامشان تجاوز می‌شود مانند محمدعلی ابطحی که بعد از ملاقات با خانواده‌اش در زندان، تهدید شد که اگر اعتراف نکند، به همسر و دخترانش تجاوز می‌شود.
مریم صبری، ابراهیم شریفی، و ابراهیم مهتری سه تن از معترضان به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ بودند که توانستند از ایران خارج شوند و در مصاحبه‌هایی عنوان کردند که در زندان‌های ایران به آنها تجاوز شده است.

بازتاب جامعه؛ حمله‌ی گشت‌های ارشاد به امنیت اجتماعی



هفته گذشته سایت‌های اجتماعی و خبرگزاری‌ها، خبرهای بسیاری راجع به موضوعی که "بدحجابی" خوانده می‌شوند انتشار دادند. ابتدای هفته با هشدار صریح معاون اجتماعی پلیس آغاز شد که گرچه در سخنان خود اعلام کرده بود "پلیس جمهوری اسلامی اعتقاد به کارهای امنیتی و انتظامی در حوزه هنر ندارد"، اما بلافاصله به تهدید هنرمندان پرداخت و از ورود به جشنواره های هنری و برخورد با هنرمندان خبر داد.

او تاکید کرده بود: از این پس هر جشنواره و جشنی در حوزه سینما بر مبنای ارزش‌ها نباشد همانند جشنواره غذا تعطیل می شود.

اجرایی شدن این تهدید اما زمان زیادی نگرفت. فردای آن روز در نخستین شب کنسرت یک خواننده پاپ در برج میلاد گشت ارشاد با ون‌هایش سر رسید و به نوشته خبرگزاری مهر "کنسرت فلاحی را تا حدودی تحت الشعاع قرار داد". این "تحت‌الشعاع " قرار دادن بنا بر گزارش این خبرگزاری به این ترتیب بود که " ماموران نیروزی انتظامی پس از تذکر، تعدادی از افرادی که با پوشش نا مناسب به این محل آمده بودند را با ون های گشت ارشاد به کلانتری منتقل کردند." و به دنبال این اتفاق کنسرت اصلا برگزار نشد.

البته یکی از بازیگران زن صدا و سیما هم که در رسانه های داخلی "ل.الف" معرفی شده بود در میان بازداشت کننده ها بود. این خبر در گفتگوی سردار رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، با خبرگزاری مهر تایید شد. مردی که سال‌ها است نماد برخوردهای خیابانی و گشت ارشاد است، به مهر گفته بود: نیروی انتظامی همانطور که بارها گفته شده بود از برگزاری مراسم هایی که در آن عفاف و حجاب رعایت نشود، جلوگیری می کند. مراسمی در مرکز همایش های برج میلاد در حال برگزاری بود که متاسفانه عده ای حجاب و عفاف را رعایت نکردند که از سوی پلیس دستگیر شدند.

چند ساعت پس از این بازداشت‌ها یکی از نمایندگان مردم تهران در مجلس گفت: با قاطعیت از برخورد نیروی انتظامی با حضار بدحجاب در کنسرت موسیقی و نمایشگاهها و برنامه های دیگر دفاع می کنم.

لاله افتخاری گفته بود که نیروی انتظامی وظیفه دارد با "بدحجابان که هنجارشکنی می کنند، تحت هر عنوانی و در هر مراسمی برخورد کند" و مانع از حضور آنها شود.

دو روز پس از این برخوردها یعنی روز پنج‌شنبه هفته گذشته، اسماعیل احمدی‌مقدم فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، "انتقادات برخی کارشناسان فرهنگی و مذهبی نسبت به نحوه اجرای طرح ارتقای امنیت اخلاقی نیروی انتظامی" را موجب " سردرگمی مخاطبین طرح‌های مربوطه و شائبه اینکه برای اجرای اینگونه طرح‌ها در کشور تصمیم گیرنده اساسی وجود ندارد" دانسته بود.

فرمانده نیروی انتظامی افزوده بود: اینکه مردم گمان کنند در اجرای طرح‌های امنیت اخلاقی هر کسی به رای خودش عمل می‌کند موضوعی نادرست است. البته ما منکر وجود برخی نواقص در اجرای طرح امنیت اخلاقی نیستیم.

این اظهار نظر احمدی‌مقدم در حالی صورت می‌گیرد که یکی از اصلی‌ترین انتقادهای وارده به طرح امنیت اجتماعی، برخوردهای سلیقه‌ای و بدون معیار است.

اسماعیل احمدی‌مقدم گفته بود: منتقدین به جای انتقاد غیرسازنده و بدون راهکار، طرح‌ها و پیشنهادات خود را به صورت مکتوب به این فرماندهی انتقال دهند.

گشت ارشاد از ابتدای شکل‌گیری و شروع به کار خود مخالفان بسیاری داشت. سرسخت‌ترین و بزرگ‌ترین دسته‌ی مخالفان شامل زنان و دخترانی بودند که حضور این گشت‌ها ترددهای خیابانی‌شان را با ترس همراه کرده بود و خانواده‌هایی که مدام مجبور بودند با خرید لباس‌هایی مناسب سلیقه‌ی گشتی‌ها فرزند، همسر و یا دوست خود را از بازداشت نجات دهند.

دسته‌ی دیگر مخالفان، جامعه‌شناسانی هستند که اعتقاد دارند نمی‌شود فرهنگ و هنجاری را با زور و اجبار به مردم القا کرد و تنها یک رویه‌ی نرم مبتنی بر فرهنگ‌سازی است که می‌تواند مردم را همسو با یک جریان کند. البته به ندرت صداهایی در مخالفت با شکل اجرا از سوی نمایندگان مجلس شنیده می‌شود.

با این حال موافقان این طرح گرچه در اقلیت، اما صدای بلندتری دارند. روز بعد از گلایه‌ی احمدی‌مقدم، احمد جنتی دبير شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران در خطبه‌های نماز جمعه، ضمن دفاع سرسختانه از برخورد با "بدحجابی" به نیروی انتظامی تذکر داده بود: در عملكرد خود قانون را رعايت كنيد و فراتر از قانون كار نكنيد، حتی اگر يک مامور از شما پا از قانون فراتر گذاشت خودتان بازداشتش كنيد و اين را اعلام كنيد.

رضا استادی امام جمعه قم نیز درخطبه‌های نماز جمعه همان روز گفته بود "نیروی انتظامی در برخورد با بدحجابی از انتقادهای بیجا نترسد".

امام جمعه قم گفت: گاهی از کلمه برخورد سو استفاده می شود که نیروی انتظامی برخورد می کند. این‌که گفته شود برخورد می‌کنیم به معنای بگیر و ببند نیست بلکه نیروی انتظامی افراد بدحجاب را به مکانی منتقل می کند که لباس‌های مناسبی بپوشند و با وضعیت زننده وارد جامعه نشوند.

استادی ادامه داد: رهبری، مراجع عظام تقلید و همه کسانی که سوز دین دارند با این طرح موافق هستند و کسانی که با وضعیت زننده وارد جامعه می شوند نسبت به اعمال خود آگاه نیستند و باید آنها را متوجه عواقب خطرناک رفتارشان کرد وگرنه ممکن است این فتنه ها توسعه یابد و گریبان همه را بگیرد و ممکن است بعدا پشیمان شویم که این پشیمانی سودی نخواهد داشت.

با وجود سخت‌گیری‌ها در خیابان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و اداره‌هایی دولتی برای زنان، گروهی از اصول‌گرایان منتقد محمود احمدی‌نژاد در سال‌های گذشته دولت را متهم کرده‌اند که قانون حجاب و عفاف را به خوبی اجرا نکرده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که متهم به "کم‌کاری" درباره بهبود وضع حجاب در جامعه شده است گفته بود: منکر این نیستیم که وضعیت کشور از نظر حجاب مشکل دارد ولی کم کاری هم نکرده‌ایم.

سید محمد حسینی شامگاه پنجشنبه با تاکید بر این که "قبول نمی‌کنیم که کم کاری کرده‌ایم" گفت: باید از ظرفیت دیگر جاها مثل ائمه جماعات استفاده کرد تا شاهد رفع مشکل بدحجابی در کشور باشیم.

زمانی که در دی ماه سال ۸۴، قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب توسط ریاست جمهوری ابلاغ شد؛ قانونی که در آن برای بیش از ۲۰ دستگاه مختلف، تکالیفی در باب ترویج عفاف و حجاب معین کرده بود؛ قانونی که هیچ‌گاه بر نحوه‌ی اجرایش نظارتی جدی نشد و گزارش‌های دقیقی از میزان اجرای آن منتشر نشد؛ گمان نمی‌رفت در برابر اجرایش موانعی جدی داشته باشد تا جایی که تنها در یک هفته اینچنین خبرساز شود.
 

مسئول اصلی خون‌ها و خشونت‌ها کیست؟




تاریخ را گاه جملاتی رقم می زنند که در هنگام جاری شدن بر زبان، نمی توان برآوردی سنجیده از آثار آن در سرنوشت خود یا مخاطبان داشت.
سه سال پیش در چنین روزی، هنگامی که چشم میلیونها ایرانی در سراسر دنیا، به خطبه‌های نماز جمعه  خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی دوخته شده بود و کور سوی امیدی کماکان باقی بود تا ایشان با ورودی بی‌طرفانه  به غائله کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸، کشور را به مسیر آرامش و ثبات هدایت کند، بیان این عبارت که «نظر آقاى رئیس جمهور به نظر بنده نزدیكتر است.» در اواسط خطبه دوم نماز جمعه، سرنوشت کشور را آن چنان تغییر داد که مطمئنا امروز، بر اساس تمامی شواهد و قرائن موجود از نزاع‌های میان دولت و مجلس و رهبری، خامنه ای پشیمان‌ترین فرد در جمع مردم ایران است.
در حالی که یک هفته از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد۸۸ می گذشت و اکثر شهر‌های ایران، به خصوص تهران، شیراز، اصفهان و ... درگیر اعتراضات میلیونی مردم بودند، خبر حضور رهبر ایران در نماز جمعه بسیاری از مفسرین و تحلیل گران را متحیر نمود، چرا که سابق بر این، تا زمان اعلام نهایی نتایج انتخابات از سوی شورای نگهبان و فروکش نمودن تمامی نارضایتی‌های احتمالی، حضور رهبری در نماز جمعه مرسوم نبود. این حضور مهم تر می نمود چراکه این بار نتایج انتخابات از سوی سه نامزد انتخاباتی به شدت مورد تشکیک واقع شده بود.میر حسین موسوی یکی از این سه کاندیدا، مصرانه خود را رئیس جمهور ایران می دانست و بر تقلبی سازمان یافته در نتایج اعلام شده از سوی وزارت کشور تاکید می کرد.
حجم تحولات در یک هفته اول بعد از انتخابات آنقدر عظیم بود و پر شتاب، که گهگاه خبرگزاری‌ها نیز توان رصد کردن توامان رویدادها را نداشتند، از بازداشت اولیه (۲۰ ساعته)  بسیاری از شخصیت‌های سیاسی تا لغو پروانه فعالیت خبرنگاران خارجی در روزهای پس از انتخابات، حمله به کوی دانشگاه تهران، خس و خاشاک خواندن معترضین توسط محمود احمدی نژاد و ...
سه روز پیش از نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد نیز، مردم تهران در بزرگترین تظاهرات غیر دولتی و اعتراضی تاریخ سی ساله انقلاب، از میدان امام حسین تا آزادی را با سکوت خود تسخیر کرده بودند. اعتراض در سکوت مردم را سرکوبگران و اقتدارگرایان برنتابیدند؛ تنی چند از جوانان معترض توسط نیروهای بسیجی در یکی از پایگاه‌های بسیج خیابان آزادی، به شهادت رسیدند. اعتراض ها در روزهای بعد نیز ادامه یافته تا این که انتشار خبر حضور خامنه‌ای به عنوان خطیب نماز جمعه آن هفته در تهران موجب مکثی کوتاه در سیر تحولات گردید.
جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸- دانشگاه تهران
صفوف به هم تنیده مردم در اطراف دانشگاه تهران و جمعیتی آمیخته از معترضان و مدافعان نتیجه انتخابات منتظر سخنان رهبر جمهوری اسلامی بودند؛ خیلی ها نیز پای رادیو منتظر. در میان معترضان به انتخابات غیر از محسن رضایی که سه چهار ردیف عقب تر از محمود احمدی نژاد نشسته و چهره‌ای برافروخته داشت، شخص دیگری به چشم نمی خورد.
 خامنه‌ای در خطبه اول با پرداختن به آیه  «الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب» از لزوم حفط آرامش در جامعه سخن گفت ، او با اشاره به وعده‌های الهی  به مومنان در مواجهه با خطرات، تاکید کرد «خداست كه دلها را در ماجراهاى طوفانى دنیا و زندگى حفظ میكند».
خطبه اول گرچه عاری از مصادیق عینی مرتبط با حوداث روز بود اما بسیاری، تا همین حد اشاره به حفظ آرامش برای عبور از طوفان‌ها و توکل بر خدا، از سوی رهبر جمهوری اسلامی را نشان از تشویش خاطر وی در بحبوحه تحولات کشور می دانستند . امری که پس از  آغاز خطبه دوم به‌خوبی خود را نشان داد. لحن عصبانی، پرخاشگر، تند و تیز رهبری که در عین حال سعی می کرد قاطعیت کافی را نیز همراه داشته باشد خودنمایی کرد. ظاهرا قرار بود صحبت‌های آن روز وی، همانند نطق آتشین۲۳ تیر ۱۳۷۸، فصل الخطابی باشد برای همگان، از معترضان تا منتقدان...

«اوصیكم عباد اللَّه بتقوى اللَّه»
 خامنه ای، در آغاز خطبه دوم با دعوت همگان به تقوی الهی، مستقیما موضوع انتخابات را نشانه گرفت و با دسته بندی مخاطبان خود به سه گروه (مردم، فعالان سیاسی اجتماعی و سران استکبار) تلاش کرد تا تکلیف شرعی و قانونی همگان را نسبت به رخدادهای پس از انتخابات تعیین کند. وی در حالی که سعی می کرد هرگونه اختلاف اساسی درون نظام را انکار کند، هر چهار نامزد انتخاباتی را از نیروهای وابسته به انقلاب و جمهوری اسلامی معرفی کرد:
«این چهار نفرى كه وارد عرصه‏ى این انتخابات جدى شدند، همه‏شان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. یكى از اینها رئیس جمهور كشور ماست؛ رئیس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. یكى از آنها نخست‏وزیرِ هشت سال در دوران ریاست جمهورى خود بنده است. یكى از آنها فرمانده‏ى سپاه در سالهاى متمادى و یكى از فرماندهان اصلى دوران دفاع مقدس بوده است. یكى از آنها دو دوره رئیس قوه‏ى مقننه‏ى كشور بوده است؛ رئیس مجلس شوراى اسلامى بوده است. اینها عناصر نظامند؛ اینها همه‏شان متعلق به نظامند. البته اختلاف‏نظر دارند، اختلاف برنامه دارند...»
مناظره‌های انتخاباتی قبل از ۲۲ خرداد، که موجب رنجش و اعتراض بسیاری از شخصیت های ارشد نظام از جمله هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری شده بود نیز از مواردی بود که رهبر جمهوری اسلامی سعی کرد به آن ورود کند. وی به نوعی پاسخ نامه تاریخی هاشمی رفسنجانی را که فردای مناظره احمدی نژاد و موسوی نوشته شده بود داد:
«حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم این سخنرانى‏ها را براى من مى‏آوردند و من میدیدم یا گاهى مى‏شنیدم؛ تهمتهائى زدند، حرفهائى گفتند؛ به كى؟ به كسى كه رئیس جمهور قانونى كشور است، متكى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئیس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغ‏گوئى متهم كردند! اینها خوب است؟ كارنامه‏هاى جعلى براى دولت درست كردند، اینجا آنجا پخش كردند، ... رئیس جمهور را خرافاتى، رمال، از این نسبت‏هاى خجالت‏آور دادند....از این طرف هم همین جور ... كارنامه‏ى درخشان سى ساله‏ى انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد كه اینها شخصیتهاى این نظامند؛ ... به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بیاورم ... البته این آقایان را كسى متهم به فساد مالى نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائى دارد، بایستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانه‏اى كرد
گرچه تا این زمان خامنه‌ای تلاش می کرد با کمی اغماض هر دو سوی انتخابات را یک گونه خطاب کند، اما در ادامه، برای اولین بار در و به صورت رسمی ، رهبر ایران پرده از اختلاف نظرات خود و هاشمی رفسنجانی برداشت، و محمود احمدی نژاد را به عنوان گزینه‌ای که به خود نزدیکتر است معرفی نمود.
«من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف‏نظر داریم، كه طبیعى هم هست؛ ولى مردم نباید دچار توهم بشوند، چیز دیگرى فكر كنند. البته بین ایشان و بین آقاى رئیس جمهور از همان انتخاب سال ۸۴تا امروز اختلاف‏نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمینه‏ى مسائل خارجى اختلاف‏نظر دارند، هم درزمینه‏ى نحوه‏ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‏نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‏نظر دارند؛ و نظر آقاى رئیس جمهور به نظر بنده نزدیكتر است
این نظر تا به امروز گریبان رهبری و مجلس را گرفته است. به نظر بسیاری از تحلیلگران، به غیر از  اعضای دولت، اکثر نیروهای سیاسی کشور در جناح‌های مختلف برای به پایان رسیدن عمر دولت دهم لحظه شماری می کنند.
یکی دیگر از مهمترین اظهارات خامنه ای در نماز جمعه ۲۹ خرداد، اتمام حجتی بود که خطاب به نیروهای سیاسی و اجتماعی به ویژه معترضان بیان کرد؛ جملاتی که بلافاصله با عکس العمل جامعه جهانی به خصوص سازمان عفو بین الملل مواجه شد.
«اگر نخبگان سیاسى بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا براى اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج‏ها، آنهایند
شهادت ندا و سهراب، در نماز جمعه
ادامه سخنان خامنه‌ای را می توان آغاز پروژه‌ای دانست که به شهادت ندا، سهراب و ده‌ها جوان دیگر در روز‌های بعد از نماز جمعه منجر شد: «براى نفوذىِ تروریست - آن كسى كه میخواهد ضربه‏ى تروریستى بزند - مسئله‏ى او مسئله‏ى سیاسى نیست؛ براى او چه چیزى بهتر از پنهان شدن در میان این مردم؛ مردمى كه میخواهند راهپیمائى كنند یا تجمع كنند. اگر این تجمعات پوششى براى او درست كند، آنوقت مسئولیتش با كیست؟»
کافی است میان سناریوی رسانه‌های جمهوری اسلامی بعد از شهادت ندا آقاسلطان و صحبت‌های رهبری در نماز جمعه مقایسه‌ای ساده انجام داد. تروریست هایی  انگلیسی و آمریکایی که دربین مردم می آیند جوانان را می کشند  و البته مسئولیت آن با رهبران معترضین است: «من از همه می خواهم به این روش خاتمه بدهند. این روش، روش درستى نیست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‏ى آنهاست....عواقبى هم اگر پیدا كند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت
 خامنه ای، بخش سوم و پایانی خطبه دوم نماز جمعه را، با معرفی کشور‌های غربی به عنوان عامل، اغتشاشات و درگیری‌های درون شهری آغاز کرد. با نگاهی دقیق تر به روابط میان ایران و آمریکا، پیش از انتخابات و نامه نگاری‌های پشت پرده‌ای که میان محمود احمدی نژاد و اوباما انجام شده بود از یک سو و آزادی دیپلمات‌های ایرانی که به اتهام سازماندهی عملیات‌های تروریستی در عراق بازداشت شده بودند در روز‌های پس از انتخابات، می توان اوج ناراحتی و نگرانی رهبر جمهوری اسلامی را از آن چه تغییر لحن مقامات غربی می نامید، متوجه شد:
«چند تا از وزراى خارجه و رؤساى دولتهاى چند تا كشور اروپائى و آمریكا حرفهائى زدند كه باطن آنها را به انسان نشان میداد. از قول رئیس جمهور آمریكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنین روزى بودیم كه مردم به خیابان‌ها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقه‏ى به روابط كنند، ابراز احترام به جمهورى اسلامى بكنند، از این طرف این حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنیم؟»
در کنار تمامی این تهدید‌ها و پروژه‌های از پیش تعریف شده که رهبری سعی داشت با اشاره به آنها نهیبی به میلیون‌ها معترض در خیابان بزند اما، گفتار پایانی خطبه دوم، که بی‌شباهت به سخنرانی ۲۳ تیر ۷۸ ایشان نبود، تبدیل به چاشنی احساس و تعصبی شد که از فردای آن روز، دست عوامل حکومت را برای اعمال هر گونه  خشونت عریان علیه معترضان در خیابان‌های تهران باز گذاشت:
«یك خطاب آخرى هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بكنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبروئى هم دارم كه این را هم خود شما به ما دادید؛ همه‏ى اینهارا من كف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا كن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب این كشور توئى؛ صاحب این انقلاب توئى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما. »
اگر حتی خوش بینانه می شد به ادعای رهبری در مورد رسیدگی به تخلفات انتخاباتی توسط شورای نگهبان در آینده امید داشت، اما، انتخاب آیات اول تا سوم سوره النصر، خبر از غرور حاصل از پیروزی و چیرگی بر مخالفانی می داد،Anchor که گویی سالها انتظارش را کشیده است: «بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏. اذا جاء نصر اللَّه و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا ».

رهبر جمهوری اسلامی با این سخنرانی فرمان رسمی سرکوب خونین مخالفان و معترضان به نتایج انتخابات را صادر کرد و از کسانی حمایت کرده که امروز کشور را تا مرز جنگ و مشکلات اقتصادی بسیاری پیش برده اند. یاد ندا، سهراب و ده‌ها جوان دیگر و وحشی گری رژیم ولایت فقیه همیشه در تاریخ ایران باقی خواهد ماند.

گزارش خانواده های زندانیان سیاسی به احمد شهید



جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در نامه ای به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، او را در جریان موارد تازه ای از نقض حقوق بشر و افزایش فشار بر زندانیان سیاسی و خانواده هایشان قرار دادند.
به گزارش ندای سبز آزادی، در این نامه به مشکلاتی مانند ابتلای زندانیان به انواع بیماری ها در زندان و جلوگیری مسوولان جمهوری اسلامی از درمان زندانیان اشاره شده و آمده است: این موارد، فقط گوشه ای از اتفاقات و فجایع بوده و شرح بازجوئی ها و شکنجه ها و دستگیری های خلاف عرف و اخلاق و قانون، در این مختصر نمی گنجد و مطالبۀ اصلی ما همان است که بارها گفته ایم و آن آزادی بی قید و شرط تمام زندانیان بی گناه سیاسی و رهبران جنبش سبز از زندان و حصر می باشد که چون گوش شنوائی از درون نظام نیافتیم از محافل بین المللی حقوق بشر، خواستار رسیدگی فوری به این فجایع و رخدادها هستیم.
متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته بدین شرح است:
جناب آقای احمد شهید
گزارشگر محترم ویژۀ حقوق بشر سازمان ملل متحد
سلام علیکم
این چندمین نامه است که ما یعنی جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی پس از انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری ایران به حضورتان ارسال می داریم و آنچه ما را وادار به نوشتن این نامه کرد مواردی است که ذیلاً به استحضار می رسد :
۱ – وضعیت اسفبار زندانها که در نامه های قبلی هم ذکر شده و نیز محرومیت زندانیان سیاسی از حقوق طبیعی خود مانند تماس تلفنی، مرخصی و ملاقات حضوری نه تنها همچنان پابرجا بوده که متأسفانه با شدت و آزارهای بیشتری ادامه دارد به گونه ای که باعث شد تعداد زیادی از این بی گناهان در تاریخ ۲۲ خرداد ۹۱ برابر با ۱۱ ژوئن ۲۰۱۲ در اعتراض به این فشارها و محدودیتها دست به اعتصاب زده و از ملاقات با خانواده هایشان پس از ۱۵ روز بی خبری مطلق، امتناع ورزند.
۲ – نگرانی از سلامت جسمی و روحی زندانیان سیاسی، یکی دیگر از مواردی است که شدیداً آنها و خانواده ها را آزرده ساخته و اسفبارتر اینکه اجازۀ درمان به بیماران نیز در بیرون از زندان و مراکز معتبر درمانی داده نمی شود. نکتۀ قابل ذکر اینکه اکثریت قریب به اتفاق این زندانیان، قبل از بازداشت کاملاً سالم بوده و ابتلاء آنان به بیماری های مشابه از قبیل ناراحتی های عفونی، استخوانی، کلیوی، پوستی، قلب و ... جای سؤال و بررسی عمیق دارد.
۳ – وضعیت زندان زنان بسیار بدتر و خطرناک و غیر قابل تحمل گشته و متأسفانه روز به روز بر انواع بیماری های آنان که ناشی از عدم امکانات بهداشتی و مراقبتهای مناسب پزشکی است، افزوده می شود.
۴ – صدور و اجرای احکام ناعادلانه، زندان در تبعید، تهدید و برخوردهای توهین آمیز با زندانیان و خانواده های آنان همچنان ادامه دارد.
۵ – شدت برخوردها و خشونتها به حدی رسیده که حتی از برگزاری مراسمی آرام و ساده برای بزرگداشت شهید هدی صابر توسط هم بندیانش نیز در هواخوری زندان، ممانعت شده و به این بهانه، تعدادی را به انفرادی و بهمن احمدی اموئی را با وضعیتی که شرح آن در خبرها نیز آمده به زندان رجائی شهر منتقل کرده اند.
۶ – افزایش اعتصابات غذا توسط زندانیان سیاسی، هشداری است برای جهانیان و طرفداران حقوق بشر که در زندانهای ایران چه می گذرد و اخیراً نیز اعتصاب غذای ۵ زندانی سیاسی که به انفرادی بند ۲۴۰ اوین منتقل شده اند، نگرانی ها را تشدید کرده است.
در انتها باز هم لازم می دانیم تأکید کنیم که موارد فوق الذکر، فقط گوشه ای از اتفاقات و فجایع بوده و شرح بازجوئی ها و شکنجه ها و دستگیری های خلاف عرف و اخلاق و قانون، در این مختصر نمی گنجد و مطالبۀ اصلی ما همان است که بارها گفته ایم و آن آزادی بی قید و شرط تمام زندانیان بی گناه سیاسی و رهبران جنبش سبز از زندان و حصر می باشد که چون گوش شنوائی از درون نظام نیافتیم از محافل بین المللی حقوق بشر، خواستار رسیدگی فوری به این فجایع و رخدادها هستیم.
با تشکر : جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

آگاهی از مفاسد پشت پرده انتخابات مدعیان اصول در حاکمیت فعلی




سوریه، آزمونی اخلاقی برای جامعه جهانی



در آوریل سال ۱۹۹۳ بیل کلینتون، رئیس جمهور آمریکا و الی ویزل، رئیس کمیسیونی که موزه تاریخی هولوکاست را تاسیس کرد، در جلسه ای در واشنگتن دی سی سخنرانی داشتند. الی ویزل نویسنده، فعال سیاسی، برنده جایزه صلح نوبل و از بازماندگان هولوکاست است. او ۵۷ کتاب نوشته که معروف‌ترین آن‌ها شب نام دارد که خاطرات او از هولوکاست و دوران زندانش است. ویزل بخاطر آثارش درباره هولوکاست در سال ۱۹۸۶ برنده جایزه صلح نوبل شد.
ابتدا ویزل سخنرانی کرد. او پرسید: ما چه آموخته ایم؟ و به کلینتون گفت: آقای رئیس جمهور من نمی توانم به شما چیزی را نگویم، من پائیز سال گذشته در یوگوسلاوی سابق بودم و از آن زمان به خاطر صحنه هایی که در آنجا دیدم نمی توانم بخوابم. من می گویم که ما باید برای متوقف کردن خونریزی در این کشور کاری بکنیم.
کلینتون چیزی در مورد سخنان ویزل نگفت، او همچنان درگیر متنی بود که از قبل آماده کرده بود. کلینتون در مورد موزه ها سخن گفت و در مورد وظیفه آمریکائیان برای ساخت موزه که مکانی برای پرورش نهاد های عمومی و عبرت بشریت است.
سال بعد در زمان نسل کشی رواندا ایالات متحده هیچ کاری برای متوقف کردن این نسل کشی انجام نداد و یک سال دیگر هم گذشت، تا اینکه ناتو برای پایان دادن به جنگ بوسنی وارد عمل شد.
آوریل امسال ویزل باز هم درموزه هولوکاست بود و این بار با رئیس جمهور باراک اوباما، باز هم اول ویزل صحبت کرد و باز پرسید: اگر چیزی آموخته شده است چرا اسد هنوز در قدرت است؟ اوباما برای پاسخ به سوال های ویزل آماده تر از کلینتون بود، اوباما گفت که جلوگیری از قساوت های دسته جمعی و قتل عام، هسته اصلی امنیت ملی و وظیفه اخلاقی ایالات متحده است.
پانزده ماه از کشتار معترضان در سوریه می گذرد و بر اساس تخمین سازمان ملل تا کنون ده هزار نفر در سوریه کشته شده اند و اوباما در سخنرانی خود در موزه هولوکاست تاکید کرد که باید به خاطر مردم سوریه در مقابل اسد ایستاد اما اذعان کرد که تمام رویداد ها قابل کنترل نیست.
در حال حاضر کوفی عنان، خوشبین ترین نماینده سازمان ملل در امور سوریه، یعنی همان کسی که طرح صلح میان مخالفان و دولت سوریه را ارائه داد، در مورد شدت گرفتن درگیری‌ها در سوریه ابراز نگرانی عمیق کرده است. او می گوید که تعداد زیادی از غیر نظامیان در شهرهای حمص و حفاء زیر آتش خمپاره و گلوله تانک گرفتار شده اند، و به گفته گزارشگران ارتش سوریه در حمص از هواپیمای بدون سرنشین برای حمله به شورشیان استفاده کرده است. گروه ناظران سازمان ملل که دو روز است برای گرفتن اجازه ورود به بخش قدیمی حمص تلاش می کنند، هنوز موفق به این کار نشده اند.
اما همچنان سوالی بزرگ و ترسناک در این میان وجود دارد؛ همه می دانند که سوریه مقدار زیادی سلاح شیمیایی در اختیار دارد، سوال اینجاست که آیا بشار اسد از این سلاح ها استفاده می کند؟ ناظران سازمان ملل که در سوریه حضور دارند در روزهای اخیر بارها بر کشتار مردم توسط نیروهای دولتی را تایید کرده اند. مقامات صلیب سرخ هشدار داده‌اند که یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در سوریه نیازمند کمک‌های امدادی بشردوستانه هستند. اما همچنان جنگ و کشتار ادامه دارد و ظاهرا کاری از دست جامعه جهانی ساخته نیست.
برای به یاد ماندن جنایتهای تاریخی موزه ساخته می شود. برای عبرت آیندگان کتاب نوشته می شود. اما کشتار و نسل کشی و استبداد همچنان ادامه دارد و هنوز جامعه بین المللی راه حلی برای حل این مشکل نیافته است. اکنون در سوریه به دستور بشار اسد هر روز تعداد زیادی کشته می شوند. باور اینکه رهبری بتواند دستور قتل عام مردم کشور خود را صادر کند ساده نیست. در درگیری های سوریه بیش از نیمی از کسانی که کشته شده اند را زنان و کودکان تشکیل می دهند. حالا بسیاری از شهر های استان حمص که مرکز اصلی مخالفان است به ویرانه تبدیل شده است.
این اولین بار نیست که در تاریخ معاصر سوریه چنین حوادثی اتفاق می افتد سی سال پیش حافظ اسد در پاسخ به اعتراضات مخالفان دولت در شهر حماه همین سیاست را در پیش گرفت. سی سال پیش به دستور حافظ اسد در طول چند روز نزدیک به سی هزار نفر در حماه کشته شدند و از شهر تاریخی حماه تنها ویرانه ای بر جا ماند. اکنون بشار اسد، راه پدر را در پیش گرفته است.
اوضاع سوریه تمام مردم دنیا را نگران کرده است. نشانه های درگیری های خونین و کشتار در سرتاسر سوریه به چشم می خورد. اما همچنان روسیه، چین و ایران که از متحدان اسد هستند از او حمایت می کنند و یکی از دلایل اصلی عدم دخالت جامعه بین المللی و نیرو های خارجی در مسائل سوریه همین است. بسیاری از تحلیلگران غربی دخالت در امور سوریه را با آغاز جنگی خونین میان ایران و اسرائیل و یا آغاز جنگی منطقه ای میان شیعیان و سنی های حاشیه خلیج فارس یکی می دانند. برخی از تحلیلگران نیز نگران آغاز جنگ سردی جدید میان آمریکا و روسیه و چین هستند.
ای کاش دیکتاتورها اندکی تاریخ می خوانند و ذره ای قدرت تصور در آنها وجود داشت موزه هولوکاست جایی است برای یاد آوری میزان سبعیت بشر، پیامی اخلاقی برای رهبران و سیاستمداران، جایی برای عبرت دیکتاتور ها و آزمونی برای وجدان بشریت.
* بخش هایی از این مقاله، برگرفته از مجله نیویورکر است.

مادر مهسا امرآبادی به دخترش: پس از سه سال امید عدالت در این کشور را از دست داده‌ام/ به عدل الهی ایمان دارم



مادر مهسا امرآبادی، روزنامه نگار محبوس در بند زنان زندان اوین که ماه گذشته برای اجرای حکم یک سال حبس تعزیری خود به زندان رفت، در نامه ای خطاب به وی با بشارت دخترش به عدل الهی تاکید کرده است که دیری نپایید کسانی که این بلاها را بر سر جوانان کشورم آوردند، این گونه رسوا شده اند و خود در جایگاه متهم قرار گرفته اند.
به گزارش کلمه، مسعود باستانی، همسر این روزنامه نگار زندانی که خود از روزنامه نگاران بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات است بیش از دو سال است که در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد. این روزها این زوج جوان روزنامه نگار نه تنها امکان ملاقات که از قوانین زندان است را ندارند، بلکه حتی فرصت تماس تلفنی به آنان نیز داده نمی شود.
مادر مهسا امرآبادی در بخشی از نامه ی خود آورده است: دخترم می دانم روزهای سختی را در زندان می گذرانی ولی همان طور که خودت گفتی وقتی تو، مسعود و بقیه فرزندانم بیایید دیگر آن آدم های سابق نیستید و پخته تر و باتجربه تر و استوارتر خواهید بود زیرا معتقدیم تو در دانشگاهی هستی که در آن جا خودت را به خدایت نزدیک تر خواهی کرد و ما مادران هم تمام این ظلم ها را واگذار به عدل الهی و خداوند خواهیم کرد.
مهسا امرآبادی که در پرونده بازداشت خود در سال ۸۸ به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بودٰ سال قبل نیز در پرونده ای توسط دادگاه شعبه ۲۶ انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس و به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان که ۴ سال آن به تعلیق در آمد، محکوم شد. او در ۱۰ اسفند سال نود برای بار دوم توسط اطلاعات سپاه بازداشت و با قید وثیقه آزاد شد.
بدین ترتیب در حال حاضر او به اندازه دو سال منهای ایام بازداشتش محکومیت دارد، اگرچه احتمال می رود که تنها یکی از محکومیت های حبس او در حال اجرا باشد.
اتهامات امرآبادی عدم اعلام برائت از مهندس موسوی و کروبی؛ حضور در جلسات قرآن خانواده‌های زندانیان سیاسی، مصاحبه و نوشتن گزارش در روزنامه‌ها، دیدار با مراجع تقلید مستقل و دفاع از حقوق همسر زندانی‌اش عنوان شده است.
مسعود باستانی همسر مهسا امرآبادی از دیگر روزنامه‌نگاران زندانی است که از تیر ماه سال ۸۸ بدون یک روز مرخصی در زندان رجایی‌شهر به سر می‌برد و به ۶ سال زندان و پرداخت جریمه نقدی محکوم شده است.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
مهسای عزیزم دخترک بی گناه و مورد ظلم
باز خرداد شد و خاطرات سه سال پیش در پیش رویم رژه می روند. آن روزهای پر التهاب و تلخ…. درست در سه سال پیش، ساعت ۲ نیمه شب خبردار شدم ماموران به خانه ات ریخته اند و در نبود مسعود، تو و مهمانانت را با خود برده اند. شبی که تو برای مهمانانت آن عدس پلوی معروف را پخته بودی و آنها حتی مهلت پذیرایی از مهمانانت را هم به تو نداده بودند. شبانه راهی تهران شدم، هیچ وقت فکر نمی کردم دارم وارد یک کابوس وحشتناک می شوم.
چه شده بود که این همه خانواده پشت درهای دادگاه انقلاب صف بسته بودند تا از فرزندان خود خبر بگیرند. نمی دانستم چه ارگانی و با چه اتهامی تو را بازداشت کرده اند! مگر می شود در یک مملکت این همه جوان متهم باشند؟ مگر می شود به خاطر انتقاد و به خاطر اصلاح وضع موجود این همه بگیر و ببند باشد و این همه خانواده از وضعیت فرزندانشان بی خبر باشد؟ چقدر پشت درهای دادستانی و پشت درهای دادگاه انقلاب، من و بقیه مادران و پدران ایستادیم تا شاید خبری یا تلفنی از تو و فرزندانمان بگیریم!
من و مسعود برای پیگیری وضع تو به دادگاه انقلاب آمدیم که مسعود را همان جا دستگیر کردند. چه روزهای سیاهی! دخترم که آزاد نشد هیچ دامادم را هم گرفتند.
جالب برایم این است همان کسانی که آن روزهای شوم، ما در پشت در اتاق هایشان منتظر بودیم برای گرفتن خبری از شما و جواب سربالا می شنیدیم اکنون خود مورد اتهام هستند و پرونده دار شده اند. باخودم فکر می کنم پس چگونه سرنوشت شما زیر دست این فراد بود؟ چگونه کسی که الان خود یک متهم است، بچه های مردم را این گونه مورد ضرب و شتم قرار می داده است؟ آیا نباید پرونده ها دوباره بررسی شود چراکه کسانی که خود موجه و صادق نبودند سرنوشت جوانان این کشور را در دست گرفته بودند؟ ولی به یک چیز اکنون ایمان دارم و آن عدل الهی است؛ چرا که دیری نپایید کسانی که این بلاها را بر سر جوانان کشورم آوردند، این گونه رسوا شده اند و خود در جایگاه متهم قرار گرفته اند.
دخترم! اکنون پس از سه سال امید عدل و عدالت را در این کشور از دست داده ام. هرچه فکر می کنم چرا مسعود را به شش سال زندان محکوم کرده اند، به جوابی نمی رسم. در حالیکه او زیر فشار بازجویی بود، فشاری که از یک سو به دلیل زندانی بودن تو مضاعف نیز شد و او را به همین دلیل تحت فشار قرار دادن برای اعتراف های بی محتوا که هیچ کدام دلیلی برای این حکم طولانی نیست و آن بهایی که مسعود برای آزادی موقت تو در ازای اعتراف داد را نمی فهمم. چرا در اینجا جرم و مجازات باهم همخوانی ندارد؟ کسانی که میلیاردی اختلاس می کنند باید حفظ آبرو شوند و از آنها نامی برده نشود. کسانی که کمر اقتصاد این کشور را شکستند. کسانی که باعث رنج و فقر و عذاب مردم می شوند باید در دادگاه های غیر علنی محاکمه شوند اما خبرنگاران و جوان های بیگناه این گونه علنی و پشت تلویزیون!
دخترم! حالا که تو در زندان هستی و دوران محکومیت خود را می گذرانی فکر می کنم این چه کینه و عداوتی است که آنها حتی به تو و مسعود اجازه تماس تلفنی و یا مرخصی و ملاقات با یکدیگر را نمی دهند! این کینه و عداوت نسبت به کیست؟ آیا آنها با خود فکر نمی کنند شما فرزندان این کشور و مرز و بوم هستید و باید با شما رئوف تر مهربان تر باشند؟ آیا نباید مسوولان یک کشور به شما جوانان احساس و دوستی و مهر داشته و سعی در جذب شما داشته باشند؟
دخترم می دانم روزهای سختی را در زندان می گذرانی ولی همان طور که خودت گفتی وقتی تو، مسعود و بقیه فرزندانم بیایید دیگر آن آدم های سابق نیستید و پخته تر و باتجربه تر و استوارتر خواهید بود زیرا معتقدیم تو در دانشگاهی هستی که در آن جا خودت را به خدایت نزدیک تر خواهی کرد و ما مادران هم تمام این ظلم ها را واگذار به عدل الهی و خداوند خواهیم کرد.
به امید آزادی همه شما عزیزان