جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

«بی‌تعهدی» دولتمردان در قبال مردمشان را به رخ غیر«متعهدها» بکشیم


این روزها در خیابان ها که راه می روی، می بینی هزاران کارگری که دست اندرکارند تا چهره شهری که دل های مردم آن از زشتخویی های حاکمانش به درد آمده را بزک کنند. اشتباه نکنید! این طلیعه کارزار انتخاباتی شهردار نیست که برای چندمین بار برای دستیابی به مسند ریاست جمهوری خیز برداشته، بلکه قرار است کنفرانس کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در سه سطح کارشناسان، وزرای امور خارجه و سران کشورها تشکیل شود و تهران هم برای چند روز تعطیل شود تا آمد و شد حدود هفت هزار نفر مهمان این کنفرانس راحت تر و بی دردسرتر انجام شود، هر چند این آش آن قدر شور شده که سر و صدای بازرگان صاحب دولت هیئت مؤتلفه را درآورد که در لندن المپیک برگزار می کنند و شهر را تعطیل نمی کنند! گویی او نمی داند که در این مواقع آسان ترین کار تعطیلی پایتخت و بلکه کشور است در دولتی که اساسا از کار خبری نیست تا زیان و ضرری به بار آورد. وقتی خبردار می شوی که بودجه‌ی مستقیمی که برای برگزاری این اجلاس در اختیار سعیدلو (معاون رئیس دولت مدعی خدمتگزاری به محرومان) است بالغ بر ششصد میلیون دلار است، دیگر خبر خرید ده ها بنز آخرین مدل یا مشاهده‌ی ساختمان در حال احداث مجاور محل اجلاس نیز خلجانی در ذهنت پدید نمی آورد که چند سالی است یاد گرفته ای که با یک حساب سرانگشتی چند میلیارد دلار صرف چنین اجلاسی می شود و می دانی اگر از این چاه آبی برای ملت در نمی آید، برای بسیاری نان به ارمغان می آورد!
درنگی در وضعیت کنونی جهان و ایران، تو را به فکر می اندازد که مگر نه این است که جنبش عدم تعهد حاصل تلاش چند چهره کاریزماتیک جهان سوم مانند عبدالناصر، سوکارنو، تیتو و نهرو در سال ۱۹۶۱ و اوج جنگ سرد و جهان دو قطبی برای ایجاد بلوک سومی بود که بتواند از رقابت های انحصارطلبانه‌ی دو ابرقدرت سلطه جو رها شود و فضایی برای تأمین استقلال و پیشرفت مردم این کشورها فراهم کند؟ و می اندیشی که حال که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق وابسته به آن، در جهانی چندقطبی زندگی می کنیم که با شکل گیری پیمان ها و اتحادیه های منطقه ای (مانند اتحادیه اروپا و آسه آن) و همکاری های جهانی (مانند گروه هشت)، موجودیت چنین جنبشی از موضوعیت نیفتاده است؟ و مگر جنبش غیرمتعهدها در آن روزهای طلایی اش تا چه اندازه توانست به هدف خود جهت تأثیرگذاری در سیاست های جهانی دست یابد که از آن در شرایط کنونی که مهر «بایگانی شود» بر آن خورده انتظار داشته باشیم منشأ تحول شود؟
تصور می رود دست اندرکاران دستگاه دیپلماسی ورشکسته‌ی دولت دهم، با همه‌ی آشفتگی ذهنی و ناکارآمدی که دارند، این واقعیت ها را بدانند. پس این همه تبلیغات و صرف هزینه های هنگفت برای برگزاری آبرومندانه‌ی این کنفرانس برای چیست؟ پاسخ این پرسش را با نگاهی به وضعیت نگران کننده‌ی این مرز و بوم، چه در سیاست خارجی و چه در اداره کشور، می توان دریافت. با کمال تأسف، جمهوری اسلامی ایران اسفبارترین موقعیت بین المللی خود را تجربه می کند. قدرت های جهانی و رسانه های همسو با آنان موفق شده اند نظام حاکم بر ایران را به عنوان جنگ طلب (قدرت هسته ای)، مداخله گر (در افغانستان و عراق)، تروریست (در لبنان و سوریه) و سرکوب گر (در حوادث پس از انتخابات ۸۸) معرفی کنند و دست اندرکاران مدیریت نظام هم با سوء مدیریت ها، بی کفایتی ها و خرابکاری هایشان به اندازه‌ی کافی بهانه به دست داده اند تا روند «صدام سازی» نظام با سهولت بیشتر صورت پذیرد. در داخل نیز بحران اقتصادی، بحران اجتماعی و بحران مشروعیت، سرمایه های تاریخی کشور را به باد می دهد و زندگی را هر روز که می گذرد بر مردم این سرزمین سخت تر می کند. مدیریت توهم زده‌ی کشور اما، گمان می کند برگزاری چنین اجلاسی می تواند فرصتی برای برون رفت از انزوای بین المللی از یک سو، و تسکین بحران های داخلی از سوی دیگر باشد.
ناگفته پیداست که اگر روزگاری چنین آرزویی دست یافتنی بود، دست کم در شرایط کنونی، استفاده از کنفرانس عدم تعهد برای فرار از بحران های یاد شده جز سرابی خیال انگیز نیست. این واقعیت اگر از چشمان کشتی‌بانان این کشتی توفان زده هم پنهان باشد، بر مسافران آن پوشیده نیست. برای فعالان جنبش سبز و میلیون ها مردمی که همراه آن هستند اما، حضور ده ها شخصیت سیاسی بین المللی و دهها خبرنگار خارجی، می تواند فرصتی به شمار آید برای اعلام خواسته ها و مطالبات بر حق این ملت مظلوم. می توان درخواست برای آزادی سران جنبش سبز از حبس خانگی و زندانیان سیاسی از حبس های غیرقانونی، رفع سانسور و خفقان از فضای رسانه ای، شکستن جو امنیتی حاکم بر فرهنگ و ادب و هنر، احقاق حقوق شهروندی اقلیت های دینی و مذهبی و کنار گذاشتن نظامی گری از مدیریت فضای مدنی و اقتصادی را با صدای بلند و از راه های گوناگون به گوش شرکت کنندگان این اجلاس رساند تا بدانند که میزبانانشان تا چه اندازه نسبت به انجام وظایفشان در قبال شهروندان خود «بی تعهد» هستند؛ شاید از این رهگذر، فایده ای نیز در قبال هزینه های فراوانی که برای این اجلاس صرف می شود، عاید ملت ایران شود.
به عنوان شهروندان کشوری که دولتمردان آن از هر فرصتی برای معرفی آن به عنوان مردمی ترین و دموکراتیک ترین نظام سیاسی دنیا استفاده می کنند، می توانیم از رؤسای کشورهای عضو جنبش عدم تعهد دعوت کنیم که برای ابراز همدردی با هموطنان زلزله زده مان به آن نواحی سفر کنند. به عنوان شهروندانی که به تعبیر رئیس دولت، آزادترین مردم روی زمین‌اند، می توانیم خواستار آن باشیم که با شرکت کنندگان در این اجلاس دیدار و مواضع مان را در مخالفت همزمان با استبداد خودکامگان داخلی و سلطه جویی قدرت های خارجی به گوششان برسانیم. حال که قرار است هزینه های هنگفت این اجلاس از جیب مردم ما پرداخت شود، همین مردم حق دارند مهمانان خود را ببینند و از این فرصت، برای شنیده شدن صدایشان، طرفی ببندند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر